من خیلی از این داستانها رو خوندم و خودم هم تو زندگیم خیلی سکس کردم ولی یه مورد بود که بعد از سکس کردن با اون به خودم میالیدم و باورم نمشد آره کسی که راه 4 ساله لیسانس رو تو 8 سال بره معلومه چه دانشجوی شیطونی بوده دیگه بگذریم بریم سر داستان
سال آخر دانشجوئم بود که مادرم که آرایشگره یه شاگرد 28 ساله واسه کمک گرفت نمیخوام مثل بقیه هی بگم کسش بهشت بود لبش عسل بود و…کلی توضیح میدم قد 175 وزن 62 سینه 75 کمر سایز 38 باسن ایهوا یعنی کون داشت 4 برابر کمرش
ما دوستا همیشه هرکس فقط دوست دختر خودش رو میکرد اما تمام دوستام واسه ین سیخ کرده بودن
از بحث دور نشیم این الناز خانم هر چند وقت یه بار با من چشم تو چشم میشد و یه سلام الیکی داشتیم ولی انقد کیسه مناسبی بود که من به خودم اجازه نمیدادم حتی تو رویاهام واسش جق بزنم اما کم کم اتفاقاتی افتاد که کمی امیدوار شدم مثلآ یه روز مادرم گفت حمید الناز چند روز پیش یهو گفت این پسر بزرگت حامد خیلی سادس اما حمید معلومه از اون دختر بازای شیطونه.
که بعد ها گفت منظورم مادرقهبه و بکن در رو بوده و… و چند روزی نگذشته بود که مادرم گفت من رو تا فلان جا ببر گفتم بنزین ندارم که نبرمش یهو صدای الناز اومد که حمید آقا من بنزین دارم شصتم خبر داد که داره جور میشه اومد بیرون از آرایشگاه و گفت فقط کارت سوختم خونست اگه میشه بریم ور داریم گفتم بریم رفتیم وقتی از ماشین پیاده شد بره سمت خونه کونش رو که دیدم بخدا نفسم بند اومد تا کارت رو آورد سریع گفتم من همش 10لیتر میخوام خودتونم بیاید که ببینید 10تا بیشتر نمیزنم ګفت این چه حرفیه نمیخواستم بیام اما میام که خاطر جمع بشم که \رش میکنی بعدها گفت همش دنبال بهونه بودم که بیا که جور شد خلاصه بنزین رو پر کردیم و رسوندمش اما با کلی معطلی و تو راه کمی خندوندمش و…تا فرداش همش بهش فکر میکردم فردا شبش دیدم مادرم
گفت که این شماره النازه گفته به حمید بگو تابلو خیلی شوخی پس اس ام اسای باحال زیاد داری اگه میشه چنتا واسم بسنده.
الکی به مادرم گفتم زنیکه چه زود دختر خاله شد حالا تو دلم داشت قند آب میشد مامانم گفت عیبی نداره خیلی زن با جنبه و خوبیه. خلاصه اس ام اس دادن شروع شد اما خیلی زود تبدیل شد به زنگ زدن و درد دل و دیدم با شوهرش مشکل داره جونمی جون شد
بهش گفتم اولین فرصت باید ببینمش که راحت حرف بزنیم خلاسه یکی دو روز بعد مادرم خونه نبود اومد تو خونه مونده بودم از کجا شروع کنم کمی که حرف زدیم گفت با وجود اینکه از من 2سال کوچیکتری ولی خیلی حس میکنم ذهنت بازه و…گفتم میتونم بدون خانم صداتون کنم گفت ٪100گفتم الناز جان واسه اینکه کمی آروم بشی میتونی سرت رو بزاری رو شونم حرف بزنیم انگار منتظر همین بود اومد سرش رو گذاشت رو شونم دیگه حرفهاش رو نمیشنیدم داشتم با موهای لختش بازی میکردم یهو بی اختیار بوسش کردم اونم نه گذاشت نه ورداشت با یه صدای هوم یه لب جانانه ازم گرفت کمی لب گرفتیم گفتم یه چی میگم اما همینجا بمونها گفت بگو گفتم دوست دارم یجات رو ببینم گفت باسنم؟