سکس سه گانه در یه روز (۱)

1396/09/19

با سلام…
داستانی که براتون مینویسم نقل قول از یکی از دوستانم است که حال خیلی سال است در ایران نیست… با اجازه از او و رضایت کامل او این خاطره از او رو برای کاربران عزیز شهروانی مینویسم و امیدوارم لذت ببرید…

اون روز خیلی روز عجیبی بود…یادم میاد ساعت 5 صبح از خواب پریدم. خوابم نمیبرد. مادر و پدرم هنوز خواب بودن. یه روز جمعه ی غیر عادی بود. رفتم داخل حموم و تیغ برداشتم و پشمامو زدم. خیلی وقت بود نزده بودمشون. پسری 16 ساله که بزودی 17 ساله میشد بودم که دو ماه بود جلق زدن رو ترک کرده بودم. از زور تنهایی و ناامیدی برای داشتن سکس با یک نفر مجبور بودم خودمو این طوری خالی کنم. قدم 178 و وزنم 75 بود. از سکس با محارم متنفر بودم ولی ارزوی سکس با زنی غریبه رو داشتم که حسابی حال کنم. کمی نظر به همسایه جدیدمون که تنها بود داشتم. زنی حدودا 30 و خورده ای ساله به نظر میرسید. بسیار قد کوتاه و کمی چاق بود. اما برای سکس به نظر خوب میرسید. همیشه یه جورایی با من حرف میزد که فکر میکردم باید بکشم پایین و …هروقت میدیدمش باهام دست میداد و شالشو از رو سرش مینداخت. سینه های بزرگی داشت. البته من کاملا از سکس با اون ناامید بودم به هزاران دلیل. زیاد خانواده مذهبی ندارم. دو ماه تحمل کرده بودم و 60 روز جلق نزده بودم. بعضی روزا فیلم میدیدم ولی جلق نمیزدم. البته خیلی کم. خانواده معمولی دارم از نظر مالی و یک برادر کوچک تر هم به نام رایان دارم. 9 سالش هست. رفتم سمت اتاق مامان بابام. بابام جوری بالشو بغل کرده بود که انگار میخواست بالشو بکنه. نمیدونم چم بود ولی دلم اون روز خیلیییی هوس سکس کرده بود.
خودمو یجوری مشغول کردم تا مامان بابام بیدار شدنو صبحونه خوردمو برای سر زدن به خاله ی بابام و خاله ی مادرم اماده شدن تا برن
_ارمان تو نمیای؟؟
نه مامان من کلی کار دارم و حوصله ام اصلا ندارم خودتون برین
_مطمعنی؟ داداشتم خونه مادربزرگت دیشب خوابیده بود میریم اخر سر بعد از خرید برش داریم
باشه مامان مشکلی نیست من خونه میمونم
رفتن و من موندم تنها تو خونه. هوس کردم برم فیلم ببینم. تا اومدم یه دو دقیقه فیلم سوپر ببینم زنگ خونه به صدا در اومد. درو باز کردم. خالم و دختر خالم مهسا بود. اصلا انتظارشو نداشتم. اسم من حتما فهمیدید که ارمانه. دختر خالم مهسا از من یک 9 ماه کوچکتر بود. چون فاصله سنی زیادی باهم نداشتیم خیلی با هم اخت بودیم. فهمیدم خاله نوشینم و مهسا برای سر زدن به مامان بابا اومده بودن. بعد از کلی احوال پرسی و تعریف کردن ماجرا قرار شد مهسا بمونه پیشم و خاله بره پیش مامان اینا. خلاصه کنم که من تو حال نشستم مشغول موبایل و فیلم سوپر و مهسا هم با گوشیش تو اتاق من نشسته بود و ور میرفت. در حال دیدن فیلم سوپر یه دختر جوون و یه مرد سیاه پوست کچل بودم و داشتم سیخ میکردمو حال میکردم که یهو قلبم ریخت. موبایل از دستم در اومد و فهمیدم مهسا اونو تو یه چشم به هم زدن از تو دستم قاپید
_ هی پسر داری چه غلطی میکنی؟
_مهسا بدش به من اصلا شوخی ندارما
_ای وای خاک تو سرت اسنا چیه؟( اینو با حالت شوخی و خنده گفت)
_ببین تو رو خدا خفه شو به کسی چیزی نگو اگه بگی…
_ زیاد زور نزن منم داشتم فیلم سوپر میدیدم خواستم برم دستشوییتون و یه کارایی کنم دیدم خیلی تو بهر موبایلتی…
_ناموسا تو هم میبینی؟
_ نه فقط تو میبینی…
اصلا فکرشم نمیکردم. البته میدونستم کلی دوست پسر مجازی داره ها و یکم منحرفه ولی فکر میکردم تا حالا پای فیلم سوپر نمیشسته.
صداش کردم و گفتم بیا بشینیم یه فیلم تازه گرفتم امریکایی بیا بزارم ببینیم و با شوخی گفت صحنه هم داره و منم گفتم اره ولی نه اونجوری که تو صفحه موبایلم دیدی… نشسته بودیم و داشتیم قیلمرو میدیدیم. خیلی شق کرده بودمو حشری بودم. دلم خیلی میخواست بهش پیشنهاد سکس بدم ولی روم نمیشد. انگار اونم میخواست…
یکمبعد احساس کردم طاقتم راده طاق میشه. دستمو بردم گذاشتم رو شلوارش و قسمت رونشو مالوندم.
_هی بیشعور چیکار میکنی … نکن کونی
_ هیسس داد نزن میشنون همسایه ها
_بهت میگم نکن من خوشم نمیاد
هی میخواست خودشو از دستم بکشه و وول میخورد. اخر پاشد از رو مبل و خواست بره سمت تلفن
_یعنی تو واقعن دوست نداری
_ کری گفتم نه
_ ببین مهسا اذیت نکن دیگه جان من بیا هردومون حال کنیم.
قبول نمیکرد. کلی به پاش پیچیدمو خواهش و التماس و اخر با کلی تعریف کردن از عاقبتش و التماس راضی شد. ولی گفت اون طوری که من میخوام منم موافقت کردم. خیلیییی خوشحال بودم. کیرم دیگه طاقت نداشت داشت منفجر میشد. بعد از چند ثانیه هر دو کامل لخت شدیم. نسبت به سنش سینه های خوش فرمی داشت. کون خوبی داشت و منو خیلی حشری میکرد. کس جمع و جورش منو داشت دیوونه میکرد. فرم بندی بدنش و دیگه صبرم سر اومد و بردمش رو تخت مامان بابام و شروع کردم به خوابوندنش. گفت فقط تو کسم و کونم نکن. منم با ناچاری موافقت کردم. خود سینه هاشو لمس بدن لخت یه دختر و کون و کسش واسم یه دنیا بود. از انگشتای پاش شروع به لیس زدن و مالوندن پاهاش و بعد رونش و کلی رونشو و ساق پاشو ملوندم و لیس زدم. بدنی تمیز و سفید. میفهمیدم چه قدر داره حال میکنه. خودشو قشنگ در اختیارم گذاشت و منم هیچی از مالوندنو لیسیدن پاهاش کم نذاشتم. کسشو جا انداختم و مخصوصا به شکم و بالای نافش و کمکم به سینه های خوش فورمش رسیدم. ابم داشت میومد. خیلی سیخ بود کیرم و داشت منفجر میشد. سینه هاشم جا گذاشتم و به گردن و بعد به لب گیری ازش رسیدم. بسیار حرفه ای از هم لب گرفتیم. خیلی از هم لب گرفتیم و یک دستم رو سینش بود و یه دستم رو صورتش و لبام لباشو میمکید. بعد رفتم سراغ سینه هاش. داشت ابم میومد سریع بهش گفتم پاشه برام ساک بزنه. اما از ساک زدنم خوشش نمیومد و برام کلی کیرمو مالوند. خیلی زود ابم پاشید رو بدنش. اهی کشیدم و ادامه دادم به خوردن بدنش. با اینکه حسم کم شده بود ولی بازم این فرصتو از دست نمیدادم. تازه بهترین قسمتش مونده بود. قبل از کس به پشت خوابوندمش و پشتشو مخصوصا کونشو خوردم و بوس کردم. بهم گفت سریع برو سراغ اصل کاری. منم رفتم سراغ بهترین جا. کسشو با دلو جون اول براش مالوندم و ابش اومد و با شدت پاشید رو من و تخت. اهی بلند میکشید و منو حشری تر میکرد. کسشو کامل براش خوردم و بعد من دراز کشیدم و اون کیرمو و تخمامو برام خیلی حرفه ای مالوند و بعد از چند دقیقه ابم ریخت برا دومین بار. هر دومون یه لب گرفتیم از هم و رو تخت ولو شدیم.
وای حالا وقت تمیز کاری بود …
اما شاید این اخرین سکسم تو امروز نبود…
شاید امروز بازم سکس کنم…شاید با مهسا نه. با کس دیگه…
و شاید این دفعه به طور کامل سکس کنم. ورزش با کس و یا شاید کون…
ادامه دارد…

ممنون از وقتی که گذاشتین. هنوز مونده تا سکس سه گانه تموم بشه. اگه خوشتون اومد بگید لطفا تا قسمت پایانی و یا دومم داستانو بزارم براتون.
بازم ممنون از همگی دوستان گل و سکسی خودم

نوشته: آرتین


👍 3
👎 12
8157 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

665044
2017-12-10 22:28:29 +0330 +0330

سلام خيلي تخمي بود بقيش و ننويس خدانگهدار

0 ❤️

665048
2017-12-10 22:38:11 +0330 +0330

کدوم خانواده ایرونی دختر جوونشونو میارن در خونه میدن میرن که با یه نره خر تنها باشه لوک خوش شانسم اینقدر شانس نداشته تو زنددگیش حالا اینکه همه دخترا تو همون برخورد اول زرتی میدنو از کنارش میگذریم!!

1 ❤️

665064
2017-12-10 23:23:37 +0330 +0330

کاملا مشخصه این داستان رو یه دختر نوشته
بهبه به اینهمه خلاقیت و زکاوت

لامصب اینقدر تابلو آمار نده

170 cm

0 ❤️

665112
2017-12-11 12:41:25 +0330 +0330

عالیبود کاش منم همچین دختر خاله ای داشتم

0 ❤️

665154
2017-12-11 20:08:24 +0330 +0330

کونی جقی … کوس نوشتی

0 ❤️

665258
2017-12-12 10:50:22 +0330 +0330

داستانای تخمی زیاد شده!
ولی به نظرم واقعی بود
بی غل و غش و کسشر اضافه
پس لایک!

0 ❤️

665289
2017-12-12 18:25:11 +0330 +0330

در عالم هپروت و نئشگی آدم های معتاد خیال های زیادی می کنند.

0 ❤️

665294
2017-12-12 19:43:00 +0330 +0330
NA

بعضیا تا فحش نثارشون نکنی ادم نمیشن کیره بابای دوست تو خیلی سال پیش از چهار جهته اصلی به یک روش خشن تو کونت همراه بالشی داشت انگاری میگایید تو خیلی سال پیش بچه های ۱۷ساله جای موبایل با گرافیک بالا صابون دستشون بود و هیچ جاکشی و کس کشی هم ۲تا دختر پسر ۱۷ ساله رو لااقل تو ایران ۱۰ دقیقه هم تنها نمیزاره که همچین حماسه ای ببار بیارن کس کیجه کون تلق تولوق

0 ❤️