سکس زیر رگبار گلوله

1397/09/10

سلام دوستان میخام داستان خودمو دوس دخترمو بگم فقط اول کار بگم این داستان قرار نیست باب میل شما باشه الکی بگم لخت شد کص داد نه این داستان واقعیه و آخرش یکمی بد تموم میشه هرچند تا وسط کار حداقلش توی واقعیت برای خودم سکسی بود.

اسم هارو هم واقعی نوشتم.
بریم سر داستان

اوایل زمستون دو سال پیش بود که 3 سالی میشد من با دوس دخترم زهرا دوست بودم توی این سه سال ناموسا حتی لب گرفتنم نداشتیم. نمیتونم بگم زهرا دختر حشری بود یا خراب بود ولی گه گاهی به من میگفت که دوستام همه لب میگیرن و کارای دیگه میکنن نمیدونم منظورش چی بود ولی من میگذشتم ازش
توی تابستون منو زهرا کم کم یخمون آب شد و شروع کردیم به صمیمی تر شدن یعنی شاید توی اون سه سال کلمه کص جلو هم نمیگیفتیم تو این وسطا برادر بزرگم (ممد) که کص باز توپی بود کمکم میکرد که با زهرا جور تر بشیم حالا اینم بگم زهرا سوژه سکسی نبود هاااا زهرا رو واسه ازدواج میخاستم.
این ماجرا از تابستون کشید تا تقریبا وسط آذر ماه.
دیگه از لحاظ صحبتای سکسی و فحش اوکی شده بودیم توی تلگرام سر صحبتو باز کردم که نظرت چیه سکس داشته باشیم یکم گیر داد قبل ازدواج بده که سعی کردم راضیش کنم به کمک ممد حتی یه جاهایی گوشی رو میدادم دست ممد خلاصه راضی شد اون راضی شد ولی من خودم یکمی احساس خجالت و استرس داشتم.
با پیشنهاد برادرم ممد تصمیم گرفتیم یه شب بریم توی باغمون خب هوای سرد و کنار آتیشو یه جورایی سکسی رمانتیکه
روز قرار زهرا خونوادشو پیچوند و رفتیم باغ (البته دارم داستانو خلاصه میکنم قاعدتا اینجوری نیست به طرف بگی بیا سکس بگه اوکی فوری بریم باغ واقعا طول کشید و چقدر خودم استرس داشتم ولی خب خلاصه میکنم)
ما رفتیم باغ و چون هوا خیلی سرد نبود تصمیم گرفتم جای کلبه به چادر بزنیم اینجوری بیشتر حال میداد زهرا هم بخاطر سرما چسبیده بود به من. منم حال میکردم.
بار اول جفتون بود یکم خجالتم میکشیدیم من رفتم چوب جمع کردم و خلاصه آتیش روشن کردیم نشستیم پیشش کنار آتیش من به شوخی بهش میگفتم که مثلا چطور بکنمت؟ راستش اینارو میگفتم که خودم از لحاظ روحی آماده بشم در صورتی که انگار من قرار بود کص بدم. داستانو خلاصه کنم کصشعر گقتنامون تموم شد و یه بنزین زیادی ریختم رو آتیش که یه مدتی بمونه بنزینو گذاشتم و اومدیم داخل چادر زیر پتو من سعی کردم مثل این فیلم سوپرای رمانتیک عمل کنم از لب گرفتن شروع کردم زهرا خیلی رو گردنش حساس بود بنابر این شاید 10 دیقه رو فقط رو گردنش وقت گذاشتم سعی کردم کم کم لباساشو در بیارم (کامل لختش نکردم چون هوا سرد بود تازه روی چادرمون هم پتو انداخته بودیم از بیرون ولی شلوار نداشت فقط شورت و تاپ تنش بود ) همونجوری که کصشر میگفتیم دستمو بردم رو سینه هاش که بمالم اونم چشماشو یه جوری کرده بود که مثلا حال میکنه حالا نمیدونم نقش بازی میکرد یا واقعا حال بود داستانو خلاصه ترش کنم دست بردم روی شورتش یکمی با کصش ور رفتم حس خیلی باحالی بود چون که بار اولم بود به کص دست میزدم هرچند از روی شورت یکمی که ور رفتم بهش گفتم که شروع کنیم؟ گفت بکنیم منظور از شروع این بود که کصشو بکنم حالا اماده خون و این چیزا هم بودم دیگه من خودم که هنوز لباس تنم بود شروع کردم به دراوردن خودم کامل لخت شدم گرمم رفتم زیر پتو پیش زهرا بازوشو گرفتم که بچرخم روش که شروع کنم به کردن یهو دیدم یه صدای خیلیییی بلند مثل انفجار از پایین پام اومد از ترس نزدیک بود ارضا بشم خخخخ واقعا تکون خوردم از ترس از رو زهرا خودمو انداختم کنار که ببینم داستان چیه یهو شروع شد به صداهای بلند پشت سر هم چادرمونم شروع کرده بود به تکون خوردن منم خااااااااااایه کرده بودم به زهرا کفتم تکوووون نخور تو این اوضاع یهو میله چادر شکست چادرمون از این میله ایا بود میله شکست چادر افتاد رو سرمون زهرا هم جییییبغ پاشد که در بره یهو دیدم زهرا خشکش زد و افتاد زمین صدا ها هم قطع شد من بلند شدم دیدم زهرا بدنش خونیه واقعا نمیشه تعریف کرد اون لحظه چه حسی داشتم ترررس و ناراحتی و استرس مخلوط بود فقط از چادر رفتم بیرون که ببینم چی شده زمینو نگاه کردم متوجه شدم گلوله بوده اون صداها حدود 30 تا گلوله توی ذهنم فکر میکردم که کسی با ما مشکل داشته و اومده مارو بسته رگبار و هزار جور فکر بی جواب تو سرم بود من لخت بودم سریع شروع کردم به لباس پوشیدن که زهرارو ببرم بیمارستانی چیزی حالا زهرا هم شلوار پاش نبود با چه بد بختی ای شلوار پاش کردم زنگ زدم داداشم ممد گفتم زهرا تیر خورده برس کمک حالا داداشم فکر میکرد من شوخی میکنم اون پشت قه قه میخندید میگفت داااااش مگه فیلم هندیه منم با گریه دوتا فحش دادم که کص کش پاشو بیا ممد اون شب رفته بود حدود 20 کیلومتر پایین تر خونه رفیقش خودشو زود رسوند منم تو این بین زنگ زده بودم آمبولانس بیاد.

ممد رفت داخل باغ ببینه چی شده یکم اون جا بود و اومد پیش من تعریف کرد که داستان چیه حالا من داستانو از زبان خودم براتون میگم
ما کرمانشاه زندگی میکنیم اینجا تقریبا لب مرزش همه اسلحه دارن از قرار صبح همون روز ممد کونی برادرم تو باغ داشته خشاب کلاشینکف خودشو پر میکرده یدونه خشاب رو جا میذاره خشاب میفته اونجا شب که ما میریم از قرار میریم همونجا آتیش باز میکنیم که ممد خشابش رو جا گذاشته بد ترش اینه که بطری بنزین من درش باز بوده بطری بنزین ریخته زمین مسیر ریختنش دقیقا روی اون خشاب کلاشینکف بوده و خب آتیش که گرفته گلوله ها همه شلیک شده

ممد گفت که چون گلوله مال ماس در هر صورت دردسر میشه و ما میفتیم زندان یا نباید ببریمش بیمارستان یا خودمون باید در بریم مجبور شدم تو اون زمستون زهرا رو با بدن خونی بذاریم دقیق وسط جاده و فرار کنیم جاده اونجا به جوریه تو روز هم ساعتی یه ماشیت رد میشه البته من وایسادم یکم دور تر که هم حواسم بهش باشه هم ببینم آمبولانس میاد میبرتش بازم خلاصه کنم یدونه عمل کرد برای دراوردن گلوله و 40-50 روزی بیمارستان بود منم هر روز یواشکی ماسک میزدم میرفتم بیمارستان ببینم حالش چطوره (بدون خبر خودش)بالاخره بعد از حدود 50 روز خوب شد ولی وقتی که فهمید آمبولانسیا تتها وسط جاده پیداش کردن فکر کرده بود من بهش شلیک کردم در واقع فکر کنم بهش شوک وارد شده بود چون هیچی از اون شب یادش نمیومد فقط یادش بود که آتیش روشن کردیم و رفتم تو چادر و بعدش صداهای گلوله رو یادش بود فقط همینا حتی لب گرفتنم یادش نبود به هر حال پدرش رفت از من شکایت کرد خلاصه کنم براتون به خاک سیاه نشستیم چقدر پول خرج وکیل شد تا تونستم الکی ثابت کنیم که اقا یه نفر اومده مارو بسته گلوله حالا این قسمت که یه دختر و پسر تو یه باغ تو شب چیکار دارن خودش جای بحث بود که وکیله یه جورایی پیچوندش و من تونستم بی گناهیمو بگیرم و او پرونده ثبت شد که ضارب تحت تعقیب چون زهرا ادعا کرده بود کسی بهم شلیک کرده

خلااااصه از این داستان 6-7 ساله که میگذره از اون روز من نه تنها هیچ سکسی نداشتم بلکه حتی هیییییچ دوس دختری هم نداشتم و میتونم بگم کیررررررر تو این شانس که مردم هفته ای 7 تا کص میکنن آب کیرشون جابجا نمیشه من بد بخت خاستم کص بکنم به رگبار گلوله بسته شدم نزدیک بود پاره بشم

واقعا من نمیدونم داستانای توی شهوانی راسته یا نه ولی اگه راسته واقعا خوش به حالتون مردم از دختر عمو تا دوس دخترشونو ده تا ده تا میکنن من بد بخت نزدیک بود بمیرم واقعا حس میکنم بد شانس ترین آدم روی زمینم

داستان تموم شد ولی هرچی که براتون نوشتم واقعی بود نظرتونو بگید میخونم ببینم نظرتون چیه اگرم خواستین فحش بدین خیالی نیست دنیا زده تو سررر ما شما هم روش

بنظرتون کسی که برای اولین بار تو عمرش اومده لب بگیره و رگبار گلوله بسته شده از فحش خوردن ناراحت میشه؟؟؟

نوشته: بچه های مرزی


👍 27
👎 4
27657 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

733236
2018-12-01 21:59:32 +0330 +0330

داداش کیرم تو شانست هیچی دیگه
باحال بود داستادنت

1 ❤️

733240
2018-12-01 22:04:29 +0330 +0330

درد و بان سرم براگم منیش وامه

1 ❤️

733241
2018-12-01 22:04:41 +0330 +0330
NA

اینجا داستانا راست نیس داداچ کیرا راسته اکثرا هم در حال جق زدنن یعنی شانستو از پهنا از اون ناحیه که دردش میاد گاییدم

2 ❤️

733244
2018-12-01 22:07:06 +0330 +0330
NA

قشنگ بود ولی خب کاش اینجور نمیشد

0 ❤️

733262
2018-12-01 22:39:17 +0330 +0330

نگارشت که هیچی.
اما خیلی ماجرای جالبی بود. آخرش که از بدشانسیت گفتی خندم گرفت(دیگه ببخشید که خندیدم)
شایدم اینکه بعدشم نتونستی دوست دختر پیدا کنی بخاطر نامردیه که درحق دختره کردی(گذاشتیش وسط جاده)

1 ❤️

733264
2018-12-01 22:41:32 +0330 +0330

اولش گفتی 2 سال پیش، آخرش گفتی 6 _7 سال ؟؟!!!