گفتم از کجا فهمیدی گفت آخه سکسی ترین جامه ولی شرمنده گفتم چرا گفت آخه من شوهر دارم. ا گفتم پس چرا لب گرفتی گفت نمیدونم حس کردم انطوری آروم میشم گفتم پس شک نکن که من امروز کاملآ آرومت میکنم گفت آخه دوست دارما ولی گناه گفتم گناه چیه…خلاصه شروع کردم گردنش رو خوردن تا صداش در اومد سینه هاش رو از زیر تاپش در آووردم و شروع کردم به خوردن همین که کمی حشری تر شد دستم رو کردم تو شورتش خواست خودش رو بکشه عقب گفتم اطمینان کن نترس کمی کسش رو مالیدم و راضیش کردم شلوارش رو دراره وای چه کونی داشت واااااااای داشتم میمردم اما خودم رو خونسرد نشون دادم اما طفلی چون انتظار نداشت من به این سرعت به کسش برسم و چون با شوهرش مشکل داشت و سکس نمیکرد پشماش رو نزده بود و من هم تا دیدم دیگه دوست داره کسش رو بوخورم سریع گفتم اینجوری که نامردیه من بدن تو رو دیدم اما خودم هنوز لباس تنمه تا این رو گفتم سریع تیشرت من رو در آوورد کمی سینهام رو خورد و تا من کمربندم رو باز کردم شلوارم رو کند و کیرم رو گرفت تو دهنش چه ساکی میزدمنم داشتم کسش رو با دست میمالیدم که ارضا شد تازه داشتم حال میکردم که یهو عذاب وجدان خانم گل کرد و پاشد لباساش رو پوشید گفت حمید تو با من چی کردی من اهل این حرفا نبودم اما تو…و از شدت عذاب وجدان حالت تهوع گرفت و بالا آوورد دیدم اگه الان سیریش بشم شاید بکنمش اما دیگه نمیتونم بکنمش و دیگه بهم اعتماد نمیکنه.
چند روز گذشت و روزی 2بار به خاطرش جق میزدم و دوباره شروع کردم به اس ام اس دادن و گفتم من فقط خواستم تو آروم بشی دیدی که خودم ارضا نشدم نترس تو گناهی نکردی و نیاز طبیعیت رو براورده کردی و…از این کس شعرها هرجور بود راضیش کردم دوباره هم رو ببینیم اما این بار میدونستم نباید زود ارضاش کنم سرتون رو درد نیارم هرجوری بود دوباره ازش لب گرفتم و گردنش رو خوردم اما این بار تا صداش در اومد و حشری شد من لخت شدم و کیرم رو دادم تو دهنش تو دلم گفتم مادر قهبه اگه فکر کردی باز قراره اول تو ارضا بشی که عذاب وجدان بگیری به کس ننت خندیدی کیرم رو حسابی خورد دیدم دارم ارضا مشم شلوارت رو درار گفت نه دیگه گفتم درار فقط میخوام کونت رو ببینم که بیشتر حال کنم و با کمی اسرار و زور درآورد تا در اورد گفتم تو که تا اینجا پیش اومدی بزار بزارم تو اون کس نازت گفت نه دیگه عزیزم اذیت نکن گفتم باشه تو کست باشه واسه شوهر بی عرضت من کمی از پشت میزارم لای پات و تموم گفت از اون پدر مادر بچه مسلمونت یه همچین بچه ای بعد گفتم اونا رو ول کن پشتت رو بکن تا شرت رو در آورد دیدم چه صافو صوفی کرده و دیدم کسش خیس خیس در عین مادر قهبگی با کیرم کمی با سوراخه کسش باز کردم گفتم الناز بدم تو؟ با ناله گفت آره میخوام میخوام بکن تا این رو گفت من دیگه اختار از دستم در رفت و به قول شاعر وی نه تف نه کرم نه وازلینی نه کاندوم نه یه وازگازینی بی مقدمه کیرم که 22سانت میشه رو تا ته کردم تو کسش واقعآ این طور کس کردن از من بعید بود با این همه تجربه اما قبول کنید انقدر خوب بود که اختیار از دستم در رفت و تا ته کردم که دردش گرفت و کیرم رو در آورد و کمی به خودش پیچید اما حشرش بد زده بو بالا شانس آوردم گفت عزیزم مگه دفعه اولت کمی بازش کن بعد به پشت خوبید و گفت بده اول کمی خیسش کنم گفتم باشه پاهام رو انداختم طرفن گردنش و کیرم رو گذاشتم تو دهنش کمی ساک زد گفت حالا تا میتونی بکن بد کیرم رو گرفت تو دستش و آروم آروم کرد تو کسش لامب خیلی تنگ بود خلاصه تا شروع کردم به تلمبه زدن اگه یادتون باشه از گردنش مستقیم رفته بودم سر کیره خودم پس در نتیجه هنوز تاپش تنش بود تا تلمبه زدنم شرو شد چشاش