سلام یه دختری 18ساله بود به اسم پریسا که جی اف دوستم بود یه ماهی با هم دوست بودن ولی رابطشون بهم خورد منم از فرصت استفاده کردم و باهاش دوست شدم بهش محبت کردم اون هم یواش یواش عاشقم شد یه چن ماهی از رابطمون گذشت تا اینکه باهاش سر صحبتهای سکسی رو باز کردم بهش میگفتم که اگه موقیتش جور بشه ازت یه لب حسابی میگیرم اونم پایه بود میگفت که عاشق اینه که ازش لب بگیرم ولی هیچ وقت خونه ما خالی نمیشد تا اینکه یه روزی پریسا بهم گفت خونمون کسی نیست بیا پیشم منم با هزار ترس لرز رفتم خونشون اون یه تاپ زرد رنگ با شلوارکی که تا زانوش بود پوشیده بود و کلی هم به خودش رسیده بود رفتیم رو کاناپه نشستیم یه خورده باهم حرف زدیم بعدش بهش گفتم که دوست داری ازت لب بگیرم اونم سرشو باشه عشوه تکون داد گفت اره یه خورده ازش لب گرفتم بعدش خوابوندمش رو کاناپه خودمم خوابیدم روش و شروع کردم به خوردن لباش کم کم دستمو بردم طرف سینه هاش شروع کردم به مالوندن پستونای نرمش نفسای هر دومون تندتر شده بود لبمو از رو لباش برداشتم تاپشو دراوردم خوابیدم روش دستم میکشیدم رو بدن لطیفش که دیدم داره دکمه های پیراهنمو باز میکنه منم دستم بردم پشتش سوتینشو باز کردم اونواز تنش دراوردم پستونای ناز کوچولوشو گرفتم دستم و شروع کردم به خوردنش دیدم زیادی حال نمیکنه از خوردن پستوناش دست کشیدم رفتم سراغ گردنش دیدم که از شدت حشر به خودش میپیچه به خودم گفتم که بهترین موقعیته تا شلوارشو هم دربیارم دستمو بردم سمت کسش ولی دستمو گرفت گفت نه سعید از کمر پایین تر نرو کلی باهاش حرف زدم قربون صدقش رفتم ولی راضی نشد پاشدم لباسامو پوشیدم زدم بیرون یه چن روزی جواب اساشو ندادم تا اینکه یه اس داد ازم معذرت خواهی کرد گفت امروز بیا جبران میکنم منم بدون معطلی رفتم خونشونو بعد چن دقیقه که نشستیم دستو گرفت برد سمت اتاقش منم از خداخواسته بغلش کردم خوابوندمش رو تخت ازش لب گرفتم خواستم ببینم دوباره عکس العملش چیه دستمو بردم سمت کسش دیگه این مانع نشد منم شروع کردم به مالوندن کسش از روی شلوار تو همون حالتی که داشتم ازش لب میگرفتم و کسشون میمالوندم دستمو بردم تو شلوارش دیدم که خندید بهم گفت که سعید خیلی پررویی منم گفتم که ادامه بدم گفت ادامه بده ببینم میخوای اخرش به کجا برسی منم بلافاصله شلوارشو دراوردم شورتش حساب خیس شده بود شورتشو هم کندم کسش واقعا خشگل سفید بود دستمو بردم طرفش کسش حساب لزج شده بود با انگشتم شروع کردم به مالوندن کسش آه ه ه اوخوش در اومده بود منم ترسیدم که ارضا بشه دستمو کشیدم کنار بهش گفتم که نمیخوای لختم کنی اونم لباشو گذاشت رو لبام هم لب میگرفت هم کمر بند شلوارمو باز میکرم شلوارمو که دراورد دستشوبرد تو شرتم و کیرمو گرفت تو دستشو میمالوندش منم که حشابی حشری شده بودم پاشدم پیراهن خومو تاپ پریسا رو دراوردم بعدش دوتایی لخت همدیگرو بغل کردیم شروع کردم به نوازش کردن کونش رفتم پشتش یه خورده کون سفید قشنگشو بوس کردم یه تف زدم به کیرمو اروم خوابیدم روش کیرمو گذاشتم لای کونش