1 ❤️

733275
2018-12-01 23:06:17 +0330 +0330

دلم سوخت واستون :(

0 ❤️

733295
2018-12-02 01:34:13 +0330 +0330
NA

Kos nanat

0 ❤️

733303
2018-12-02 03:45:13 +0330 +0330

ادم حتی به یه سگ و گربه ام ک میزنه دلش نمیاد همونجوری ولش کنه بعد تو دوس دخترتو خونین و مالین بلند کردی گذاشتی وسط جاده؟ کاش یکی از اون گلوله ها صاف میرفت وسط پاهات ، تو که مردونگی نداشتی همون آلتشم دیگه نداشته باشی


733311
2018-12-02 04:45:39 +0330 +0330

جالب بود کلی خندیدم (clap)

0 ❤️

733332
2018-12-02 06:32:29 +0330 +0330
NA

کیر تو اون تخیلاتت . تا حالا که کس نکردی ,لااقل موقع جق زدن افکارتو تو تیراندازی و جنگ درگیر نکن البته این وضعیت و افکار تو نشان دهنده بیماریه , آلاسکاکیرمند, هستش,که انقدر از هنگام تولد تو شوک و جنگ بودی همچین شدی.
قرار بود ازدواج کنید و ولش کردی???

1 ❤️

733336
2018-12-02 06:40:39 +0330 +0330

اگه واقعی بود که کیرم تو شانس کیریت…

0 ❤️

733345
2018-12-02 08:32:25 +0330 +0330

کیرم تو دهنت،
اولأ کرمانشاه مرزی نیست ،
شهرهای بانه ومریوان مرزیند.
ثانیأ همون اسلحه که فرمودی از پهنا با سرنیزه تو کونت، چون تو خیالاتت نقش یه نامردو بازی میکنی،
خوب همه رو سرکار گذاشتی؟

0 ❤️

733384
2018-12-02 14:52:27 +0330 +0330

شاید حکمتی بوده که اون گلوله بخوره ولی پردشو نزنی.

0 ❤️

733386
2018-12-02 15:09:21 +0330 +0330
NA

اخه كسمغز خان اگه فشنگ رو بندازي

0 ❤️

733399
2018-12-02 16:36:52 +0330 +0330

دمت گرم بابا
آخرت به گا رفتگانی :))))
خیلی خندیدم

0 ❤️

733404
2018-12-02 17:21:57 +0330 +0330
NA

داستان عجیب و غریبی بود

0 ❤️

733408
2018-12-02 17:45:14 +0330 +0330

داستانت از چن نظر کوس شعره .اولا اگه گوله بیوفته تو آتیش خودبخود در میره و حالت چرخش موقع شلیک رو نمیگیره و چندان کشنده نیست ولی ممکنه زخمی بکنه.بعدشم تو روی دختره بودی و اون زیرت پس لاجرم گوله باید به تو میخورد احتمالا وارد کونت میشد یه چیزی شنیدی اومدی از روش داستان چرندی ساختی تازه خودتم نامرد کونی جا زدی برو خحالت بکش کوسخول اولا باغت کجا بود تو مطمعنم یه طویلم نداری

0 ❤️

733416
2018-12-02 18:24:47 +0330 +0330

تو از بز مفلوک عرشه که توسط ملوانای عرشه گایمال شد بدشانس تری الهی کیر به کمرت نه ببخشید نور به قبرت بیاره بلکه زندگیت نوایی بگیره از پشت داستانت یه گه خوردم خاصی دیده میشه ? جدا از داستانت اگر واقعیت باشه ابروی هر چی کورده بردی اون دختر بینوا اینقدر وجود و شهامتش رو داشت که بخاطر تو بیاد تو باغ تا تو بکام دلت برسی اما وقت مشکل اینقدر وجود و شرف نداشتی پای عشق و علاقه نداشتت بمونی و وسط جاده با تن خونی رهاش کنی حداقل اسم مرد رو از خودت بردار و نگو هم کوردی.ایشالا به حق غربت بز عرشه عنکبوت بزنه به خشتکت تا اخر عمر سکس نداشته باشی و کیرت عین ناف بچه خشک بشه بیفته.

تف وووو شوووال پاته گژژژژژ دووو ?

2 ❤️

733419
2018-12-02 18:36:37 +0330 +0330

کاریم به سوتیهای ریزی که دادی ندارم ولی
اولاً شانستو سگ بگاد کیری مقام
دوماً بازم شانستو سگ بگاد
باقی راه رو خودت به گاییدن شانست ادامه بده

0 ❤️

733422
2018-12-02 19:02:18 +0330 +0330

من خودم اسلحه دارم، هر وقت در میارم واسه تمیز کردن و یا جایی میرم واسه تیراندازی حساب دونه دونه فشنگهام رو دارم، بعد داداش تو یه خشاب پر رو جا گذاشته تو باغ و یادش نبوده بره ورداره، بعد بنزین هم دقیقا رفته تو خشاب و آتیش هم رسیده به خشاب و تیرها در رفتن
اگه اینطور هم که تو میگی درست باشه غیر ممکنه که به این زودی تیرها در برن ، اونم هر سی تا با هم
اگه کسی فشنگ تو آتیش انداخته باشه میدونه حداقل چند دقیقه طول میکشه تا فشنگ در بره، در حالی که آتیش بنزین وقتی چوب و یا مواد سوختنی دیگه پیشش نباشه خیلی سریع خاموش میشه
پلیس هم خیلی سریع پرونده رو بست و به شما گفت برو خونه، اشکالی نداره که دختر مردم رو بردی با کیر بکنی ولی با فشنگ گاییدیش

1 ❤️

733427
2018-12-02 19:29:06 +0330 +0330

???..خیلی باحال بود

0 ❤️

733442
2018-12-02 20:48:40 +0330 +0330

دروغ گفتن هم یه نوع هنر میخواد ک متاسفانه تو نداری.
اگه میگفتی فشنگا همینجوری اونجا ریخته بود میشد باور کرد ولی وقتی میگی فشنگ توی خشاب بوده دیگه کاملا معلومه دروغ میگی .
وقتی خشاب رو توی اسلحه میزارن مکانیزم گلنگدن اسلحه باعث میشه ک فشنگها از خشاب خارج و وارد لوله اسلحه بشن و بعد از هر شلیک پوکه پرتاب بشه .
در این شرایطی ک تو گفتی غیر ممکنه فشنگ توی خشاب ب واسطه نزدیکی ب آتش اونقدر گرم بشه ک عمل کنه و حتی اگه عمل کنه فقط پوکه میترکه چون مرمی نمیتونه بدنه خشاب رو سوراخ کنه

0 ❤️

733487
2018-12-02 22:11:46 +0330 +0330
NA

یعنی همچین خندیدم که نگو

0 ❤️

733512
2018-12-03 00:43:03 +0330 +0330

چه بد شاانس
البته حقت بود وختی یه دختری که تیر خورده رو وسط یه جاده خلوت ول میکنی منتظر عواقبش هم باش
یکمم دلم برات سوخت

0 ❤️

733519
2018-12-03 01:51:39 +0330 +0330
NA

کیر راننده آمبولانس توی مغز زنگ زده ات… اول داستان تخماتیکت میگی قضیه مال دوسال پیشه که سه ساله با زهرا هستی و بعد در انتهای همین داستان تخماتیکت میگی حالا شیش هفت سال میگذره… کیر تو مخ گوزیدت کیر توی توهم مجلوقت… جااالق جلاااق مجالقه

0 ❤️

733594
2018-12-03 19:59:12 +0330 +0330

داداش بنظر من بهتره مثل بقيه بچه هاي شهواني بري از بقالي سركوچه دوتا قالب صابون گلنار بخري وبشيني داستان بخوني وجق بزني

0 ❤️

733607
2018-12-03 20:50:17 +0330 +0330

خیلی خندیدم دمت گرم

0 ❤️

733734
2018-12-04 10:31:53 +0330 +0330

همیشه فک میکردم خودم بدشانس ترین ادم زو زمینم ولی مث که تو از من بدتری خخخخخخ
لایکت میکنم باحال بود

1 ❤️

735061
2018-12-11 16:17:10 +0330 +0330

خخخ ترکیدم ا خنده
شانست و… (dash)

0 ❤️

735074
2018-12-11 18:31:08 +0330 +0330
NA

وای بمیرم برات?

0 ❤️