رفت صداش در اومد و تاپش رو در اورد و با صدای لرزون گفت نامرد دلت میاد این سینه ها رو نخوری خدای هم سینه های عالی داشت گفتم آخه ترسیدم ارضا بشی و دوباره بزنی به سحرای کربلا دوباره با لرزه گفت خیلی مادر قهبهی و سرم رو محکم فشار داد به سینهاش جوری که موقه خوردن داشتم خفه میشدم اما حصابی کردمش بعد گفت عزیزم اجازه میدی من بیام بالا آخه اینجوری خیلی بیشتر بهم حال میده گفتم هر کاری دوست داری بکن خلاصه اومد بالا وتا اومد بالا 2 دقیقه نشده ارضا شد گفتم کیر تو این شانس الان دوباره بچه بازی در میاره و میگه من باید برم ولی در عینه ناباوری 1دقیقه بعد ارضاش که حالش اومد سرجاش کمی ازم لب گرفت و گفت فدات بشم الهی خیلی حال کردم حالا هر کاری دوست دری باهام بکن من دیگه متعلق به تو هستم ولی قول بده دوباره ارضام کنی گفتم چشششششششششششششم و چهار دست و پا کردم و شروع کردم به تلمبه زدن و آبم رو ریختم رو کمرش بعد یه نیم ساعتس هم رو بقل کردیم و لب و سینه و…که دوباره حشر جفتمون زد بالا راند دوم سکس که شروع شد من فقط تو فکر اون کون ناز و بزرگش بودم و تا دیدم که حسابی داغه و آمادگی همه چیز رو داره گفتم الناز تا حالا از پشت دادی گفت نه گفتم مخوای تجربه کنی گفت نه چند بار شوهرم خواسته به زور بکنه اما نمیشه گفتم من استادم نترس گفت نمیشه (یه چیز یادم رفت بگم تو 1سال و خوردهای که ما باهم دوست بودیم 1کلمه دروغ هم ازش نشنیدم)خلاسه من با تمام تبهر با کرم فراون هر جور بود 1انگشتم رو کردم تو کونش ولی مگه میرفت هی میگفت حمیییییییییییییییییید نمیشه منم هی میگفتم صبر کن بعد برش گردوندم و کیرم رو با کرم سفید کردم اما هر کاری کردم نرفت تو شروع کردم با چوچولش بازی کردن که تحریک بشه خدائی هم تحریک میشد اما نمیرفت تو خیلی تنگ بود طفلک واقعآ میخواست بخاطر من این کار رو بکنه اما نتونست دیدم نمیشه دوباره شروع کردم از جلو کردنش تا اینکه دوباره ارضا شد بعد کیرم رو شستم که کرماش پاک بشه و اونم کمی استراحت کنه بعد اومدم گفتم بیا ساک بزن ساک زد و زد تا آبم اومد بهش گفتم بریزم تو دهنت با اشاره سرگفت بریز تا این اشارش رو دیدم یهو آبم با فشاره هرچه تمام تر و با سرعتی بالغ بر 180مایل در ثانیه ریخت تو دهنش و همش رو خورد گفت فکر نمیکردم یه روز بتونم آب کسی رو بخورم ولی چه حالی داد
خلاصه از اون روز به بعد هفته ای 2 تا سه نوبت و تو هر نوبت حداقل 2بار باهم سکس داشتیم و شدیدن به هم علاقه پیدا کرده بودیم جوری که من همه دوست دخترام رو به خاطرش پیچوندم و بارها واسم قسم خورد که جز شوهرش با تنها کسی که سکس داشته من بودم ولی هر کاری کردم نتونستم از کون بکنمش تا اینکه یه روز گفت حس میکنم ازت حامله شدم بهش گفتم سریع میونت رو با شوهرت خوب کن که فک کنه از خودشه و با هم قطع رابطه کردیم تا اینکه 3روز پیش زنک زد و گفت که 2ماه بعد از اون قضیه بچش افتاده و دوباره با شوهرش مشکل داره و من هم این داستان رو نوشتم که از تمام اساتید کمک بخوام که بگید چه طور از پشت بکنمش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من از سکس با افراد متاهل منتنفرم ای کاشک اگه این خاطره راسته اون خانم از شوهرش طلاق بگیره و تو هم که راحتی باهش دوستی دیگه راحت با هم باشید و به شخصی که اصلاً در این ماجرا نقشی نداره خیانت و یا ضرری نرسونید.
