باسلام خدمت همه شمااین داستان نیست واقعیت دارد من اززمان کودکی یه دوست دارم به اسم فردین اززمان کودکی همسایه دیواربه دیوارما بود ازسن پانزده سالگی مرابه خانه شان میبرد و با کیرش لاپایی میرفت آبش را میریخت لای پام و کم کم جلق زدن رابهم یاد داد ومدت ده سال است که هر روز با هم سکس میکنیم و بعد از مدتی یه روز که کسی خانه ما نبود وشب تنهابودم بهش زنگ زدم وآوردمش به خانه وهمون لحظه بعد از ورود مرا دربغل گرفت و لبم راخورد مرا به اتاق خواب برد و مرا لخت کرد وشروع به خوردن سینه هام کرد وکیرش را لای پاهام کردوکرم زدولاپایی میکرد تااینکه گفت بیا ازکون بکنمت گفتم درد داره گفت کرم میزنم به هربدبختی بود من را راضی کرد و پشت بهش کردم و با انگشتهاش کونم را بازکرد وکرم زد به کیرش وآرام کیرش را به داخل کونم فروکرد خیلی اولش درد داشت وچنددقیقه بی حرکت ماندتا لبه کونم باز شه بعد از باز شدن کونم آرام آرام آرام تلمبه میزد خیلی حال نداد موقعی حال دادکه باکرم کیرم را مالش میداد وشهوت گرفتم و گفتم فردین تندتند بکن آتیشم بزن اون هم امان نداد و تا جایی قدرت داشت تلمبه میزدو یهو دیدم داخل کونم داغ داغ شد وخودم هم خود به خود بدون اینکه به کیرم دست بزنم ارضا شدم خیلی خیلی حال داد جاتان خالی.خودت فردین هم خیلی حال کرده بود و بعد از یه ساعت باز هم به جانم افتاد و اینبار از روبرو باهم حال کردیم وحین کردنش سینه ام راهم میخورد تا جفتمون ارضا شدیم وحالش رامیبردیم
تا اینکه من ازدواج کردم وخانه مان ازاون محله رفت و سیم کارتم راعوض کردم وحدودسه ساله که فردین را ندیم تا اینکه بهار 97تو خیابان من را دید و بوق زد سوارم کردو احولم را پرسید میدانست که زن گرفتم میگف که از زندگی ات راضی هستی منم گفتم خیلی راضیم و از این حرفها و مرا تا سر کوچه خانه ام رساند و شماره ام را گرفت و خداحافظی کرد. رفت فردای آن روز بهم زنگ زد وگفت میخوام بیام خانه ات منم گفتم خوش آمدی وبرای شام دعوتش کردم خانه وشب آمدخانه و بعد از روبوسی بامن وسلام واحوالپرسی بازنم آمد نشست رو مبل و از زمان کودکی و نوجوانی گفتیم و خندیدیم وخاطرات را مرور کردیم و خانمم ازمان پذیرایی میکرد و از زیر چشم هی به سینه ها و باسن خانمم نگاه میکرد دیدم که راستش کرده از زیر شلوار از خانمم بگم یه زن سبزه پوست باسینه های متوسط و باسن قلمبه و قدمتوسط وچشمهای مشکی. زن من درخانه با سارافن بلند و روسری استفاده میکنه حتی وقتی که خودمان دونفری هستیم به زور بدون روسری و سارافن میگرده میگه عادت ندارم زیاد لخت باشم مگر زمان خواب یا زمان سکس با این وصف که گفتم وقتی که سکس داریم خیلی شهوتش میره بالا وجیغ وداد میکشه طوری که اگر با لبم دهانش را قفل نکنم بدون شک همسایه ها میفهمن.
