سکس در پادگان

1396/04/02

سلام
من چند سالی هست که عضو شهوانی هستم ولی تاحالا داستانی رو نفرستاده بودم و اولین باره که دارم اینجا خاطره می نویسم.
اسمم سعیده قدبلند نیستم حدودا ۱۶۷،کیرمم تقریبا ۱۶ سانت
یه هم دوره ای داشتم تو پادگان به اسم محسن
من و محسن تو این مدت چندین بار باهم سکس داشتیم. هروقت که تنها می شدیم یا موقعیت مناسبی پیدا می کردیم می رفتیم تو دستشویی و یه حالی به هم می دادیم.
اون روز پنجشنبه بود و منم نگهبان آسایشگاه. اکثر بچه ها رفته بودن بیرون و اونایی هم که مونده بودن خوابیده بودن.
منم تنها سر پاس بودم و حوصلم سررفته بود. یک ساعتی از نگهبانی من گذشته بود که دیدم محسن اومد پیش من. تا از دور دیدمش کیرم راست شد. اومد و نشست پیش من و شروع کردیم صحبت کردن.
کم کم نزدیک هم نشستیم و شروع کردیم به دست مالی کردن همدیگه.
همش بهش می گفتم محسن اینجا کسی نیست بیا یه کم برام ساک بزن ولی می گفت اینجا خطرناکه اگه کسی ببینه برامون بد میشه.
یه کم که باهاش صحبت کردم راضی شد ولی گفت اول تو برام ساک بزن. منم قبول کردم و رفتیم طبقه پایین آسایشگاه که حموم و دستشویی بود.
رفتیم تو یه حموم و مشغول شدیم. ولی همش نگران این بودم که کسی بیاد و ببینه من سر پاس نیستم و شک کنه.
ولی از طرف دیگه هم اینقدر حشری بودم که اصلا متوجه نبودم.
شروع کردم به ساک زدن برا محسن. یه کم که ساک زدم انگشتمو خیس کردم و آروم آروم شروع کردم به انگشت کردم کون محسن. اولش درد داشت ولی چون قبلا تجربشو داشتیم دیگه آروم شده بود. همینطوری که ساک می زدم چند دقیقه ای هم انگشتش کردم و وقتی دیدم محسن کاملا حشریه بلند شدم و کیرمو درآوردمو گفتم برگرد.
برگشت و خم شد. یه تف زدم به سر کیرم و اونم یه تف زد در کونش.
آروم آروم کردم تو و شروع کردم تلمبه زدن. اینقدر حشری بودم که اصلا حواسم نبود نگهبانم.
تقریبا ۵ دقیقه تلمبه زدم و آبم اومد و خالی کردم تو کونش.
بعدش محسن گفت حالا برام ساک بزن تا آب منم بیاد.نشستم و شروع کردم به ساک زدن. دو دقیقه نگذشته بود که دیدم یکی صدا می زنه سعید کجایی؟
گفتم محسن همینجا بمون تا برم ببینم چه خبره؟ وضعیتمو درست کردم و بدو بدو رفتم. دیدم یکی از بچه ها بیدار شده و وقتی دیده نگهبان نیست شک کرده. منم بهش گفتم که رفتم آب بخورمو برگردم. بااینکه آب خوردن هم سرپاس ممنوعه ولی خب تنها چیزی که به ذهنم رسید همین بود.
وقتی دیدم نمیشه دیگه ادامه داد رفتم محسنو صدا زدم و گفتم بیا فعلا نمیشه. اونم که اعصابش خرد شده بود شروع کرد به غرغر کردن ولی خب خودشم فهمید که چاره ای نیست.
بعد از اون هم چندبار باهم سکس داشتیم تا اینکه خدمتمون تموم شد و هرکی رفت پی زندگی خودش…‌.
ببخشید اگه نتونستم خیلی خوب بنویسم.
ممنون
سعید

نوشته: سعید


👍 3
👎 7
13289 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

632601
2017-06-23 21:28:59 +0430 +0430

به، مملکت دادن دست کیا از مرزهای کشور مراقبت کنن، برو اضافه خدمت،

1 ❤️

633151
2017-06-24 11:16:11 +0430 +0430

از گی بدم میاد اه اه اه

0 ❤️