امیدوارم که تمام ما ایرانی ها به فرهنگ اصیلمن رجوع کنیم و مثل این عربهای وحشی و غربی های متجدد (البته این مورد در غربی ها کمتر از عربهاست) دنبال خیانت به دیگران نباشیم.
یه جورایی کس شعر بود
کون کسی رو کردن به این سختیا هم که گفتی نیست فقط کمی زمان و حوصله میخواد
Kheftkon23 goftani ha ro goft hamon barat kafie…48koromozomi.
مامانت برات كسكشي هم مي كنه خوش به حالت پسر تو با اين همه توجه از طرف خانوادت ممكن بابات همين روزا مجوز كسكشي بهش بدن ببين تو با اين كارت از كمبود دختره استفاده كردي به نفع خودت خيالت راحت يك زن گيرت مياد كونش از كون مامانت بزرگتر اون موقع كه زنه كوس كون بده مامانت براش دوست پسر پيدا مي كنه رديف پسر تو خيلي خوشبختي ببين گفته بودي كه نظر بديم براي كه چه جوري از كون بكنيش خواهر مادرت كمك بگير چرا ديگه از غريبه ها كمك مي خواهي موفق باشي خانواده خوكها…
من اعتقاد دارم هر کسی با زن شوهر دار یا مرد زن دار رابطه داشته باشه بالاخره یه روز تاوانشو پس میده…واقعا" آدم باید خیلی پست باشه که دنبال یه زن شوهر دار بره
به این وبلاگ هم سر بزنید
و نظرتون رو بزارید
blog.gordab.com
خسته نباشید عزیز !!! کیرم تو داستان عزیز !!! فقط همین عزیز!!!
خاک بر سر تو که با زن شوهردار سکس میکنی و خاک تو سر اون زن که به شوهرش خیانت میکنه
هرچند که داستانت هم خیلی کیریه و نمیشه باور کرد!
یه جورایی پس تو برادپیت بودی که این شاگرد مامانت اینقدر چشش دنبال تو بوده ؟
یا شاگرد مامانت زیادی جنده و لاشی بوده ؟
شماره داده به مامانت که بده به تو ؟
به مامانت گفته خیلی دختر بازی ؟
در کل اگه میتونی بمیر …
اشکالاتی که بچه ها پای داستانا ازطرف میگیرن از خود داستانا چرت تر شدن.
“مامانت اگه مسلمون بود که آرایشگاه نداست!”
جمیعا کیر همه دوستان گلم تو کون نویسنده داستان به اتفاق خانواده محترمشان
kos nago koni koskhol maro khar Farz karde lashi dige nanvis! dastan az in kos shertar nakhondam
سيما مجد
ببين داستان در كل كيري بود ولي ببين وقتي شاكرد مامانه ميكه از اون مامان باباي مسلمونت دقت كن اينا رو:
١. ميكه شاكرده به مامانم كفته كه اين جه دختر بازه و شوخه اينا، اين شماره منه، بش بده جندتا اس باحال بده! اكه مامانه مسلمون باشه همون لحظه اينو اخراج ميكنه ولي كويا مادر جنده تره اين حرفا بوده و مياد به بسرش ميده شماره رو ميكه بيخيال!
