سکس من و ستاره جوووووووووون

1393/09/09

سلام من حسین هستم 23 ساله از اردبیل . امروز میخوام براتون یه داستان واقعی تعریف کنم . پس واسه اینکه حقیقت نوشتم نمیخوام فش بخورم . این داستان برمیگرده به تیر ماه سال قبل . من تو چت روم یه دختری رو میدیدم به اسم ستاره که خیلی دختر خوبی بود اهل تهران هم بود . تو چت و وایبر و لاین با هم حرف میزدیم ، جوک تعریف میکردیم و خیلی کارای دیگه (البته دوست دخترم محسوب نمیشد) .

خلاصه یه روز تو لاین بهم گفت که میخوام بیام اردبیل و الانم با اینترنت سیم کارتم اومدم و تو راهم . اونا هم یه خونه تو اردبیل داشتن . بعدش تو یه پارک باهاش قرار گذاشتم و دوش گرفتم و لباسامو پوشیدم و رفتم پیشش ، تازه قبل از من هم رسیده بود و نشسته بود رو نیمکت پارک {البته من اولاش نشناختمش تا وقتی که یه اس دادم بهش که کجای پارکی اونم گفت پیش تاب و این سرسره هام که یه بچه که قرمز هم پوشیده اونجام} حلاصه سرتونو درد نیارم رفتم دیدمش و گفتم من حسینم و بعد احوال پرسی گفت بیا بریم اونجا بشینیم منم گفتم بزار برم اون ور خیابون دو تا شیر موز بستنی بخرم ، قبلش هم ازش پرسیدم که چی رو دوست داری ؟ خلاصه رفتم از اون ور خیابون 2 تا بستنی خریدم آوردم با هم خوردیم و کلی حرفیدیم و تقریبا 1 ساعت بود تو پارک بودیم. بعدش بهش گفتم که میخوام برم خونه عمم اینا چون خونه خودمون داره تعمیر میشه و یه هفته بعد تحویل میدنمون . بعدش گفت : خب چرا میری خونه عمت اینا بیا خونه ما اولاش فکر کردم فقط داره تعارف میکنه گفتم که مزاحم نمیشم و زحمت نمیدم . بهم گفت که تو خونه تنهام و کسی هم نیست چون بابام اینا تو تهرانن بیا تا نصف شب سرگرم میشیم و فیلم میبینیم و حرف میزنیم بزار منم تنها نباشم . منم قبول کردم و رفتیم خونشون (خونه ما تو شهرک شریعتی هستش خونه اونا تو آزادی بود) خلاصه کلید انداخت و باز کرد و رفتیم تو . بعدش گفت بهم که برو تو اون اتاق لباساتو در بیار با لباس زیر باشی راحت باشی اینجا که سرباز خونه نیست . منم رفتم شلوار لی مو در آوردم و از زیر شلوارک داشتم و همون تی شرت هم تنم موند و در اومدم از اتاق ، خودشم تو آشپزخونه بود و داشت میوه میشست تا بیاره بخوریم . گفت برو رو اون مبل بشین . منم رفتم نشستم و ماهواره شونو روشن کردم . خودشم اومد پیشم نشست که یه تاپ و شلوارک خوشگل پوشیده بود و روسری کیلو چن ؟ D: رفتیم نشستیم و چن تا کانال رو دیدیم و داشتیم میوه و اینا میخوردیم و کلی حرف زدیم تا وقتی که ساعت شده بود 8 شب . کلی حرف زدیم و جوک تعریف کردیم و گفت کامپیوترمم خراب شده و منم یه سی دی ویندوز 7 تو کیفم داشتم . رفتم براش نصب کردم و یه چن تا هم فیلم از تو فلشم براش ریختم و لپ تاپم رو هم تو کیفم آورده بودم که چن تا نکته در مورد همین ویندوزه بهش گفتم و بازم رفتیم تو پذیرایی نشتیم که ساعت 11 شده بود و رفتیم رو مبل نشستیم البته این بار با هم تو یه مبل 2 نفره نشسته بودیم و در مورد خانواده مون اینا حرف زدیم که از شانس ما هم زد برقا قطع شد . یه جورایی شده بود که هیچ جا دیده نمیشد ولی تقریبا یه چیزایی میشد دید . برگشتم بهش گفتم حالا چیکار کنیم ؟ گفت که چاره ای نداریم باید بریم بخوابیم تو برو تو همون اتاق بخواب منم میرم اتاق خودم بخوابم . راهو هم نشونم داد چون یه بار بیشتر نرفته بودم و عادت نکرده بودم . وقتی هم که در اتاق رو باز کردم ، ستاره بهم گفت حسین من از تاریکی میترسم (البته خیلی معلوم بود یه کلکه) و بهش گفتم چیکار کنم خب ؟ گفت که بریم با هم تو اتاق بابا مامام بخوابیم(خونشون 3 خوابه بود) منم بدم نمیومد برم و منم قبول کردم و گفتم باشه و دستشو تو دستم گرفتم و بردم تا اتاقو رفت دراز کشید و منم دراز کشیدم و یکم حرف زدیم تا جایی که بحث کشید به بحث عاشقانه و فلان . منم که ماشالا پررو ام بهش گفتم که : راستشو بخوای من امروز از وقتی که دیدمت عاشقت شدم . اونم برگشت گفت که منم خیلی دوستت دارم حسین و یه لحظه سرشو آورد جلو که لب بگیره و منم که کم نمیارم گرفتم لباشو خوردم و خیلی هم حال داد و یواش یواش شروع کردم دست کشیدن به بدنش که تقریبا داشتم به همه جای بدنش دست میزدم و اونم با صدای آه و اوه یواشش کلی تحریکم میکرد که برگشتم بهش گفتم : ستاره لباسامونو در بیاریم ، اونم قبول کرد البته انتظار داشتم سوتینشو هم در بیاره ولی فقط تابشو در آورد و همین که تابشو در آورد و میخواست بزاره تو کشوی کمدش که کونش هم خیلی به طرفم قمبل شده بود و منم گفتم خدایا مدیونتم . و از تخت یواش و بی صدا اومدم پایینو و وقتی میخواست بلند بشه از پشت گرفتمش و بهم گفت چیکار داری میکنی و منم اصن گوش ندادم و تا گرفته بودمش گردن و لباشو داشتم لیس میزدم . بعد 20 ثانیه پیچید طرفم و دید که کیرم شق شده (خب شلوارکه دیه خخخ) . دستشو برد طرف کیرم و گفت عزیزم شلوارتو در میاری؟منم که از خدام بود و شلوارکمو شورتمو در اوردم و دست کشید دورش و گفت حسین اینو میدی من بخورم ؟ منم گفتم اگه میخوای سند شم بزنم به اسمت و شروع کرد لیس زدن و ساک زدن (کاملا معلوم بود اولین بارشه چون خیلی بد ساک میزد) منم بهش گفتم میدونستی عشق دو طرفس ؟ کیرمو ول کرد گفت چیه ؟ بهش گفتم مثلا من که شلوارکمو در آوردم تو هم باید در بیاری . اونم اولش یکم ترسید ولی راضی شد و در آورد و رفتیم خوابیدیم رو تخت و گفتم میخوای از جلو بکنم ؟ گفت : نه برو از عقب بکن . به پهلو خوابیده بودیم و منم داشتم کونشو میکردم (خیلی تنگ بود حالا هی خیس کن) منم یه ذره زود زود تلمبه میزدم که باز بشه اونم خیلی آه آه میکرد که منم بیشتر شهوتی میشدم . کیرمو با دستش داشت میکرد تو کونس و منم با دو تا دستام سینه هاشو گرفته بودم تو دستم و داشتم میمالوندم و بعضی وقتا یه گاز کوچیک از گوشش یا گردنش بر میداشتم تا جایی که دستمو بردم طرف کسش که دیدم خیس خیس شده و فهمیدم که ارضا شده و منم یواش یواش داشت آبم میومد . گفتم ستاره میشه از جلو هم ما رو ساپورت کنی (با یه لحن سکسی) اونم بهم گفت نه من پرده دارم بعدا موقع ازدواجم بد میشه برام . منم بهش گفتم مگه به من اعتماد نداری ؟ اونم با یه لحن طنز و با یه خنده گفت “نه” منم با این کارش بیشتر حشری کرد و هر چه قد میمالوندم و میکردم بازم برام کافی نبود . منم آبم داشت میومد بهش گفتم ستاره داره آبم میاد بریزم رو کونت ؟ اونم قبول کرد و از رو تخت بلند شد و رو دو تا پاش نشست و کونشو قمبل کرد منم ریختم رو کونش و چن تا دستمال کاغدی از روی میز آرایش مامانش برداشتم و آبارو پاک کردم و تا صب هم دیگه رو بغل کردیم و خوابیدیم و صب صبحونه درست کرد و خوردیم و منم سوار ماشینم شدم و رفتم خونه عمم اینا و ستاره اس داد که دلم برات تنگ میشه منم گفتم اگه بخوای امشب هم بیا بریم کافی شاپ و بریم بگردیم و بعد برسونمت خونه و دوباره اس داد که امروز باید برگردم تهران و رفت . منم که اصن طاقت دوریشو نداشتم و خیلی دلتنگش بودم بعد یه 3 ماه دیگه رفتم خواستگاریش و الان هم نامزدیم امید وارم از داستان من و ستاره خوشتون بیاد

