سکس من و زنم با نفر سوم از فانتزی تا واقعیت

1399/08/08

سلام داستانی که میخوام براتون بنویسم مربوط میشه به من ( سعید ) و رضا ( پسر عموم ) و منا همسرم من و رضا از خیلی سال پیش و از روی کنجکاوی شروع کردیم به در کنار هم جق زدن و یواش یواش برای هم ساک زدن و این پروسه نزدیک دوازده ساله که ادامه پیدا کرده و تو این چند سال یار سکسی هم بودیم و همیشه سعی کردیم با هم دیگه و تو هر شرایطی سکس نصفه و نیمه مون رو ادامه بدیم.

هفت سال بود ازدواج کرده بودم و این ازدواج هم باعث نشد چیزی از علاقه ما به سکس با رضا کم بشه . شیطونی و فانتزی باز بودن منا هم توی سکس همیشه باعث میشد وسط سکس ما از نفر سوم یا سکس کنار یه زوج صحبت کنیم . اکثرا توی فانتزی سکس ما ، یا یه مرد دیگه بود یا یه دختر و این باعث میشد خود من به شخصه برام این فانتزی پر رنگ و پر رنگ تر باشه . این که همزمان با سکس ما ، کسی برای من ساک بزنه یا همزمان منا رو بکنه چیز عجیبی توی ذهن ما نبود و چندین سال با این فانتزی جلو می رفتیم مسلما فکر کردن به این موضوع باعث شده بود توی ذهنم به واقعی شدن این فانتزی بیشتر فکر کنم . اینکه یه دختر دیگه توی سکس مون باشه فوق العاده بود، اما خارج از فانتزی سکس، حرف زدن در موردش ممکن نبود و نمیدونستم چه بازخوردی میتونه داشته باشه توی واقعیت . به همین خاطر اینکه یه پسر دیگه توی سکس من و منا باشه برام قابل دسترس تر بود . چون توی ظاهر قضیه من باید راضی می بودم که مغزم بعد از چند سال واقعا آمادش بود . احساس غرور، غیرت یا ترس از داستان های بعدش من رو می ترسوند که نتونم به این راحتی هم تن به این کار بدم. اما دو تا سکس موازی و همزمان چندین ساله من و رضا و من و منا ، این کرمو توی جونم انداخته بود که میتونه این سکس یکی بشه و لذت چند برابر بهم بده . رضا خیلی مورد اعتماد بود و هیچ وقت و تو هیچ شرایطی از موقعیتی که داشتیم سوء استفاده نکرده بود و این باعث میشد از خیلی از مسائل راحت تر عبور کنم . یه بار بعد از سکس و در حالی که منا توی بغلم با چشم بسته نفس نفس میزد و خستگی سکس رو از تنش بیرون میکرد، سعی کردم سر صحبت رو باهاش باز کنم ، همیشه صحبت سکس با نفرسوم بود ، اما فقط تا لحظه ارضا شدن ! ولی این بار بعد از سکس مون بود که حرفش میشد . در گوشش گفتم الان بازم میتونی سکس کنی ؟! گفت آره ، ولی کیر تو که آبش اومده و خوابیده . گفتم حیف که دست تنهام وگرنه بیشتر از این ارضات می کردم . گفت یعنی چی ؟ گفتم اگه یکی دیگه بود تازه الان نوبت اون بود ! دیدم چشاش در حالی که یه تعجب خاصی داره ، ولی انگار داره برق می زنه . مونده بود چی بگه . این که از فانتزیم حرف میزنم یا نه براش سوال بود و فقط نگام میکرد . دلو زدم به دریا و زل زدم تو چشاش ، بهش گفتم دوست داری یکی باشه ؟! سریع چشاش و بست و خودش رو بیشتر بهم چسبوند و گفت با تو تنهایی هم خوبه . میدونستم دلش اینو نمیگه دستم رو گذاشتم روی کسش و آروم مالیدم . درگوشش گفتم دوست داری یکی باشه ؟ منا که فهمیده بود داستان از یه فانتزی گذشته و یکم جدی تر شده ، بدون اینکه چشاشو باز کنه گفت تو چی ؟ دوست داری یکی دیگه باشه ؟ گفتم دختریا پسر منظورته ؟ گفت دختر که غلط کرده اینجا باشه ! همین جور که انگشتم لای کسش بازی میکرد پاهاش باز تر میشد و گفتم یعنی دوست داری یه پسر اینجا باشه ؟ باز سوال کرد ، تو دوست داری ؟ میدونستم دوست داره جواب رو از من بشنوه . گفتم از نظر من که ایرادی نداره چشماشو باز نمیکرد ولی میتونستم بفهمم که خوشش اومده از این بحث . گفتم میخوای سه نفرش کنیم ؟! هم میترسید جواب بده و هم مشخص بود دوست داره فقط من مسیرو برم جلو و حرف بزنم . گفت واقعا مشکلی نداری تو ؟ گفتم اگر آدمش باشه و داستان نداشته باشه دوست دارم امتحانش کنم . آدمی که من تاییدش کنم میتونه اینجا پیشمون باشه . از اینکه تو لذت ببری منم لذت میبرم ولی باید جنبشو داشته باشی . آروم گفت هرچی تو بگی . آروم خودمو کشوندم بالاتر و کیرمو که آبم روش یکم خشک شده بود گذاشتم جلوی دهنش . با خوردن آبم هیچ وقت مشکلی نداشت و بعضی وقتا آبمو با ساک زدن میخورد . کیرمو رو لباش میکشیدم و آروم دهنش رو باز کرد و گذاشتم که برام ساک بزنه . معلوم بود تازه حس شهوتش گل کرده ! بهش گفتم الان مال کدوممون رو داری میخوری ؟ دیدم آروم کیرمو درآورد از دهنش و گفت ، تو که ارضا شدی ! دوباره کیرمو کرد تو دهنش و این بار محکم تر شروع کرد ساک زدن . میتونستم حس کنم دلش چی میخواد دیگه . دست کردم تو موهاشو گفتم میارم یکی برات . توی دلم فقط یه گزینه بود و بس ، رضا … فرداش رفتم پیش رضا و هر کاری کردم در مورد این موضوع صحبت کنم نتونستم و غرورم اجازه نداد . برگشتم خونه دیدم منا توی آشپزخونست ، رفتم از پشت بهش چسبیدم و گفتم میخوام امشب برات بیارمش ، انگار که منتظرش باشه، بدون اینکه برگرده آروم گفت کی ؟ گفتم خودت باید همکاری کنی ، من نمیتونم به کسی مستقیم بگم بیا زن منو بکن . باید به نقشه بکشیم و با برنامه جلو بریم . گفت مطمئنی پشیمون نمیشی ؟ در گوشش گفتم خیلی وقته تو فکرشم ، فقط بازم میگم باید جنبشو داشته باشی . گفت به خدا هر وقت تو بخوای و بگی . جنده که نیستم بخوام به هر کسی بدم . گفتم نظرت در مورد رضا چیه ؟ گفت رضا ؟! گفتم آره مورد اعتمادمه . دیدم ساکته، گفتم خوبه ؟! گفت من که گفتم هرچی تو بگی ، من فقط با کسی میخوابم که تو بخوای . رضا خیلی با ما صمیمی بود و برای منا هم گزینه بدی نبود . شب به رضا زنگ زدم که بیا خونمون دور هم باشیم و شام و یه قلیون و چایی میزنیم . خیلی شبا میومد دور هم بودیم و میرفت . شب بود که طبق نقشه مون رضا اومد ، به منا گفته بودم یکم لباسای باز تر بپوش و سعی کن توجهش رو جلب کنی . چند دقیقه بعد از اومدن رضا ، منا بهم گفت سعید نونمون تموم شده ، من یادم رفت بهت بگم . گفتم ایرادی نداره الان میرم میخرم میام ، رضا سریع بلند شد گفت من میرم گفتم نه بابا تو تازه اومدی خسته ای یه دقیقه میرم و میام . به بهونه گرفتن نون بیرون اومدم و طبق برنامه به منا چند دقیقه بعد زنگ زدم که نونوایی اینجا بسته بوده و تا فلان جا باید برم و یکم طول میکشه و خیابون خیلی شلوغه و این حرفا . توی تایمی که من نبودم منا رفته بود پیش رضا و بهش گفته بود سعید ممکنه دیر تر بیاد و ازش خواسته بود براش فیلتر شکن آیفون رو درست کنه و بعد از کلی چسبیدن به رضا موقع تنظیمش ، ازش خواسته بوده چند تا سایت بهش معرفی کنه که فیلم های سکسی داشته باشه . ر