اين كس شر محض! با نظرت موافقم. تو كامنتم اشتباه كردم، حالا كه فكر ميكنم يه زن مسلمونم ارايشكاه داره ولي فكر كنم مادره تو خيالات اين اقاي جقي جنده فرض شده كه اينطور راحته، حتما مادرش كون ميداده كه براش اين مساىل عادي بوده
به جای اینا علم یاد بگیرید. آخرین اخبار در :
www.itloger.ir
من چند ساله که میام اینجا داستانها را میخونم شاید فقط چند بار نظر داده باشم. فقط یه چیزی باعث تعجب من شده که اکثریت مردایی که میان داستان میگن همه کیرشون بالای ۲۰ سانتیمتر است. بابا به هر کی که میپرستید کیر بزرگ فقط درد بیشتری داره. سکس که فقط داشتن کیر بزرگ نیست!
كاري به راست و دروغ داستان ندارممم
kheftkon23
ولي چرا انقدر سطحي نگر هستي؟؟؟ “مامانت اگه مسلمون بود که آرایشگاه نداشت!”
يعني هر كي آرايشگاه داشته باشه مسلمون نيست؟؟؟ چه ربطي داره واقعا؟؟؟
این مامان تو یا خنگ تشریف دارن یا کسکش یا جنده ازاین سه حالت خارج نیست
یااین که میخواد بکنیش روش نمیشه مستقیم بگه
راستی آدرس آرایشگاهش را بده که خیلی پشمهای کیرم بزرگ شده
عرض شود که شما باید حتما به دکتر تدبهاین خودتون رو معرفی کنید.
شما مادرتون کس کش تشریف دارن؟ بگو یکی از اونهایی که زن داره رو واسه خودش جور کنه که عصر ها هم بعد از ننه ات کون تو بذاره.
دنبال زن شوهر دار رفتن کار ادمهای زنا زاده است.
کونی پدر …دیگه این کس وشعر ها رو اینجا رواج نده.
اگه مردی از دختر بازیهات میگفتی تا همه حال کنن.
13 دیقه س عضو شدم که فقط بتونم نظر بدم! کاری به داستان و موضوعش و اخلاقیات ندارم. لجم از این گرف که باز یکی کلمه ی “بغل” رو با “ق” نوشت! آقا جون “بقل” به حبوبات میگن!!!
هم مامانت هم الناز یقیناً جنده اند!
شماره هاشونو بده جفتشون رو بکنم…
مامانت کلاس پرورش جنده داره و جنده های خوبی هم تربیت کرده از جمله ابجیت که اسمی ازش نبردی ولی همه میشناسنش که جنده معرف شهره. خوش بحال بابات
شناختمت موقعی که داشتم مامانت رو میکردم البته خیاطی داشت گفت پسرم رو که اسمش هم علیرضا بود با شاگردم فرستادم برای بنزین منو ببرن رودهن درسته یا نه حال کردی اسم مامانت هم ایران هست quote
عمه سگ
منم الان عضو شدم فقط به خاطر تو.
یه خط خوندم اومدم نظر بدم، کس کش بی سواد، دانشگاه از ۱۳ ترم بیشتر اخراجت می کنن! جقی !
سلام sararas!
من كه كفتم با نظر سيما مجد موافقم! درسته، فكرم اشتباه بود، حالا نزنمون ((:
Kheftkon23
ببخشيد اونو نخونده بودم
من خودم علاقه زيادي به آرايشگري دارم ولي پدرم دقيقا حرف شمارو به من ميزنه براي همين يه خرده جوش آوردم :دي
برو يه تحقيقي بكن ! ببين ننت كه سرتو با اين خانم گرم كرده خودش كجا ميداده؟ كه جناب عالي رو انداخته پيش يه ادم بيوه!
خيانت بود نخوندم.
شايد بعدا تو دسشويي خوندم که انم بياد.