سلام، من ۲۳ ساله از تهران دانشجو هستم و توی یک اتاق ۱۲ متری مجردی زندگی میکنم،یک صاحب خونه بیوه دارم به اسم سکینه خانم با قدی متوسط و ۴۷ ساله ،پوستی سفید و گوشتی که از هیکلش معلومه. این سکینه خانم چند تا پسر داره که کوچیکه راهنمایی میخونه و دوتای دیگه میرن سر کار واصلا نیستن و گاها دیر به دیر میان دیدن مادرشون و چند روز میمونن و میرن.بین اتاق ومنو و حال خونه صاحبخونه یه در چوبی قدیمی هست که شیشه ی بالای در شکسته شده و باروزنامه و پرده پوشوندنش و کوچکترین صدا به راحتی از خونه من و اونا رد و بدل میشه،یه صبح که تازه از خواب بیدار شده بودم و تو رخت خواب داشتم با گوشی ور میرفتم،صاحب خونه که فکر میکرد یا من خوابم یا نیستم (چون معمولا اکثرا روزها بیرونم) صداهای عجیبی از خونه همسایه شنیدم که فکرمو مشغول کرد،رفتم دم در بی سرو صدا ایستادم و فک میکردم که دارن فیلم سکس میبینن،یکم که دقت کردم فهمیدم صدای سکینه خانم با پسر بزرگشه که اسمشو میزاریم اکبر، صدای ماچ و بوس اکبر داشت از اتاق شنیده میشد که داشت با ولع خاصی سینه ها و بدنشو بوس میکرد،منم از پشت در اتاق داشتم جرق میزدم به یادش که صدای تلمبه زدنا تو کسشو شنیدم که سکینه خانم که دردش گرفته بود که هی التماس میکرد و به اکبر میگفت یواش تلمبه بزن که دردم گرفت،کمکم این در به آخ و اوخ ولذت تبدیل شد که سکینه خانم به اکبر التماس میکرد که تند تر تلمبه بزنه،تلمبه زدنا یک ربعی بیشتر طول نکشید که هردوشون ارضا شدن و اکبر آبشو تو رحم صاحبخونه که مامانش میشه خالی کردو باهم رفتن حموم که تو حیاطه و ما مشترکا استفاده میکنیم،حمومشون که ده دقیقه طول کشید اومدن بیرون که برن تو خونه ،کلیدم رو که همیشه بیرون روی در آویزون میکنم رو دیدن و رفتن تو خونه باهم پچ پچ کردن که آره من تو خونه بودم و اونا داشتن سکس میکردن. بعد از اون ماجرا هر وقت میرم حموم میبینم لباس زیرای صاحبخونه روی رخت آویز آویزونه و منم یه حالی همونجا به خودم میدم و بر میگردم و الآن یکی از آرزوهای قبل از رفتن از این خونه اینه که یبار یه دل سیر بکنمش و بعد برم که تاحالا قسمت نبوده،ولی یه آتو ازش دارم و بالاخره میدونم که یه روزی مال من میشه و الآنم واقعا دوسش دارم. در ضمن اگر از این داستان راضی باشین داستان مچ گیری خواهرش و دید زدن عروسش رو هم واستون میزارم.
نوشته: خودم
داشتی رد میشدی گفتی یه کسشری هم ول بدم تو سایت
بدک نبود بزار بخونیم.حالا به خاطره اینکه خالی از لطف نباشه کیرم پس گردنت.همینجوری الکی.?
کیری
خودت اعتراف کردی که مدام جرق(جق) میزنی، خب نزن. شاشیدن وسط جرق زدنت.
ها کوکا
دانشجویی؟؟ جرق میزدی؟؟ خوبه جرقه نمی زدی یه موقع آتیش سوزی بشه… ریدم تو سر در اون دانشگاهی که تو توش درس میخونی…برو جرقتو بزن …جرقی…خخخخ
جالبه صبح سری به قوانین سایت زدم و دیدم ادمین نوشته داستانی که در حد چاپ تشخیص داده شود رو چاپ میکنیم :)
با این حساب فک کنم یه مشکلی تو حد و حدودا باید باشه
ن ممنون نمیخاد داستان مچ گیری خواهرش ودید زدن عروسش رو برامون بنویسی همین یکی هم به زور خوندیم که مطمعنم این نوشته ناشی از ترشحات پریودی مغزت بوده
خیر سرت ننویس! نمی دونم جدیدا چرا ادمین هر چرندی رو تایید می کنه! مد شده بعضی ها آخرین تصوراتشون رو که تو جلق زدن داشتن میان می نویسن.مردک بیمار جنسی!راضی نیستیم،ننویس!
یک سوال خواب وخوراک ازمن گرفته
.توازکجافهمیدی که آبش روداخل رحم ش ریخت.نکنه صدای بخصوصی داره رحم سکینه
من یه زمانی با یه زن رابطه داشتم که با پسر ۱۴ساله خودش سکس میکرد و من و پسرش با هم میکردیمش تازه اون شوهرم داشت
داستان که اصلش مال چن سال پیشه. تازه همونشم خالی بندبود. یه دانشجوی بدبخت یه آلونک اجاره میکنه بعد مادر صاحب خونه باپسرش میگه میخنده اونم باذهن خرابش یه داستان سکس درست میکنه. حالا اومدی خالی بندیو دوباره خالی بستی. چه حوصله دارین شما کوسخولای روانی
“جرق” بزن جرقی خودتو خالی کن
اینقدر “جرق” زدی که نابود شدی جرقی
"جرق"ی جان بازم فیلم سوپر ببین بیا برامون تعریف کن .
با یه دست "جرق"بزن با یه دست بنویس
تو پشت در بودی
بعد اینکه تلمبه زد و توی رحمش خالی کرد رو از روی صدا تشخیص دادی؟
همون شیشه شکسته بالای در توی کیونت
بذار تا بخونیم اگه سکس هم کردی بنویس داستانش را