سکس در پارتی

1390/09/01

من میلادم 21 سالمه دانشجوی مکانیک تهران هستم . این خاطره مربوط میشه به 3 ماه پیش
یه روز یکی از دوستام به نام رامین بهم زنگ زد گفت خونه ی دوست دخترش پارتی هست منم دعوتم منم که حوصله ام سر رفته بود گفتم برم یه حال و هوایی عوض کنم . یه حموم رفتم بهترین لباسمو پوشیدم رفتم .حدود ساعت 8 بود که رسیدم . همه دوستام بهم گفتن دیر کردی منتظرت بودیم منم معذرت خواهی کردمو نشستم کنار دوستام و شروع کردم به گپ زدن .یه مدت که گذشت ناگهان چشمم به یه دختری افتاد که از خوشکلی هیچی کم نداشت . نه لاغر بود نه چاق
موهای بور و لخت . چشمای فیروزه ای و ابروهای کشیده . با خودم گفتم چی می شد که من یه حالی با این بکنم .تو فکر بودم که بساط ویسکی به راه افتاد . یه لیوان گرفتم دستمو خودمو به بهونه ی تنگی جا چسبوندم به خوشگل خانوم نمیدونید چه بدن نرم و گرمی داشت.پیک اول رو که خوردم یه فکری به سرم زد. رفتم یه پیک به خوشکل خانوم که اسمش مرجان بود تعارف کردم خورد . یه پیک دیگه هم بهش تعارف کردم تو رودرواسی قبول کرد. هنوز پیک دومش تموم نشده بود که یهو سرش گیج رفت خورد زمین. منم که دیدم نقشه ام گرفته به بقیه گفتم می برمش اتاق بالایی استراحت کنه. رفتم خوابوندمش رو تخت و رفتم براش آب قند بیارم که دیدم دخترا و پسرا دارن می رقصن . آب قندو بردم تو اتاق دیدم بهوش اومده داره پا میشه آب قندو خورد می خواست بره بیرون که پاش گرفت به پاشنه
در خورد زمین. منم بلندش کردم دوباره بردمش رو تخت .داشت اشک می ریخت که منم شروع کردم پاهاشو ماساژ دادن.کم کم رفتم بالاتر تا به رونش رسیدم (نمی دونید چه حالی می داد) بدن نرمی داشت. با یه دستم اشکاشو پاک کردم و کم کم بهش نزدیک شدم .دستم به سینش مالدیدم یهو جا خورد ولی بعد مثل این که خودشم خوشش اومده بود اونم شروع کرد همکاری کردن. یه لب ازش گرفتم (شیرین ترین لبی بود که تا حالا خورده بودم) تاپشو در آوردم دیدم یه سوتین مشکی تنگ پوشیده که سینه هاش از اون تو خود نمایی می کنه اونم بیکار نبود داشت دستشو رو کیرم می کشید .شلوارشو در آوردم . دیدم یه کوس 19 ساله که از رو شرت خودشو نشون می داد زد بیرون. یکم بوسش کردم و شرت و سوتینشو در آوردم . شروع کردم سینه هاشو خوردن . سینه هاش عجب سینه هایی بودن سفت و قلمبه .بعد رفتم پایین شروع کردم کسشو لیسیدن که به نفس نفس افتاد.یهو یادم امد که هنوز تی شرتمم در نیاوردم . در یک آن لخت شدم و اون شروع کرد به ساک زدن. ساک زدن که تموم شد برش گردوندم و انگشتامو چرب کردم مالیدم به کونش .یهو خودشو جم کرد گفت تو رو خدا نکن خیلی درد می گیره . که منم گفتم اگه درد داشت نمی کنم . یکم کونشو وا کردم کیرمو نانصفه کردم داخل .دیدم داره دست پا می زنه یکم صبر کردم تا آروم شه بعد شروع کردم تلمبه زدن عجب کونی بود تنگ و داغ .کم کم دیدم داره آبم می یاد کشیدم بیرون و آبمو ریختم رو کمرش . که دیدم داره گریه می کنه یه لب ازش گرفتم و خودمونو تمیز کردیم . ولی دیگه هر وقت منو می بینه اخم می کنه و محل نمی ذاره
توصیه ی من اینه که هیچ وقت دفعه اول دختر رو نکنید چون دیگه طرفتون نمی یاد

نوشته: میلاد


👍 0
👎 3
54090 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

305421
2011-11-23 00:24:19 +0330 +0330
NA

تو توصیه نکنی هم طوری نمیشه! داستان نبود که باقلوا! نتیجه گیری اخلاقی داشت! تازه فراز و نشیب احساسی و اکشن هم داشت! اول به هوش اومد ادم فکر میکنه خب تموم شد در رفت بعد (با صدای تبل دارررررررررام)خورد زمین!راستی چشماش چه رنگی بود؟
خلاصه خسته نباشی (ادم وقتی تخیل خرج میکنه خسته میشه!)
من یه قسمت داستانتو باور کردم اونجا که بهت زنگ زدن بری پارتی! البته اون قسمت که منتظرت بودنو نه! بعد تا دیدن اون دختره رو هم باور کردم اما دیگه بقیه اش مثل فیلما یهو تو رفتی تو رویا و به خودت که اومدی پارتی تموم شده بود

0 ❤️

305423
2011-11-23 16:06:14 +0330 +0330
NA

Man ta dokhtore 2peyk khord bihosh shod khondam fahmidam koseshere, akhe kodom adami ba 2ta peyk mast mishe che berese bihosh, dige edamasho nakhondam

0 ❤️

305424
2011-11-24 16:24:55 +0330 +0330

احتمالا تو پیکاش داروی بیهوشی چیزی ریخته که هنوز پیک دوم تموم نشده بیهوش شده…
:d

0 ❤️

305425
2014-09-17 19:16:48 +0430 +0430
NA

داستان جای بسی تفکر و تامل داشت.
ممنون.

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها