سکس سیما در باغ

1393/02/28

سلام به همگی من سیماهستم 22سالمه گاهی واسه سرگرمی به این سایت میام نمیدونم تاحالا دختری اینجا خاطره نوشته یا نه،اما من تصمیم دارم خاطره بهترین سکسم با عشقمو واسه همه تعریف کنم،قدم168 وزنم64 استیل معمولی دارم و فیس معمولی ،سال 89 با شایان دوست شدم قد اون 186 وزنشو نمیدونم،رابطه ای با فراز و نشیب زیاد اسفند ماه باهش کات کردم یعنی واسش چیزایی تعریف کردم واقعییتایی بهش گفتم که رابطمون تموم شد شهریور ماه باز هم زنگ زد و دوباره شروع کردیم به باغ دوستش دعوتم کرد یک دور همی با دوستاش، که بهانه ای باشه واسه دیدار دوباره،یادم نیست چند شنبه بود ظهر اومد دنبالم رفتیم باغ ی باغ که وسطش پر از بوته های طالبی بود به نظرم بهترین باغ دنیا بود چون جایی بود که من و کسی که عاشقشم اونجا بودیم باهم کنار هم،خلاصه بعد ناهار شایان گفت بریم پیاده روی بعد که یکم از بقیه دور شدیم بوسیدمش ی بوسه ی بزرگ ی بوسه که توش 7ماه دلتنگی بود رفیم تا وسط بوته های طالبی اون وسط یک سنگ بود شایان رو سنگ نشت و من تو بغلش بودم رو دستاش طوری که سرم رو یک دستش بود و زانوهام رو دست دیگش امیدوارم متوجه شده باشین حالتو،اون موقع فقط میبوسیدمش و لب میدادیم و بوسه یک دفعه اشکم اومد بعد اون همه دلتنگی من تو بغلشبودم و اون هم اشکش اومد و بهش گفتم فقط از باهم بودن لذت ببریم باز بوسیدیم و لب دادیم بعد سینه هامو تو اون حالت خورد یدفعه لاله گوشمو خورد هنوز یادش بود من رو گوشام حساسم اخه سکس اخرم باهش ابان ماه بود از اون موقع ما دیگه سکسی نداشتیم تا اون روز ،گوشمو خورد و بعد هم گردنم بهش گفتم کبود میشه گفت اشکال نداره کبودی گردنمو دوست داره بعد لباسامو در اوردم که سکس کامل کنیم اما نمیشد اطرافمون پر از بوته بود دیگه واسش ساک زدم ارضا شد با هم دیگرو بغل کردیم و گریه کردیم هردو تامون دلتنگ بودیم شب شده بود دیگه نمیخواستم از اوجا بریم دوست داشتم دنیاهمونجا تموم میشددلم برای شایان الان تنگ شد خلاصه دو تا طالبی کندیم و رفتیم پیش بقیه بعد که پیش بقیه رفتیم همه فهمیدن ما رفتیم سکس کنیم تو ویلا دیدن گردنم کبود شد اما واسم مهم نبود اینقد دلتنگ شایان بودم که حتا تو راه هم فقط بوسش میکردم واقعا بهترین روز زندگیم بود هر بوسمو با بوسه جواب میداد الان باهش تموم کردم حس میکنم دوست دختر داره اما از ته دل عاشقشم،این بود خاطره من اگه واسه شما جالب نیست یا قشنگ نیست یا باهش نمیتونین جلق بزنین مهم نیست چون این یک خاطره احساسیه

نوشته: سیما


👍 0
👎 0
29784 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

418639
2014-05-18 10:22:44 +0430 +0430
NA

جیگر من همین یک کارم مونده که با داستان های شما جلق بزنم.والاااااااااااااااا.بقیه رو نمی دونم.ولی فکر نکنم کسی با داستان های اب دوغ خیاری شما تحریک بشه.

0 ❤️

418640
2014-05-18 11:49:31 +0430 +0430

شاه بلوط :-D :-D :-D
:-D
:-D

0 ❤️

418641
2014-05-18 12:14:24 +0430 +0430
NA

واسش ساک زدی بعد گریه کردین :|
الدعا و الشفاء الدعا والشفاء

0 ❤️

418642
2014-05-18 13:35:11 +0430 +0430
NA

دفعه بعد تو سینما سکس کنین
اونوقت اسم داستانت باحالتر میشه:سکس سیما در سینما!
واج آرایی س هم داره تازه

0 ❤️

418643
2014-05-18 16:32:28 +0430 +0430
NA

Shoma lotf kon lal bemir jende

0 ❤️

418644
2014-05-27 08:58:13 +0430 +0430
NA

بچه کجا هستی سیما جان؟ برام جالبه خاطره ای که گفتی انگار اونی که تورو میکرده من بودم. میشه مشخصات کاملتر بدی از خودت؟

0 ❤️

418645
2014-05-27 19:03:58 +0430 +0430

همینم مونده بیام با اراجیف تو کیرمو دستم بگیرم.جونه تو اصن یه حرکت کوچیک هم نکرد

0 ❤️

418646
2014-06-21 05:41:43 +0430 +0430
NA

بوته طالبی ها تو کست

0 ❤️