سکس من با یک زوج

1393/05/15

سلام داستان من با يك زوج از روزي اغاز شد كه تو چت روم داشتم چت مي كردم كه پي ام. آمد يك مرد خوب جهت سكس با همسرم مثل بيشتر وقت ها فكر ميكردم سركاري باشان رفتم باهاش چت كردم معرفي كردن مژگان ٣٠ شهرام٣٠ ساله از شيراز من هم كه امير ٣٣ شيراز صحبت كردن به جايي رسيد كه قرار گذاشتيم هم ديگر را ببينيم .باز هم تمام فكرم سر كار بودنم بود .ساعت ١٢ شب زنگ زد مژگان كه روبرو هتل هما هم ديگررو ببينيم من هم گفتم ١اب جو دارم ميارم مي خوريم .رفتم سر قرار مثل جوجه قلبم ميزد چند دقيقه بعد ٢٠٦ سفيد امد كنارم پرسيد امير آقا.صداش اين قدر كه شهوت داشت چند ثانيه ثابت بودم كه يهو صدا خنده ٢ تا شون بلند شد خودم جمع جور كردم و احوال پرسي ( مژگان مو بلند خرمايي سينه هاي كوچك و با يك مانتو دكمه ها شم باز شهرام هم پسر خوشتيپ و با استيل)نشستم تو ماشين حركت كرديم بيشتر با هم آشنا شديم نيم ساعت با هم بوديم من رفتم . خانه بودم كه مژگان برام اس ام اس داد كه دوست دارام ٢ تا كير داشته باشم هروقت خواستم در خدمت من باشند از اين حرف ها من هم مي گفتم بيشتر آشنا بشيم بعد يكم اس ام اس بازي كرديم تا فردا.صبح سر كار بودم اس ام اس دادم كه شب شام بريم بيرون با هم باشيم قبول كردن شب با شهرام هماهنگ شدم آدرس گرفتم رفتم درب خانه شان كه بريم شهرام گفت من ماشين مي يارم قبول كردم رفتيم .تو راه حرف ميزديم از اين ور انور رسيديم شام خورديم .بلند شديم بريم كه آرزو آمد دست من را گرفت با هم جلو راه افتاديم شهرام هم پشت سر مي امد تو راه كه ميرفتيم دستم مي مالي يك جوري راه مي رفت كه بدنش بخور به من من هم هشري شده بودم از يك طرف شهرام بود مي ترسيدم ناراحت به شه رسيديم درب ماشين كه دستم را گزاشت رو سینه هاش كه رنگم سرخ شده بود نشست جلو شهرامم پشت رول رفتيم باز تو راه حرف معمولي رسيديم جلو خانه شان رفت سمت در پاركينگ داشت مي رفت تو كه گفتم كجا ميري شهرام گفت بالا ديگه از يك طرف خوشحال از طرف ديگه دل شوره كه نكنه نقشه باشه خلاصه رفتيم بالا قهوه درست كرد آرزو داشتيم مي خورديم كه شهرام رفت عكس ها شون رو آور نگاه مي كرديم آرزو وسط من و شهرام بود همين جوري كه عكس مي ديديم يهو دست آرزو را رو پام حس كردم يواش يواش قشنگ داشت مي مالوند منو به شهرام نگاه كردم داشت لبخند ميزد آرزو سر گرم كار خودش بود كه ديگه دستش رو گير من بود داشت مي مالوند تو همين حالت شهرام رفت دستشويي هنوز به دستشويي نرسيده بود كه آرزو آمد سر گردن منو خوردن من هم كه ديگه روم باز شد لب سينه ها شو مي مالوندم كه شهرام أمد خنديد گفت به به رفت تو اتاق ما هم رفتيم آرزو لباس من را در اورد بعد شهرام لخت جلو ش وايساده بوديم كه آمد با ٢تا دستاش كير من و شهرام را گرفت كير شهرام مي خور كير من رو مي خورد همين جوري كه ساك ميزاد لباس هاشو در مي آورديم با شهرام ديگه فقط شرت پاش بود حسابي ساك زد شهرام ابش امد من هم داشت مي امد كه نزاشتم حالا نوبت ما بود خوابد روتخت من شهرام هم افتاديم روش لب مي گرفتم از ش سينه هاشو مي خور دم نيم نگاهي هم به شهرام مي كردم همه چي خوب بود رفتم كس شو بخورم شهرام هم داد باز براش ساك به زنه همين طوري داشتم ليس مزدم كه صداش بلند تر شد شهرام هم كه انگار داره كس ميكنه تلمبه ميزد تو دهنهش شهرام همه ابش ريخت تو دهنش دوباره ابش امد به من گفت حالا تو خودش امد برا آرزو خوردن من هم دادم ساك به زنه داشتم حال مي كردم كه گفت اب تو بيار ديگه مي خوام بخورمش تا اين حرف زد ابمن پاشيد تو دهن و صورتش خيلي حشري بودم ابم امد كيرم هيج تكوني كه نخورد سيختر هم شده بود يكم سه تايي جسبيده بوديم به هم كه شهرام پشد از پشت گزاشت تو كس مژگان همين جوري ميكرد من هم روبروش داشت برام ساك ميزد من با سينه هاش بازي مكردم حال ميكردم شهرام گفت تو بيا بكن جا ها مونو عوض كرديم براي اولين بار كردم تو كس مژگان واي چقدر داغ بود رو آسمان بودم داشتم محكم تلمبه ميزدم كه شهرام مي گفت بكن بكن جرش بده خوب ميكنيش از اين حرف ها من بيشتر مي كردم كه ديگه جون نداشتم مژگان خوابيد رو تخت از جلو شروع كردم به تلمبه زدن داشتم حال مكردم كه شهرام گفت اب تو بريز تو دهنش همين جور داشتم ميزدم كه شهرام هم شروع كرد به مالوندنه من ديكه عرق ميريختم چيك چيك. از تو كس مژگان در اوردم كيرم را كه اب شو بريزم تو دهنش كه شهرام امد كير من گرفت دستش برد جلو دهنه مژگان چق زد برام اب رخت تو دهنه مژگان ٣ تايي افتاده بوديم تو بغل هم من وسط شهرام و مژگان هم كنارم داشتم از مژگان لب مي گرفتم كه شهرام دست زد به كيرم و با كيرم ور رفتن.
اين اولين داستانم بود .اگه دوست داشتيد باز هم برا تون مي نويسم .
نظر بديد