خلاصه اونشب فردین دوستم رفت وخیلی نگاههای تحریک آمیز به زنم میکرد وخداحافظی کرد و رفت و فرداش زنگ زد بهم آمد دنبالم گفت حاضری به یاد قدیم سکس بکنیم منم گفتم هستم خدمتت گفتم جا نداریم گفت توماشین بریم بیابان گفتم بریم درطول راه گفت که هنوز مجردم وبه خاطر مشکلات مالی ازدواج نکردم و رفتیم جاده خاکی خلوت وشروع به سکس کردیم درصندلی عقب هین سکس بهم گفت هست یادت که زمان مجردی گفتیم اگه هر کداممان زودزن گرفتیم زنش رابیاره بکنیم منم درحالت شهوت گفتم زنم را میارم پیشت بکنی بعد از سکس وقت برگشتن گفت سرقولت هستی اولش قبول نکردم بعدش گفتم باشه خبرت میکنم رفتم خانه به عشق فردین زنم راحسابی کردم ودرحین کردن به فکر سکس سه نفره افتادم ولی جرات نداشتم به زنم بگم که بیا به فردین کوس بده اینم بگم که زنم خیلی کوسش تنگه حتی چندبارهم رفته بهداشت جهت معاینه زنانه بهش گفتن عمل زیبایی انجام دادی که خیلی تنگه دهانه کوسد خانمم باافتخارمیگفت نه انجام ندادم اونم میگفت خوشبحال شوهرت خلاصه فرداش به فردین گفتم که نمیتونم به زنم بگم بایدکاری دیگه بکنیم فکرهامان راروهم گذاشتیم وتصمیم گرفتیم که بریم تفریح روزجمعه فرارسیدوبه خانمم گفتم که بربم تفریح بافردین ساعت 9صبح21اردیبهشت97راه افتادیم باپراید فردین به سمت پاوه طرفهای کردستان توصیه میکنم که برین برای مسافرت خیلی جاهای باصفایی داره وخلاصه رفتیم به یه جاده فرعی خلوت که اطرافمان کسی نبود وپیاده شدیم وبافردین وزنم وسایل رابردیم پایین دیدم فردین هریه سر نگاه میکنه به باسن زنم وکمی کیرش برجسته شده بود ومشغول پهن کردن وسایل وچادرمسافرتی شدیم که متوجه شدیم زغال ونوشابه ودوغ یادمان رفته که بخریم ومن گفتم که من میرم بخرم وفردین آمدپول بهم داد که برم بخرم بهش گفتم که الان وقتشه من رفتم شروع بکن به راضی کردنش وبه راه افتادم برم تویه روستا که حدود سه کیلومتر فاصله داشت به اسم روستای شمشیر رفتم کمی جلوتر وماشین راخاموش کردم وبرگشتم یواش یواش که کسی متوجه بازگشت من نشه نزدیک چادرشدم بین درختان دیدم فردین داره باخانمم صحبت میکنه ومیخندن وهرازگاهی فردین به بهانه وسیله برداشتن به زنم میچسبه وخودش رامیماله به باسن زنم ویهودیدم که فردین ازپشت خودش راباتمام قدرت به زنم چسباند وسینه های زنم راگرفت وزنم جیغ کشید گفت نکوهرچه فوش داد فردین دست بردارنبودکه نبود یه دفعه زنم رابه زوربردداخل چادر ومن هم نزدیک شدم وروسری راازسرزنم برداشت وبه زورلبش رامیخورد وکوس زنم راازروی ساپورتش میمالید ومیگفت ازروزاول توکف کون وکوست هستم وزنم که کمی شهوت گرفته بودش گفت آخه الان شوهرم میاد وفردین گفت که تانیم ساعت دیگه نمیاد راحت باش در یه چشم بهم زدن ساپورت زنم رادرآوردوازروشرت کوس زنم راخورد وزبان لای کوسش میکشید که دیدم زنم دست برد کیرفردین راگرفت وبراش میمالیدوجیغ میکشیدازدرد شهوت وفردین کیرش رادرآوردوبه حالت شش ونه درآمدن فردین درازکشیدو زنم آمدروی سینه اش وکوسش رابه دهن فردین فروکرد وشروع کردبه ساک زدن برای فردین که یه دفعه زنم جیغ بلندی کشیدو صداش پیچید ومنم داشتم حال میکردم که زنم برعکس شد وفردین لنگهاشا داد بالا وآرام سر کیرش را تاته به زورفروکرد توی کوس زنم که یه آه مردانه کشیدو شروع کرد به تلمبه زدن وتند تند میکرد توی کوسش ودرمیاورد وقربان صدقه زنم میرفت میگفت تاالان کوس به این تنگی ندیدم کوس گربه ای من تویی یعنی کوس تنگ وباتمام قدرت آبش را ریخت روکوسش وسینه هاشا میمالیدو خودشان راپاک کردن وشروع کردن به صحبت که به فردین میگفت به شوهرم نگی فردین هم قول داد که نگه به من ویه لب از هم گرفتن ومن هم دور شدم ورفتم زغال واینا گرفتم وبرگشتم وفردین آمد پیشم بهم گفت ایول چه زن کوس تنگی داری وآمدم پیش زنم دیدم زنم تو خودشه دستش راگرفتم وگفتم چیزده مریضی گفت نه یه کمی توفکربودم گفتم عیبی نداره خودت راناراحت نکن ویه خنده معنی داربه زنم کردم وبلندش کردم که بیا بساط کباب رادرست بکنیم وبعداظهرش رفتیم خانه وبه یاد روزی که گذشت یه راند بازنم حسابی حال کردیم وبعدازمدتی فردین را چند بارخانه تنها گذاشتم تا دلی سیر کوس زنم راجربده و حدودا سه ماه زنم