سکس عاشقانه با برادرم

1396/12/02

صحنه ها تو ذهنم شکل گرفتن .جزبه جزئش. با حامد برادرم. داشتیم فیلم میدیدیم.یه فیلم آمریکایی.همه چی یهویی شد.حامد دستشو روی زانوم گذاشته بود و آروم باهمون دستش زانوم رو نوازش میکرد. هم زمان باصحنه ای ازفیلم بود که مَرده تنِ زن رو نوازش میکرد. دستمو روی دست حامد گذاشتم. دستشو بالاتر کشیدم. انگار این من نبودم. شهوت تنها چیزی بود که اون لحظه تو وجودم بود. دستشو کامل زیر پیرهنم فرو برد. اول نگاهش نمی کردم.و خجالت می کشیدم. ولی صدای نفسهام گوشای خودموهم کر کرده بود. دستش که به سینه هام رسید یه آه عمیق کشید.‌… آخرشب بود و سوتینم رو دراورده بودم. سوتین تنم نبود… آروم سینه ی چپم رو توی مشتش گرفته بود و مالش میداد.آدرنالین خونم روی هزار بود! دستشو کشیدم ،خودم افتادم رو تخت و حامدم افتاد روم. لبامو تو لباش قفل کرد. دستام دور گردنش حلقه شد… توی گوشم زمزمه میکرد (نترس زندگیم، نترس کوچولوی من،عاشقتم همه کس من) .راست میگفت حامد قدبلند و ورزشکاری بود و من دربرابرش واقعا کوچولو بودم و البته ۶سال هم ازش کوچیکترم…مدام قربون صدقه م می رفت… آرامش میگرفتم از حرفاش…گردنمو بو می کشید.چونمو داد بالا وگردنمو خیس می کرد با رطوبت لبای داغش… استخون ترقومو میک می زد… دستاش همه جای بدنم می چرخید…تبدیل شده بودم به یه عروسک کوکی زیر دستش… همش اسمشو زیر لب صدا می زدم و اون توی جوابم می گفت(جوووونم عشقم،جووونم نفسِ حامد، گل زندگیه حامد و… ) آب دهنشو می ریخت تو دهنم، نفس زنان قورتش می دادم…کاملا شهوتی شده بود…دست برد تی شرتمو دراورد.بلند شد و بی طاقت دامنمو هم کند انداخت اون سر اتاق… شورت هم پام نبود… با دیدن کصم و رون هام صورتش قرمز شد و چشماش خمار… خم شد سمتم و سرشو برد لای پاهام… دیگه نمی دونم چی شد! فقط آه می کشیدم …هرلحظه بیشتر از حجم لباس هاش کم میشد…لخت خیمه زد روم…تو چشماش نگاه نمی کردم… اونم همین طور… انگار هردومون میدونستیم اشتباهه …برم گردوند ‌…نمی خواست از جلو بکنتم… رو شکم دراز کشیدم. دست برد وسط پاهام .یه انگشتشو کرد توی سوراخ کونم. یکم درد داشت و خجالت می کشیدم. لب پایینمو گاز گرفتم… و سرمو بیشتر توی بالش فرو بردم… تنم کوره ی آتیش بود… کامل روم دراز کشید… ولی همه ی وزنشو ننداخت روم… کیرشو می مالید به چاک کونم و شیار کصم … تو گوشم حرف می زد( از عشقش بهم می گفت، از بدنم تعریف می کرد، از بوی تنم‌، از صدام) فقط آه می کشیدم … سرش کنار سرم بود …آروم سر کیرشو فرو کرد توی کونم.‌ بدنم ناخودآگاه یکم منقبض شد… با دستام تشک تختو چنگ زدم… یواش یواش با حوصله نصف کیرشو فرستاد توم… شروع کرد آروم تلبمه زدن… خودشو ریتمیک روم تکون میداد و کیرش هرلحظه انگار بزرگتر میشد و توی کونم حجم می گرفت… ناله هام دست خودم نبود…کصم داغ داغ بود… انگار توی کونم سرب داغ می ریختن… ناله هام کم کم بلندتر می شدن… توی گوشم می گفت (هیسسسسس توی گوش من ناله کن ، جووووونم) نمی خواست صدام بره بیرون و مامان بابا بشنون… لذتی که می بردم بی نظیر بود.پنج دقیقه خودشو روم تکون داد… حس می کردم سوراخ کونم باز شده و نبض میزنه… ضربه های آخرشو محکم ترازقبل زد و با فشار ارضا شد …آبشو روی کمرم خالی کرد… بی حال افتاد کنارم… غلتی زدم و سعی کردم فکرم رو از معاشقه ی چند دقیقه پیش با برادرم آزاد کنم … قطعا گناه کردیم و من بیشتر…! ولی یه لذتِ عجیب ته دلم مونده بود که فکرکنم تاثیر عاشقانه رفتار کردن حامده…!