ضا از شنیدن این جمله که اصلا انتظارش رو نداشته تعجب میکنه و منا توی یکی دو دقیقه بهش غیر مستقیم میفهمونه که حشری شده و دوست داره رضا ترتیبش رو بده . رضا اولش از روی ترسش و اینکه نکنه جدی نباشه ، یکم مقاومت میکنه و بعدش وا میده و شروع میکنن به مالیدن همدیگه . منا کاملا پایه شده بود و همه اینا برنامه ای بود که با منا چیده بودیم و طبق برنامه جلو میرفتیم که من پیشنهاد دهنده این سکس سه نفره نباشم و بعدا دستم بسته نباشه . بعد از کلی لب گرفتن و مالیدن و یکم ساک زدن منا برای رضا ، منا طبق تایمی که هماهنگ کرده بودیم از رضا میخواد خودشون رو جمع و جور کنن که یه وقت من نرسم و متوجه نشم مابقی کارشون رو شب و موقع خوابیدن من کنن . درو باز کردم و وارد خونه شدم دیدم رضا روی مبل داره با گوشیش ور میره و منا توی آشپزخونه داره غذا رو آماده میکنه. رفتم تو آشپز خونه و اشاره کردم چی شد ؟ اشاره کرد اوکی شده . یکم راستش ناراحت شدم رضا انقدر زود و با نامردی، ترتیب زن منی که این همه با هم خوبیم رو داده ولی سریع فکرم برگشت سر کار اصلی که براش این همه کار کرده بودیم و دیگه باید تا تهش میرفتم . چون منا و رضا با هم دیگه حرکت رو زده بودن و اگر میخواستم سخت بگیرم فقط سرم بی کلاه می موند ! شب موقع رفتن همیشگی رضا بود که دیدم میگه من اگه اشکال نداره امشب رو اینجا بمونم و تا خونه نرم و خسته ام منم گفتم این چه حرفیه و راحت باش و جاشو تو اتاق دیگه ای که بود انداختم فقط دوست داشتم برم رو تخت و از منا سوال کنم دقیقا چی شده و ببینم باقی داستان رو باید چکار کنیم . رفتم تو اتاق ، منا رو تخت بود ، هیجان خاصی تو چشاش بود ، آروم ازش پرسیدم ، کردت ؟! گفت من که به این راحتی ها نمیدم ، فقط تا مرحله ساک زدن جلو رفتیم . کیرم داشت جر میداد شورتم رو . تصور میکردم کیر رضا رو که خودم چند سال باهاش خاطره داشتم چه جوری داشته ساک میزده و نمیتونستم از هیجان خودمو کنترل کنم . با هم هماهنگ کردیم و بعد از نیم ساعتی که من مثلا خوب بودم و منا بلند شد و رفت توی اتاقی که رضا خوابیده بود و قرار شد بالش رو به سمت در ورودی اتاق بذاره که رضا منو نبینه و من بتونم داخل اتاق رو از بیرون نگاه کنم . منا وارد اتاق شد و رضا که خوابش نیمبرد منتظر منا دراز کشیده بود . رفت توی بغلش دراز کشید و شروع کردن توی اون تاریکی لب گرفتن و مالیدن همدیگه . دست به کیرم میزدم آبم میومد . این صحنه رو دیدن بهتر از سکس با دو تا دختر منو حشری میکرد . رضا جوری منا رو تو بغلش فشار میداد که مشخص بود چقدر از این سکس خوشحاله . مونده بودم چه جوری باید وارد این سکس بشم، رضا و منا توی اتاق و من فقط با خودم کلنجار میرفتم که چکار کنم طبیعی باشه . هر کاری کردم نتونستم وارد شم ، نمیدونم چرا برای این قسمتش اصلا فکر نکرده بودم ! میرفتم تو چی میگفتم ؟ شاکی میشدم مثلا ؟ مثل فیلم سوپرا منم سریع میرفتم میخوابیدم کنارشون ؟! خدایا این چه کاری بود من کردم ؟ برگشتم توی اتاق خودمون و خیره شدم به سقف، نیم ساعتی گذشت دیدم منا اومد تو اتاق و کنارم دراز کشید ، با عصبانیت پرسید پس چرا نیومدی ؟!! من قرار بود تنهایی بهش بدم ؟! اینو که خودمم بلد بودم ! فقط گوش میکردم و هیچی نداشتم بگم . گفت سعید با توام ، من به بهونه اینکه ببینم بیدار نشدی اومدم، باید برگردم تواون اتاق ، زود بیا توام ، باشه ؟!! گفتم منا من بیام چی بگم ؟ خودشم ساکت شد ، گفت نمیدونم بگو … بیا مثلا ما رو ببین ، نه ، نمیشه ، نمیدونم سعید ، تو خودت این کار رو انجام دادی ، من بگم چکار کنی ؟! گفتم تو برو کارتو بکن و بیا … گفت سعید یعنی چی ؟! بدون تو ؟!! گفتم منا فقط برو اگه شد میام بلند شد و از اتاق رفت بیرون . صدای نفس هاش رو انگار میشنیدم ، پشیمون شده بودم … کیرمم دیگه خوابیده بود و رمق تکون خوردن هم نداشتم . ده دقیقه ای گذشته بود که دیدم منا اومد دوباره و این بار بوی عرق و منی رو میتونستم حس کنم . درو بست و اومد جلو تخت شروع کرد لباساش رو مرتب کردن، آروم گفتم حال داد ؟! گفت، سعید دیگه با من حرف نزن ! الان من با این رضا چکار کنم ؟! این هر روز دیگه پامیشه میاد اینجا منو انداختی جلو ، حالا باید بشم جندش . هر وقت راست کنه صبح و نصفه شب اینجاست . همزمان که میومد روی تخت و پتو رو میکشید روی خودش ، پشتش رو بهم کرد و گفت ، تو هم مثلا خودت رو بزن به خواب ، میاد میکنه و میره اتاق تاریک بود و داشتم فقط به کاری که کرده بودم فکر میکردم که احساس کردم یکی داره درو آروم باز میکنه ، چشامو بستم و خودمو زدم به خواب، رضا بود ، اومده بود سر وقت منا ، صدای پچ پچش رو میشنیدم که به منا میگه پاشو یه دقیقه بیا و منا بهش میگه باشه برو الان میام از تکون خوردن تخت ، فهمیدم منا داره میره ، دو سه دقیقه که گذشت آروم بلند شدم و رفتم به سمت اتاق ، دیدم رضا دراز کشیده و منا داره براش ساک میزنه ، معلوم بود یک بار راضیش نکرده و خیلی تو کف بوده که پا شده اومده بالا سر منا مشخص بود رضا داره حسابی کیف میکنه و منا انگار این بار از سر اجبار داره کیر رضا رو توی دهنش بالا و پایین میکنه دیدم رضا نیم خیز شد که بلند شه سرم رو آوردم از گوشه در بیرون و از صدای خوردن پاهاشون به هم فهمیدم داره رو کس منا تلمبه میزنه رضا با پچ پچ میگفت کلفته ؟! خوبه ؟ دوست داری ؟ هر روز میکنمت ، هر روز …