ولی متاسفانه هرکاری کردم نرفت تو پریسا هم مدام میگفت سعید بیخیال شو درد داره بهش گفتم الان من حشری چی کنم جوابی ندان فقط خندید منم رفتم تو بغلش ازش لب گرفتم حسابی حشری بودم کیرمم مالیده میشد به کسش دیوونه شده بودم کیرم کردم تو کسش از شدت درد داشت میترکید گفت احمق چیکار کردی منم از ترسم کیرمو کشیدم بیرون ولی اصلا خون نیومد بهش گفتم که پرده نداری برگشت گفت به خدا پرده دارم نمیدونم چرا خون نیومد دوباره کیرمو کردم تو کسش اوووف چقد داغ بود شروع کردم به تامبه زدن هردومون حسابی حشری شده بودیم دیدم که داره ابم میاد کیرمو کشیدم بیرون ابمو ریختم رو رونش چن دقیقه همون جور تو بغلش موندم تا یه خورده حالم جا اومد پاشدم لباسامو پوشیدم یه ده دقیقه ازش لب گرفتم بعدش ازش تشکر کردم زدم بیرون رفتم از پسرخالم که دانشجوی پزشکی بود قضیه رو گفتم گفتش که ممکنه پرده پریسا حلقوی بوده موقع پاره شدن خون نیومده منم یه 8ماهی با پریسا بودم ماهی 10یا12 بار با هم سکس میکردیم خیلی همدیگرو دوست داشتیم تا اینکه سرکله یه خواستگار پیدا شد دختره نامرد جواب اوکی به خواستگارش داد فقط نمیدونم که میخواد جواب شوهرشو چی بده شایدم پردشو دوخته…بای
نوشته: سعید قزوینی
ای خدا ببین مارو با کا کردی 75 میلیون نفر ÷ پس عشقش کو
چقد این روزا عشق کوچیک شده
تو دیگه چکار پرده اون داری خودش یه فکری بحال اون موضوع میکنه خوشبختانه این روزا با پول خیلی از مسائل حل میشه دکترا هم که پولو به اون قسم مسخره سقراط که خوندن ترجیح میدن . بگذریم داستانت خیلی مزخرف بود .
بلا نسبت دوستان گل شهوانی هر ننه قمری که توهم میزنه به خودش اجازه می ده یه دروغی اینجا بذاره
برو دنبال کارت پسر جوون .
دوستان سعی کنین یه داستانی بنویسین
گه بچه ها بعد از خوندنش یه مقدار خوششون بیاد
نه اینکه بعد خوندن از داستان سکسی بیذار بشن
راستی من این تیکه شو نفهمیدم "ترسیدم ارضا شه دیگه ادامه ندادم " کسخول همه میخان تو سکس طرف مقابل رو ارضا کنن اونوقت تو …
فاونجا که گفت ترسیدم ارضا بشه، راست گفت آخه نویسنده موقع کون دادن داشت کیر یه مردیکه رو ساک میزد ترسید ارضا بشه بعد نزاره تو کونش. اینم کونش بدجور حوس کرده بود جر بخوره یهو دستشو میکشه که مردیکه ارضا نشه تا بیاد خارش کونش رو برطرف کنه. اصل داستان این بود از دستش در رفت من بجاش توضیح دادم.
گفت احمق چیکار کردی منم از ترسم کیرمو کشیدم بیرون ولی اصلا خون نیومد بهش گفتم که پرده نداری برگشت گفت به خدا پرده دارم نمیدونم چرا خون نیومددلایل ممکن: 1 احمقی و نفهمیدی کردی تو کونش. 2 معجزه شده بوده. 3 توهم زده بودی. 4 نمیدونی پرده چیه. 5 مخت گوزیده بس که جلق زدی.
کیر ناصرالدین شاه قاجار تو کونت دیگه ننویس.
کیر احمد شاه قاجار تو کونت دیگه ننویس.
کیر فتحعلیشاه قاجار تو کونت دیگه ننویس.
کیر آقا محمدخان قاجار تو کونت دیگه ننویس.
همین بسه واست.
قزوینی جان ننویس! عشقی که ازش دم میزنی با یه مخالفت طرفت سرد شد؟ برو بچه… فعلا قزوین منتظرته! بدو برو که همه منتظرن…