سلام من شروینم ۲۷ ساله خانمم هانیه این داستانی که براتون میگم کاملا واقعیه ساخته یه ذهن مریض نیست. من و هانیه سکسامون خوب نبود اصلا وضعیت خوبی نداشت چون یبار اون حال نداشت من حال نداشتم خلاصه سکسمون کم بود اون سکساییم که داشتیم زیاد جالب نبود،یه بار باهم دوتایی یکم عرق خوردیم هانیه زیاد خورد منم حواسم نبود دیگه خیلی خورده بود نمیشد کاریش کرد از خودش در رفت اونجا بود فهمیدم باید حالش خوب بشه دستمو گرف گفت کجا ؛ گفتم میرم بیرون بیام ، نزاشت برم گفت منو بکن منم مونده بودم چیکار کنم رفتم سمتش کیرمو مثل وحشیامیخورد انقد خوب میخورد کههمونجا تو دهنش اومد منم خب مست بودم دیگه معطل نکردم رفتم تو کارش سرشوگرفتم دستم کیرم کردم تو دهنش میخورد فقط جفتمون از حالتمون درومدیم اصلا یه آدمه دیگهای بودیم منم رفتم گردن و سینه هاشو وحشی میخوردم یه دفه با دستش سرمو گرفت و برد سمت کسش ولی از پشت اولین چیزی که دیدمسواخکونش بود اونو لیس زدم ولی مزه بدی ندا خوب بود وای ترش تر وای کسشو که خوردم دیوووونه شد سینه هاشو میزد محکم فشار میداد گفت فقط جرم بده … فحش بود این منم شرو کردم کیرم که با دهنش خیییییسه خیس بود کردم تو کس آبدارش آب کسسش زیاد بود تاحالا ندیده بودم مثل وحشیا با همسکس کردیم رو من نشسته بود بالاپایین میکرد سینشو فشششار میدادمیگفت بکن منوجرم بده دیدم سینه ها بیکار افتادن یهو فکربدی بهسرمزد. گفتم سینه هات پس چییی من دارم کوستو آماده میکنم اونم گفت میرسه به دهنم تو بخور کسمو لعنتی یکم خوردم گفتم میخوای یکی دیگه سینتو بخوره؟ تا اینو گفتم دیوونه شد گفت کی مثلا گفتم تو کیو دوست داری گفت همکارم مژی گفتم حله برنامشو بستیم دیگه کامل همو گاییدیم چند بار من ارضا شدم هانیم از حال رفت
هانیه یه جایی کار میکنه همه دخترن خلاصه هانیه ۱ ماه مغز مژیو گایید مژی راضی شد بعد چند روز اومدن خونه رفتیم خونه منتو خونه همیشه عرق و شراب و آبجو هست حالا کم زیاد لنگ نمیزارم کسیو رفتیم یه ته بندی کردیم لباسارو دراآوردیم لباس راحت مژگان که یه تاپ پوشید با یه شلوار گشاد منم زیر پوش با شرت بلند هانیه هن یه شلوارک تنگ با تاپ اینا یکم حرفو اینا شر کت چطوره و و و در مورده اینابخوان حرف برنن تهش چیزی نیست رفتم بساطو جور کردم یه میز چیدم گرد عرق کیشمیش آبجو شراب و مهمه پک گل این محتویات بود روی میزم پر میوه و پفک و اینا میزو چیدم گفتم کسی چیزی نگه بشینید همه نشستن منم مه طبق معمول ساقی پیک پیک میریختم. میخوردن اولی بدک نبود پیک نهم بود دیدم اینا دارن سیا مست میشن پاشدیم رقصیدیم و کره خوری جوج میزدیم با بود خیلی چیزا بود من فازم گل بود به سپهر گفتم پایشی گفت آرهههه بدو بریم رفتیم بیرونه باغ گل زدیم دوتایی گفت تمووممم؟؟؟ گفتم آره فقط دورول دارم سرش زدم زیاد نیست ولی عالیه گفت خب گفتم اینارو بزاریم برا زنا با شک قبول کرد رفتیم تو جمع زنا داشتن لب میگرفتن مارو دیدن مام اومدیم تو محفل نشستم من سپهرم نشست زنا مشغول قیلونبودن سوخته بو قلونش واسه همین غر میزد. من گفتم ببین الان شما دوتا مسسسسستیییین بیا این سیگارو بکش بدون ترس کشید هیییییچ دودیم بیرون نمیوومدی تا ته کشیدنش تموم دیگع همه جت بودیم پاااااارهههه یکم آهنگ زدیم کره کردیم رفتیم تو لشی ولی زنا تابلو چی میخوان مژگلن با هانیه آروم آروم لزو شروع کردن حالا اینور مردا چت پاره زنا مست حشریه چت پاره اونا میمالیدن خودشونو ما نگا میکردیم واو عااالی بود اون صحنه آروم آروم رفتیم پیش دختراشو دیگه وای سپهر که زنه منو برد من موندمو مژگان شب عالی بود نمیخوام توضیح کامل بدم که اونجا زنه من یکی تو کسس میکرد یکه تو کونش یکی تو دهنش ۱۵ ثانیه جووووری لرزید آب هممون اومد اولین خاطرس که میگم ولی اتفاق افتاده وگرنه با تخیل چهکارایی میشه کرد.
نوشته: بینام
اسمت بینام نیست بی ناموسه
از حق نگذریم ساقیت خیلی کار درسته
کیرم ضربدری تو کونت اصلا نفهمیدم چی نوشتی آخراشم که همش کص میگفتی
لطفا اگه تو سایت مترجم داریم ترجمه کنه ببینم این یارو چی گفته ما هم بفهمیم
همون اول خودت گفتي كه ي ذهن مريض نوشته برو جقتو بزن كوني
خدایی خودت از کص شعری که تلاویدی خجالت نمیکشی؟!
یه پک گل خودت با یه پاکت سیگار بهمنم از جانب من حواله ی درزهای بدنت
یعنی مادرت. پفیوز تو چتی وقتی این متن نوشتی. حالا دروغ میگین به تخمتون ولی دروغ خوشگل بنویس اخه شل ناموس😂😂😂
تا حالا میگفتیم موقع جق زدن ننویسید لطفا
به این باید گفت وقتی مستی کسشعر ننویس کسخل
خداوکیلی بهم توضیح بده سپهر کی بود و کی اومد خونتون؟
کیر خر تو این داستان نوشتنت کله کیری این چی بود
دوستان داستان{ سکس با زن جناب سروان} رو سرچ کنید و بخونید اگر دوست داشتید کامنت بزارید بازم بنویسم. البته داستان نیست واقعیتی هست ک برام اتفاق افتاد و نوشتم
مادری بی غیرت گرازهای وحشی جنگلهای گرمسیری باهات جفتگیری کنن به نوبت، خیلی شاهکار افریدی اصرار هم میکنی که واقعیه؟
چی نوشتی و اینا، مادر معلمی که به تو انشا یاد داد و اینا! قشنگ معلومه انقدر گل و چرت و پرتای صنعتی زدی که مخت مثل کراکیا کرم زده، بعد دست به جق هم که بشی ماحصلش میشه این کسغزل بعد سپهر یهویی از کجا پرید تو باغ؟
خودتم فک کنم توی چت مست پارگی کونت گذاشتن
و باز هم کوس شعر دیگری از کوس خری دیگر بابا مرغی که انجیر میخوره نوکش کجه!! 😭
من بودم، حاجی نصرت، رضا پونصد، علی فرصت، آره و اینا خیلی بودیم، کریم آقامونم بود. کریم آبمنگل. میشناسیش.
آره، از ما نه، از اونا آره، که بریم دوا خوری. تو نمیری، به موت قسم اصلا ما تو نخش نبودیم. آره، نه، گاز، دنده، دم هتل کوهپایۀ دربند اومدیم پایین. یکی چپ، یکی راست، یکی بالا، یکی پایین، عرق و آبجو جور شد؛ رو تخت نشسته بودیم داشتیم میخوردیم.
خب فدم وجود پاراگراف بندی . غلط املایی و کسشر بودن داستان از عوانل دیسلایک گرفتن توعه ریدی برادر با این کصتانت جمع کن . ادمین لطفا اشغال آپ نکن جونه عزیزت . یه شب بدون داستان بهتر از هزار شب پر از کستانه