پایان

نوشته: یاسی


👍 30
👎 35
124042 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

674619
2018-02-21 22:20:51 +0330 +0330

از محارم متنفرم دیسلایک اول
نگارشت هم افتضاح

2 ❤️

674635
2018-02-21 23:49:45 +0330 +0330
NA

کاری به تخیلی بودنش ندارم عزیزم شما کلا سبک داستان گوییتو عوض کن به شخصه سیخ اومدم نصف داستانو خوندم خوابید

1 ❤️

674636
2018-02-21 23:50:42 +0330 +0330

آدم قحطه؟! …
البته تو که نه … اما آدمایی شبیه این قصه وجود داره که از نظر من اون‌ها هم مقصر نیستن.
مقصر اون کسیه که اجازه میده یه عده میلیاردها تومن پول این مملکتو بدزدن ، بعد جووناش برای یه وام ازدواج باید کلی التماس کنن.
اگه کسی از این مملکت اینو می‌خونه که قطعا می‌خونه ، بهش میگم که : اگه از جوونا مراقبت نکنید ، فردا مملکت به گا میره. حالا هی برید دزدی و اختلاس کنید .

7 ❤️

674641
2018-02-22 03:47:27 +0330 +0330

عالی بود
با احساس و تصویرسازی بی نظیر ? (clap)

1 ❤️

674642
2018-02-22 03:48:44 +0330 +0330

کس خل داداشت عشقش توکیرشه هر وقت بلند شد فک میکنه عاشق شده
تو چراخام شدی ؟!!!

2 ❤️

674664
2018-02-22 09:15:30 +0330 +0330
NA

اخه کسخول قبل داستان جلغتو بزن بعد بیا کسشعر تعریف کن

0 ❤️

674669
2018-02-22 09:50:44 +0330 +0330

دیگه ننویس. . . . . . . . . . . .تو یا پسری یا پسرونه می نویسی… که البته احتمالا پسر هستی،چون داستانهای دیگت هم همینطوری بیخوده…خودتم میدونی چه گهی خوردی. حتی از نوشتن فانتزی این نوع رابطه هم وجدان درد گرفتی

0 ❤️

674670
2018-02-22 09:55:34 +0330 +0330

قشنگ بود؛ لذتت نوش جونت

0 ❤️

674674
2018-02-22 10:52:25 +0330 +0330

چه عاشقی که همون دفعه اول کونت رو کرده

2 ❤️

674680
2018-02-22 11:38:13 +0330 +0330
NA

خوبه فيلم معمولي بود فيلم سوپر بود فك كنم كونتو جر ميداد

0 ❤️

674688
2018-02-22 13:26:30 +0330 +0330

خیلی مزخرفه حتی اگ واقعی نباشه مطمئنن همچین چیزی تو ذهنت شکل گرفته!!

1 ❤️

674726
2018-02-22 22:15:01 +0330 +0330

محارم دیس

0 ❤️

674740
2018-02-22 22:52:10 +0330 +0330

دراینکه پسر هستی شکی نیست از نگارشت کاملا معلومه. فقط موندم چرا سکی محارم چرااااااااااااااااااااااا. لعنت برشما و افکار شما

0 ❤️

674766
2018-02-23 07:20:35 +0330 +0330

آدرنالین خونت رو باچی اندازه گرفتی

1 ❤️

674783
2018-02-23 11:39:53 +0330 +0330

میخای منم بیام کونت بزارم نظرت چیه

0 ❤️

674801
2018-02-23 14:26:20 +0330 +0330

باز جای شکرش باقیه که انگار هردوتون میدونستین کار اشتباهیه

1 ❤️

674919
2018-02-24 07:41:48 +0330 +0330

داستان جالبی بود ولی به نظرم بعیده که واقعی باشه
حسسش جالب بود

0 ❤️

674949
2018-02-24 12:42:15 +0330 +0330

داستانت نه سر داشت و نه ته . فقط کونت به گا رفت .

0 ❤️

675652
2018-03-01 11:31:42 +0330 +0330

محارم
دیسلایک

0 ❤️

825820
2021-08-12 21:38:48 +0430 +0430

>خوب بود ولی حیف که توکونت خالی نکرد لذتش به همون بود

0 ❤️