نوشته:‌ امیر


👍 0
👎 1
72743 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

430194
2014-08-06 15:24:00 +0430 +0430
NA

آفرین اینجوری پیش بری فرداهم کونتو میگان!
بچه کونی!!
تازه واردم اولین فوشی بود که دادم بچه ها نظر!

0 ❤️

430195
2014-08-06 15:26:54 +0430 +0430
NA

بلاخره مژگان بود یا آرزو

1 ❤️

430196
2014-08-06 15:51:44 +0430 +0430
NA

مژگان اومد بعد آرزو شد ها ؟؟؟؟؟
جق بزن عزیزم.راحت شی جق بزن فکر نکن

1 ❤️

430198
2014-08-06 16:13:44 +0430 +0430

تو آرزوهات یه همچین مژگانی رو با ذهن متوهمت میسازی . biggrin

0 ❤️

430199
2014-08-06 16:23:41 +0430 +0430
NA

ارزو,مژگان؟ايربگ همون 206 توى کونت باز بشه,نصف قشنگى داستان به نوع نوشتن و نثر است,ننويس خب.

0 ❤️

430200
2014-08-06 16:46:14 +0430 +0430
NA

منم از شیرازم darfragh_yar پایه خواستی در خدمتم

0 ❤️

430201
2014-08-06 16:46:39 +0430 +0430
NA

کس شعر بود ادامه نده

0 ❤️

430202
2014-08-06 16:48:53 +0430 +0430
NA

اسم مادرت آرزو بود؟

0 ❤️

430203
2014-08-06 16:51:35 +0430 +0430
NA

توهم زدی داداش

0 ❤️

430204
2014-08-06 16:59:31 +0430 +0430
NA

خیلی مشکل داشت داستانت
تو رو جون مادراتون اگه دروغم می نویسین یه چیزی بنویسین که ارزش خوندن داشته باشه
خوب یه ذره خلاقیت به خرج بدین
در ضمن دوستانی که سواد ندارن نتویسن خواهشا

0 ❤️

430205
2014-08-06 17:50:21 +0430 +0430

کاکو چتو حوصلت شد بیای بنویسی :))))
دیوث برو رو املات کار کن افتضاح بود.ده تا اسم دیگه هم رو دختره میذاشتی تا توهماتت لو نره جقی :D

0 ❤️

430206
2014-08-07 00:39:53 +0430 +0430
NA

تخماتیک بود نخوندم اونایی که خوندن جوابتو میدن

0 ❤️

430207
2014-08-07 03:01:23 +0430 +0430
NA

تخمي نوشته بودي جقي!!!
حداقل يبار خودت داستان كيريتو ميخوندي بعدش ميزاشتي تو سايت bad

0 ❤️

430209
2014-08-07 04:02:42 +0430 +0430

راستشو بگو وقتي رفتي تو مرد توکونت نکرد؟

0 ❤️

430210
2014-08-07 06:09:41 +0430 +0430
NA

من فحش نمیدم.ولی بهت میگم تا بفهمی چه داستانی نوشتی:
مژگان یا آرزو؟
مگه املا مینویسی:
شهرام ابش امد ،شهرام ابش امد، رسيديم جلو خانه شان
پذیرایی خوبی ازت شده.من چیزی نمیگم

0 ❤️

430211
2014-08-07 08:06:40 +0430 +0430
NA
 E=MC*C     جوابش هرچی در اومد بکن تو کونت.جقی.
0 ❤️

430212
2014-08-07 09:01:38 +0430 +0430
NA

اخ اخ مادرت بگا رفت بگیر در رفت

0 ❤️

430213
2014-08-07 09:05:42 +0430 +0430
NA

کس کش انقدر غرق رویا و توهم شده که جلقم بزنه ایدز میگیره

0 ❤️

430215
2014-08-07 10:15:39 +0430 +0430
NA

میره باوووو.کس کش دروغگو.ریدم تو اون فیس کیریت.بچه دهاتی دوروز اومدی شیراز پا گرفتی.لاشی

0 ❤️

430216
2014-08-07 10:44:32 +0430 +0430
NA

داستانو بیخی یکی پیداشه کون من بزاره کی کون منو افتتاح میکنه

0 ❤️

430217
2014-08-07 17:37:51 +0430 +0430

امیر و شهرام
مژگان و آرزو
!!!

0 ❤️

430218
2014-08-07 18:43:08 +0430 +0430
NA

آخه میمون کی میاد به تو کس بده ؟
کیر پسر خاله پلنگ صورتی توی کون گشادت
خودت یه بار داستانتو بخون ببین چه گوهی خوردی !
راستی آرزو تغییر نام داد به مژگان به همین راهتی؟

0 ❤️

430219
2014-08-09 07:28:15 +0430 +0430
NA

امیر جان داستان خوبی بود البته اگه حقیقت داشته باشه ! منم شیرازی هستم . شماره مژگان و شهرام رو بذار تو خصوصی واسم . شیرینیت هم محفوظ کاکو

0 ❤️