میدونستم منا هم مثل منه و احساس اذیتش بیشتر از لذتش هست . چند بار خواستم برم تو و از زیر دست رضا بکشمش بیرون ،اما مگه میشد ؟ آروم از گوشه در نگاه کردم دیدم با استایل داگی افتاده رو منا و داره حسابی فشار میده ، همون استایل فانتزی مورد علاقه من ،توی فانتزی من ، الان من باید اون تو باشم و کیرمو بدم منا بخوره و کس دادنش رو به رضا نگاه کنم و لذت ببرم . تکون خوردن سرش رو، روی کیرم رو باید حس میکردم وقتی رضا از عقب داره میکنش . اما من اینجا بودم و اون دو تا در حال سکس مطمئن شده بودم که با این روش و بدون اینکه خودم مستقیم به رضا بگم ، نمیشه سکس سه نفره کنیم . هیچ راهی نبود که جز این باشه و طبیعی جلوه کنه . ولی من آدمش نبودم و وقتی تو شرایطش قرار میگیری میفهمی که حتی صمیمی ترین دوستت و کسی که چند ساله با کیر هم ور میرین نمی تونی بهش بگی من دوست دارم زنمو بکنی . بگی باید قید همه چیزو بزنی، از فردا هر اتفاقی بیفته باید بگی باشه ، دست زنتو بگیره ببرش نباید چیزی بگی، بیاد خونت و بهت بگه برو بیرون میخوام زنت رو بکنم باید بری … و هیچ چیزی نمیتونه از این برای یه مرد که حتی از بی غیرتیش هم حاضر شده زنش رو بده دست کس دیگه بدتر باشه به این جاش فکر نکرده بودم، اصلا شبیه فیلم سوپرا نبود . برگشتم رو تختم و به این فکر میکردم منا تا امشب زن من بود و از امشب دیگه نیست چه جوری قراره با هم زندگی کنیم ؟ با چی باید کنار بیام ؟ تا کی و به چه کسایی قراره کس بده … یک سال از اون قضیه میگذره و منا میگه دیگه جواب رضا رو نداده و بهش پا نداده، ولی من باور نمیکنم …

نوشته: سعید


👍 19
👎 12
129801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

774705
2020-10-29 01:01:08 +0330 +0330

جالب و اما واقعي تعريف نكردي
لذت با زوج سكس كردن قابل بيان نيست
كاش حسش رو داشتم بنويسم واستون از گروهي هام

3 ❤️

774711
2020-10-29 01:49:25 +0330 +0330

پونصد بار بنویس “مونا”. “منا” یه جایی است در مکه!

4 ❤️

774715
2020-10-29 02:15:09 +0330 +0330

خوب بود

0 ❤️

774725
2020-10-29 04:09:21 +0330 +0330

برادر من کجای دنیا مبنای زندگی آدما شده فیلم سوپر؟! اشتباه زدی از اولش متاسفانه! اصلاً نمیتونم درک کنم چیزی که مال منه بخوام با کسی شریک شم و اگر شریکی داشته باشم و بخواد منو با کسی به اشتراک بذاره بزرگترین توهینه به شخصیت و شعور من و جوابم بهش یه بیلاخِ طلاییه… در نهایت چون داستانت یه جورایی نشون دهنده ی این مسیر غلط و بی برگشت بود نه دیس و نه لایک… موفق باشی

4 ❤️

774729
2020-10-29 04:35:48 +0330 +0330

باور کن خوب نیست آدم شکاک باشه

0 ❤️

774749
2020-10-29 05:33:23 +0330 +0330

ما ب برای کارهایی ک میخایم انجام بدیم باور داشته باشیم وگرنه پشیمونی داره

0 ❤️

774816
2020-10-29 19:26:16 +0330 +0330

خوب بود کاش داستانت رو میفرستادی آینه عبرت نه انجمن شهوانی

1 ❤️

774836
2020-10-29 23:39:43 +0330 +0330

خوش به حال زنت ،🤭🤭🤭🤭🤭

1 ❤️

774883
2020-10-30 10:35:17 +0330 +0330

خودت خواستی که لعنت بر خودت باد ، اخه تو که عرضه چنین فانتزی را نداری گوه میخوری پاتو از گلیمت درازتر کردی .

0 ❤️

775635
2020-11-05 10:44:26 +0330 +0330

قشنگ بود لذت بردم،منم خیلی دوسدارم با یه زوج تجربه کنم،اگه خانوم سن بالا یا زوج از کرج تهران بود پیم بده تل اشنا بشیم مرسی mehran202076 تل

0 ❤️

838874
2021-10-23 14:47:02 +0330 +0330

خوب نبود اینجوری
نفر سوم پایم🙏

0 ❤️

964589
2023-12-31 13:23:51 +0330 +0330

نفرسوم کمسن خوشفیسم فیت وپسرونه
کیرمم خوشفرمه خواستین درخدمتم

0 ❤️