سکس شاهین و شیوا

1393/06/12

متن خاطره: سلام.اسم من شاهینه و 27 سال سنمه و وزنم74هست.این خاطره برمیگرده به 2سال پیش یعنی وقتی که من 25سالم بود.اون موقع بادختری دوست بودم که بغل خونه ی ما خونه داشت اما به دلایلی از اونجا کوچ کردن و رفتن تهران.اما من تلی باهاش صحبت میکردم.یه بار برای کار اومده بود شمال.ما اونجا همدیگه رو دیدیم و یه ساعتی هم توی کافی شاپ سر کوچمون باهم صحبت کردیم.اون موقع پدرو مادرم رفته بودن خونهی خالم تو اراک و خونه خالی خالی بود.باهم قرار گذاشتیم و قرار بود فرداش بیاد خونمون.ساعت 2/30بعد از ظهر بود که صدای زنگ شنیدم.در رو باز کردم و شیوا اومد بالا.همین که اومد تو گفت:کسی خونتون نیست؟؟؟
گفتم:نه فقط منم…
ترسیده بود اما بروی خودش نمیاورد.منم باهاش راجع به سکس حرف نزده بودم…
رفتم براش اب میوه اوردم .خورد و رفت اتاق بغل و لباسش رو عوض کرد…تا اومد بیرون گفتم چرا لباست رو عوض کردی؟؟؟؟؟ گفت :پس چیکار کنم…با اون لباس راحت نبودم…
گفتم:لباست رو درش بیار…
گفت :چرا…نه…
گفتم :این کار رو میکنی…
سریع رفتم پیشش و لبام رو گذاشتم رو لباش و یه بوس محکم ازش گرفتم… به زور
گفت :نکن…چیکار میکنی…
داشت شهوتی میشد …شروع کردم به لیسیدن گردنش سریع لباسش رو در اورم لباس خودمم همینطور.شروع کردم به زبون زدن کسش…اونم هی آه و ناله میکرد.نفسش داغ بود صدای نالش کل خونه رو گرفته بود…یه دفعه بادستش کیرمرو گرفت و گفت:حالا نوبت منه… گفتم:تاحالا میگفتی که نمید م…الان میگی نوبت منه… جواب نداد و شروع کرد به خوردن کیرم…بعد 10 دقیقه گفتم برگرد.برگشت کرم رو اوردم دم کسش سریع داد زدو گفت …هی چکار میکنی…مگه یادت رفته من دخترم… ولش کردم رفتم سراغ کونش…وااااااااااااای چه کون بزرگ و خشگلی…مثل یه هندونه ی 5 کیلویی…ولی خیلی تنگ بود…به زور سرکیرم رو کردم توش و اونم داشت داد میکشید.رفتم یه مایه روان کنندخه از تو میز توالت اوردم و حدودا نصفش رو زدم دم سوراخ شیوا.با یه هل کوچیک کیرم تا خایه رفت توش و اشک شیوا بود که از چشمش سرازیر میشد…خلاصه بعد 35دقیقه حرکت سگیه و تلمبه زدن ابم اومد و همه رو رو ی سینه ی شیوا خالی کردم… و اخر سر هم ازش یه لب توپ گرفتم و بی حال افتادیم روهم و همونجوری یه نیم ساعت رو هم بودیم تا بعد نیم ساعت رفتیم حموم و دوش کرفتیم…البته تو حموم هم یه سکس کوچیک داشتیم…
امید وارم از خاطره ی من خوشتون اومده باشه./من و شیوا یه 10 یا15 بار دیگه هم باهم سکس داشتیم…اگه نظر ها خوب باشه و بخوان داستان سکس های بعدیم هم مینویسم…لطفا توهین نکنین…بای

نوشته:‌ شاهین


👍 0
👎 0
41338 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

434446
2014-09-03 16:06:58 +0430 +0430

لازم نکرده دیگه بنویسی پسرک مجلوقل بنیه
هندونه ی 5 کیلویی تو کونت
حالمو بهم زدی آخه چقد تو لاشی هستی
خر تو گوشت بگوزه دیگه ننویس
ننویس جقووووووووووووووووووووووووووووووولک

0 ❤️

434447
2014-09-03 20:57:31 +0430 +0430
NA

ااه ریدم توکس مامیت
بی ناموس
این جی بود نوشتی
بچها ازتوبهترمینویسن
اولش
خوندم فهمیدم
دستات اغشته
به صابون
لوکس بوده
موقع نوشتن میزدی
جلق؟؟؟کیرتوسرمادرت ننویس dash1

0 ❤️

434449
2014-09-04 02:00:35 +0430 +0430
NA

hal nakardam hosele fosh nadaram kheili kiri bod

0 ❤️

434450
2014-09-04 02:47:25 +0430 +0430
NA

كونت نشد بيشتر بنويسي نه؟

0 ❤️

434451
2014-09-04 03:05:29 +0430 +0430
NA

عزیزم ادامشو بنویس چون تا اونجایی که من میدونم الان داستان بزاری 6یا 7ماه دیگه اینجا گذاشته میشه پس تا اون موقع …

0 ❤️

434453
2014-09-04 04:02:49 +0430 +0430
NA

تیتراژ همه داستانای سکسی:
به دلایلی کوچ کردن…
برام شربت اورد و دکمه های مانتوم رو باز کرد…
رفتیم تو یه خونه نو ساز…
من فحاشی نمیکنم ولی کس کش عوضی جنده بچه های شهوانی رو خر فرض نکن

0 ❤️

434454
2014-09-04 04:03:39 +0430 +0430
NA

پرهام جان کیر موش کور رو خوب اومدی

0 ❤️

434455
2014-09-04 04:03:56 +0430 +0430
NA

دیگه نظری ندارم

0 ❤️

434456
2014-09-04 04:04:09 +0430 +0430
NA

شاید فحش دادم

0 ❤️

434457
2014-09-04 05:12:14 +0430 +0430
NA

خواهشن ننویس

0 ❤️

434458
2014-09-04 06:09:30 +0430 +0430
NA

همه داستانا پیامک شدن :| جلل الخالق :|

0 ❤️

434459
2014-09-04 13:27:28 +0430 +0430

تو هم گایدی مارو با این اپیلاسیونت

0 ❤️

434460
2014-09-04 18:08:48 +0430 +0430

داستان تخیلی یه جقی تو کونش بود 35 دقیقه بعد ریخته رو سینش.میگم داداش چی استفاده میکنی 35 دقیقه طول میکشه.حتما کون اادی.بچه کونی مجبوری بنویسی

0 ❤️

434461
2014-09-04 20:18:36 +0430 +0430
NA

دوستان بیاین پول بذاریم برا این دوست مجلوقمون گلنار بگیریم

0 ❤️

434463
2014-09-05 08:39:26 +0430 +0430
NA

ای بابا .هرکس اپلاسیون میکنه میاد اینجا توضیح میده.
خوب ب ما چه!

0 ❤️

434464
2014-09-05 09:39:07 +0430 +0430

یکم داغون نبود ایا؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

434465
2014-09-06 09:42:13 +0430 +0430
NA

خاطرات يك چس مغز پريودي

0 ❤️

434466
2014-09-15 19:46:53 +0430 +0430
NA

مگه کرم دستت نبود پس چرا رفتی از تو میز توالت مایعه روان کننده بیاری‌ از همون اول معلوم بود جقی هستی

0 ❤️