دانست که منم میدانم یه روز به فردین گفتم من میرم نیم ساعت دیگه میام رفتم وآرام برگشتم خانه ودیدم زنم آمدپیش فردین ونشست روی پاش و لبش راگذاشت رو لبش و سینه اش را داد فردین بخوره که یهو من آمدم پیششون دیدم زنم خشکش زده ومنم فرصت ندادم وپریدم سینه های زنم راخوردم ومن وفردین بلندش کردیم بردیمش توی اتاق خواب وحسابی همزمان کوس وسینه وباسنش راخوردیم وازکوس وکون حسابی کردیمش وتاشب سه باردیگر هم حال کردیم وشب وقت خواب به زنم گفتم که ازروزاول میدانستم که باهم هستین تووفردین گفت ناراحت نیستی که یکی دیگر زنت رابکنه گفتم نه چون من خیلی شهوتی هستم ویه لب ازهم گرفتیم و خوابیدیم الان که9 اسفند 97است دیروز فردین آمد و تاشب سه بار سکس داشتیم وگفت میخواهد برای همیشه ازایران بره وخداحافظی کرد ورفت و کمی من وزنم ناراحت شدیم و پرایدش رابه عنوان کادو به نام زنم سند زد به جای زحماتی که به زنم داده بود…خواننده عزیز همه اش راست نوشتم لطفا نظرات خودرا بفرستید. این اولین وآخرین داستان من است خوش باشید. بای
نوشته: دوست همه
يا عرض پوزش بايد جيش كرد تو داستان جنابعالي
نه براي لحجه
نه براي نگارش ضعيف
نه براي دروغ بودن
فقط واسه اينكه تو جق زدناتم ٢ زار خلاقيت نداري …
اووو بَچَه ، چیطور عستی ، کیر یَکی یَکی بَچَهای شهوانی دَ کون تو آدمی کوس کـَش.
آخه دیوث با خیلی داستان خوبی نوشتی لهجه هم ترکیب زدی باهاش کیر گراز دیر انزال توو دهنت
تمام کیرم با تمام قوا حواله کردم برای این کصشعرت دیوث ننویس وقت مردم رو الکی نگیر
یه کلام فوش نمبدم بگو یه بیغیرتم که دوستم هم خودمو کرده هم زنمو کرده پراید مگه چیه ذوق هم میکنی براش زنت کرمو شده بهت قول میدم که باز یکی دیگه هم برا خودش دور از چشم تو پیدا میکنه و بهش میده حقیقت تلخه ولی قبول کن کوسکشی بیشتر نیستی توف به شرفت حالم بهم خورد گوزوی خررررررر
به هیچ چیز داستانت کاری ندارم ولی شنیده بودم شهوت که مغز بزنه توانی روحی زیادی پیدا میکنه حالا شما از دور رفیقت رو دیدی چطور خانمت رو برد داخل چادر بعدش چشم دلت گل کرد و چیزهای ماورای چادر رو هم دید کلا جو متافیزیکی بود در عالم گته بودیدید اسم محلیش میشه سویکه جنست عالی بود بازم بنویس (clap)
کوس کش لازم نیست بگی مال کدوم خراب شده هستی کوردا شرف دارن بگیرنت حاملت میکنن بی وجود
آخر خواستی قیمت زنت رو اعلام کنی که اگر احیانا مشتری پیدا شد مظنه کس زنت دستش باشه،
اگه قبول کنی من یه 206 بزنم به نام زنت، البته ما سه نفریم خودت رو هم میکنیم، اگه قبول داری خصوصی پیام بده
دوستان همجنسگرا، اگه از مرد خوشتون میاد، برید با یه نرد زندگی کنید، بخاطر دیدن بدن مرد یه زن بدبخت رو جنده نکنید تحویل جامعه بدین. یا اگه بایسکشوال هستید ببینید بیشتر کدوم طرفی هستید.
کاملا جدی گفتم
له لهجه ت دیاره خه لکی کوردی. بیم جیگه ی فردینت بو پر بکه مو? پیامم بو دانه
دهنت سرویس زدی دخل تفکراتمو آوردی من فکر میکردم فردین ب مردونگی معروفه :(
داداش من الان هستم یه پیکان چراغ پهن دولوکس دارم میتونم به عنوان زحمات زنت بهش کادو بدم زمدگی همینه یکی میاد یکی میره عماد رفت غصه نخور من هستم میتونم سیر بکونم تون دوست داشتی پیام بذار
این جا 2تا موضو هست ؟رفیقت تا این پول ندشته زن بگیره وزن اینو اون رو میگاییده اما پول داشت هبره خارج؟ماشین هم به اسم زن جندت کرده؟
دوم ابروی هرچی کرده بردی
سوم زنت جز سکس وخواب لختی نمیگشته یا با لباس باز ؟اما چطو شده ب راحتی کس داده؟
بگو کسده بوده دیگ
نویسنده عزیز نظرم را پرسیده بودی و نظر من این است که دیگر هیچگاه داستان ننویس و هرگز به سایت شهوانی نیا زیرا چون کامنتها را میبینی و مادرانت گائیده میشود
حال که رفیقت فردین نیست خود را مرنجان.اینجا کلی فردین هست که حاضر هستند جای خالی رفیقت را برای تو و همسرت پر کنند و هم تو و هم همسرت و هم مادرت را بگایند
موفق باشی
حتي منم كه داستان بي غيرتي دوست دارم ديس افتضاحه به خدا
ب نظرم درست بود تهش بنویسه خواننده عزیز موقع نوشتن همش راست بودم :))
تا حالا در این سایت به کسی فوش ندادم
هرچند میدونم ارزش فوش و ریچار هم نداری تخم گوه بی ناموس مادر به خطا .
تو یه بی شرف خوک زاده هستی که حتی معلوم نیس از نطفه ی کی هستی
حرومزاده ی حروم لقمه .
بی ناموسی و پست فطرتی که نیازی به نظر دادن نداره .
تخم گوه نجس چه جوری به خودت اجازه دادی اسم شهر کورد نشین رو بیاری؟ فارغ از هر گونه تعصب از تک تک دوستان دعوت میکنم بیان و شرافت و عزت و بزرگی مردمان دیار کرمانشاه رو از نزدیک ببینن . هرچند قبول دارم که هر جایی فاحشه ی جسمی و مغزی داره و شهر ما هم استثنا نیست . ولی یک ولد زنا با قصد و نیت بیاد و یه داستان ساختگی سر هم کنه و از مردمان یه دیار تصویری غیر واقعی به قصد خراب کردن اون جماعت ارایه بده کاری زشت و از آدمای عقده ای بر میاد . نماد شهر و دیار من بانو فرنگیس حیدری پور است که در سن ۱۸سالگی با تبر سرگرد عراقی رو کشت ، و چند نفر رو به اسارت گرفت . نماد زن دیار من بانو قمر تاجه که چند سال دوشا دوش برادران کورد و فارس و لر و عرب و بلوچ و ترکش مقابل دشمن بعثی جنگید .
قضاوت با خودتون
از دادش شاه ایکس
داداش مهدی پاشنه طلا و و و و و و
انتظار دارم با حضورشون چنان مادر این بچه کونی رو مورد عنایت قرار بدن که از جیغش برق تولید بشه
راستش من اهل داستان خوندن توی این سایت نیستم به پیشنهاد یکی از دوستام اونم برای فحش دادن بهت، این داستان بهم معرفی شد بخونم . پاراگراف اول رو بیشتر نتونستم بخونم و الانم بابت همین وقت کوتاهی که برای این پاراگراف گذاشتم پشیمونم.
اما از خوندن نظرات دوستان متوجه شدم ارزش فحش دادن یا عصبی شدن ازت رو هم نداری. بیشتر از این برای نوشتت وقت نمیزارم. و به دوستانی که این نوشته رو خوندن و نظر دادن میخوام بگم، چنین انسان هایی حتی نظرات منفی و دیسلایک های شما سبب بیشتر شناخته شدنشون میشه. پس بیشتر از این به یه احمق بها ندین حتی با دیسلایک. موفق باشین
اون یارو،بکن زنت در اصل پتان بوده که جنابعالی زدی تو لهجه افغانی…حالا چرا بین این همه اسم!!فردین؟
اقای هیرسای عزیز و گرامی فرمایشات شما حرف همه ماست ولی اخه امثال من چه فحشی به این بدیم که تو داستانش هزاربار بدترشو به خودش نداده باشه؟؟ فحش مال کسیه که یکم غرور داره بهش بر بخوره این ادم با لذت تمام از … شدن ناموسش جلو روش برامون تعریف کرده فکر میکنی در تمام جهان فحشی باشه که این بشنوه بدش بیاد؟؟ باور کن حال هم میکنه با لبخند میگه مرسی… اینجور ادمها رو فقط باید ندیده گرفت خلاص…
شاه ایکس عزیز سپاسگزارم از نظر کاملا منطقی و زیبات نازنینم
کل داستان یه طرف اون آخرش که پرایدشو زد به نام زنه یه طرف :-))))))
خیلی چرت بود کیرم اولش شق بود بعدش برگشتی زد مرتیکه عمه ننه
افرین برتو که میدانی خدایی هست.وای برتو که میدانی و رسوایی
چه جالب بعد از ازدواجت هم یه کون تو کویر بهش دادی؟
بعدش شهوتت زده بود بالا
نفرسوم میشم ازکرج کم سن خوشگلم هستم،mehran202076تل
کیر تو لهجه و داستان و غیرت نداشتت… دکمه سیکتیرو بزن