نوشته: ho3ein


👍 0
👎 0
34347 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

445672
2014-11-30 14:58:48 +0330 +0330

چون نظر اولو میدم وکاملا مشخصه راست گفت پس تحویل بگیرک
کثافت دیوث جقی آشغال کونت میخاره بیا بکنمش تا چرندیات ننویسی کدوم دختری این همه راه میاد تا کس بده اونم بار اول تخمی الدنگ
انصافا فحش ندادم زحمتباقیشا میذارم گردن دوستان biggrin

0 ❤️

445674
2014-11-30 15:58:26 +0330 +0330
NA

Kos gofti jeghol

0 ❤️

445676
2014-11-30 16:32:04 +0330 +0330

نکات ظریف آموزشی :
““بهش گفتم میدونستی عشق دو طرفس ؟ کیرمو ول کرد
گفت چیه ؟
بهش گفتم مثلا من که شلوارکمو در آوردم تو هم باید در بیاری .
اونم اولش یکم ترسید ولی راضی شد و در آورد””

0 ❤️

445677
2014-11-30 19:26:53 +0330 +0330
NA

اخه کيرم تو حلقت يعنى تو اين چند قت چت عکس همو ندىدىد.کونى جقى لبتاپو کجاى دلم بذارم وىندوز اخ مخم

0 ❤️

445678
2014-12-01 01:03:58 +0330 +0330

crazy خوبه اتفاقی شلوارک ویندوز و لپ تاپم همراش بوده
خخخخخخخخ

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها