سکس فرزاد در پلاژ

1395/03/04

سلام من فرزاد 26 … تو یکی از محله های جنوب شهر تهران بزرگ شدم…اکثر پسرا این تجربه رو دارن که تو بچگی دست مالی شدن ویا بده و بستون کردن… البته معمولا توی سنین زیر 10 الی 11 سال وتازه بعد اون می‌فهمن که اسم کونی خوب نیست… کم کم از مفعول بودن دوری میکنن… مخصوصا توی پایین شهر که اگه کون بدی تا آخرش و به همه بدی… خب منم توی همچین محله ای بزرگ شدم و تو یه خوانواده ای که این جور چیزا توش ننگ بود… نه بخاطر مذهبی بودن بخاطر اینکه همه خلافکار و اسم و رسم دار بودن… منم یکیشان لنگه همه… هنوز وقتی،فکر میکنم که باید از چند نفر جبران خسارت کنم برای اینکه به زور مجبوری شون کردم به سکس خودم خجالت می‌کشم ولی،داستانی که میخوام تعریف کنم مربوط میشه به همین چند سال پیش…
دقیقا یه سال بعد از خدمتم که تقریبا 22 سالم پر بود و برا اولین بار مواد رو ترک کردم چند ماهی بود که پاک بودم تا این که با چندتا از،دوستام رفتیم مسافرت من از تقریبا دو سه روز بود که شمال بودیم… اونجا هم اتفاقاتی زیادی برامون افتاد که اگه بخام با جزییات بگم ممکنه گمنامی اسامی داستان به خطر بیفته…در این حد بگم که بخاطر دزدین ماشین مجبور شدیم بیشتر از اون زمان مقرر بمونیم و آدمای بیشتری رو هم دیدیم… بخاطر دزدی یکم تو مضیقه مالی بودیم برا همین بجای سوییت چادر اجاره کردیم…بعد چند روز یه خانواده پر جمعیت هم نزدیک ما چادر گرفتن و انقد زن و دختر باهاشون بود که آدم گوه گیجه می‌گرفت…منم که تازه پاک شده بودم همش دنبال یکی می‌گشتم یه سوراخی به ما نشون بده… اون روز رو تا شب مشغول آمار بازی شدم ولی خب راه ندادن. منم دیگه کفری بودم شب یه جایی گوشیم رو زدم تو شارژ که دوتا دختر با یه پسر هم بودن پسره هم داشت با یکی از دخترا میلاسید البته 3 هاشون باهم بودم… منم ناقد هیزبازی در آوردم پسره فهمید ولی چون یکم قیافه تابلویی دارم و سنن هم از من کوچیکتر بود چیزی،نگفت… اون یکی دختره هم فهمید که حواسم بهشه بیشتر لاشو باز می کرد و عشوه میومد تا اینکه پسره گفت بریم wcاینام گفتن ما هستیم تا گوشیم فول بشه تو برو بیا… تا پسره دور شد منم فاصلم با دختره رو کم کردم و بعد یکم حرف زدن و چرت و،پرت گفتن راضی شد شمارشو بگیره بعد عم شمارشو زد تو کوشیش… منم رفتم تا دو روز بعد زنگ نزد ما هم قصد داشتیم برگردیم همون روز زنگ زد و شمارش افتاد برام و اس بازی و پیام تا شب .ماهم ماشینمو رو پیدا کرده بودن مامورای کس کش نیروی انتظامی… فردا باید از پارکینگ در میاوزدیم البته دک اون دزده گرم لختش کرده بود… شب یکم با دختره حرفیدم اسمش آفرین بود… بالاخره راضی شد همونجا ببینیم همو. قرار گذاشتیم یه جا دور از ساحل من زودتر رفتم اونم اومد یکم حرف و مستشعر…بعد یه لب داد و رفت منم که داشتم میکردم انقد اس بازی کردم که ساعت 3 راضی شد بیاد دستشویی بغل دستشویی یه راه باریک بود منم رفتم اونجا تا اومد اشاره کردم بیا اینجا اومد گفت کشتی،منو از بس کلید کردی… منم گفتم تو لم کشتی منو نگاه کن… ترسید آخه از شلوارک بیرون بود و یکم گارد دفاعی گرفت که نه من خوشم نمیاد منم بند و بساط و جمع کردم داخل و گفتم فقط لب و یکم اخم کرد ولی دلش بود یکم که لباش رو خوردم بغل کردمش چسبوندمش به دیوار یه دامن پاش بود یه تاپ تنش روی اونم یه مانتو جلو باز… یکم کیرمو مالیدم به کس و کونش که
دیگه سیم چسبوندم برگردوندمش و گفتم میخواماز پشت بمالمش به کونت تاجرنیا کیرمو انداختم ببیرون دیگه قشنگ لای چاک کونش بود ولی از رو لباس… یکم سینه هاش رو مالیدم دیدم نه لین حشری نمیشه یهو و بی مقدمه دستم رو گزدم تو دامنش و شروع مردم مالیدن کسش که خودشو شل کرد… یهو برگشت جا خوردم گفتم حتما شاکی شده…که گفت آبت نیومده گفتم نه ( حالا قبل از رفتن جق زده بودم و یه بارم در حال مالیدن آبم تو شورتم اومده بود آخه کسی که مواد رو ترک میکنه تایم انزالی کم میشه ولی شهوتش بیشتره) گفت بخورم بیاد من دیرم شده گفتم راست برگرد یه حال کنم سریع بریم تا بر گشت دامن و مانتو رو دادم بالا تف مردمو دو تا انگشتان و مالیدم سر کیرم… بهش گفتم با تف کنه کف دستش و بماله به سوراخ عقبش که گفت از عقب نه از جلو… گفتم مگه دختر نیستی که گفت ارتجاعیه منم خدایش تا اون موقع این نمیدونستم معنی کلمه ارتجاعی چی میشه چه برسه بدونم… با هزار تا ترس یکم بازی دادم رفت داخل چند بآر. اول هر بار که تا ته میرفت… برگشت می‌کشیدیم بیرون نگاه میکردم مبادا خونی باشه دیگه صداش در اومد گفت بکن تو دیگه زود باش تمومش کن منم کردم. تو و یه کله تلمبه زدم استرس باعث شده بود انزالی یکم بیشتر طول بکشه… چون هم خیلیا بیدار بودن هم اینکه اون منطقه و پلاژی که ما توش بودیم مامور بازی بود… آبم. داشت میومد کشیدم که بریزم بیرون پاشیدم لای کون و رو پاهاش که کلی شاکی شد منم گفتم یهو اومد شرمنده بعدم دو یه تا لب گرفتم ازش و خودمون رو تمیز کردیم رفتیم تقریبا تا نزدیکای جایی که بودن بردمش بعد برگشتم… بعد اونم نزدیک چند ماه باهاش رفیق بودم ولی تنها جایی که میتونست بره خونه خواهرش بود و کلن یه بار هم بعدم باهاش سکس داشتم که کم کم فاصله و گذشت زمان باعث جدایی و فراموشی شد… امروز هم که آبم داستان رو نوشتم دیشب خواب اون رو دیدم… میدونم یکم طولانی شد…شما ها ببخشید من اولین خاطرمو گذاشتم… لطفا آقا و خانم و…دوستان محترم فحش ندید… .
چون منم زبون فحش دادن و برخورد با آدمای بیناموس و کس کش رو خوب بلدم…
ممنون از اینکه میخونید…
نوشته: فرزاد


👍 0
👎 3
14173 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

542330
2016-05-25 11:43:23 +0430 +0430

مرتیکه ی عملی تو کی باشی که زبون فحش دادن داشته باشی با اون نگارش کیریت.جز کون دادن و سیخ و سنجاق بازی هیج گوهی تو زندگیت نخوردی البته بچگیات خوب حالی به بچه های محلتون دادی…

1 ❤️

542356
2016-05-25 14:31:20 +0430 +0430

جنس پایین شهر تهران
واسه همه دختر و پسر زیر قیمت تو پارک جنوبی پایین شهر
اینکاره هاش میدونن زیر قیمت میدم
همین فرزاد هم از من میخرید ولی قبلش ی دست سرپایی میکردمش تو پارک نصف قیمت میدادم !!

0 ❤️