سلام
خاطرهای که میخوام تعریف کنم برمیگرده به تابستون پارسال…
از خودم بگم اسمم مهرانه 21سالمه قدم 180
بدنمم نسبتا رو فرمه و یک ساله باشگاه میرم
ماجرا از اونجایی شروع شد که همسایه خونه کناریمون اسباب کشی کردن و قرار بود یه همسایه جدید بیاد
یه روز که داشتم از باشگاه برمیگشتم دیدم کامیون جلوی درشونه و دارن وسایلو خالی میکنن…
کارگر داشتن ولی خب تعدادشون کم بود
رفتم جلو سلام کردم بهشون و گفتم من مهرانم همسایتونیم اونم گفت منم مرتضی ام و فهمیدم با زنش دوتایی زندگی میکنن
یه تعارف زدم که کمک نمیخواین؟
امیدوار بودم که بگه نه ممنون ولی گفت دستت درد نکنه یه کمکی بده…!
خلاصه خسته و کوفته یکم کمک کردم و وقتی داشتم وسایلو میبردم تو یه لحظه سمیرا رو دیدم که همه حواسش به کارگرا بود که جهیزیشو خراب نکنن
وسایلو که خالی کردیم کارگرا رفتن منم به اصرار مرتضی موندم که خانومش شربت بیاره…
سلام و احوالپرسی کرد و یه پارچ آب پرتقال خنک اوورد خوردیم و نگم براتون از سمیراااا…
از همون لحظه اول چشممو گرفت
قدش حدود 170 یه صورت خوشگلللل با چشمای مشکی درشت
فوق العاده خوش برخورد بدنشم اونموقع نتونستم خیلی ورنداز کنم… خداحافظی کردم و اومدم خونه گفتم که همسایه جدید اومده و ازین حرفا…
همین شد شروع ارتباط ما با اونا رفت و آمد و شبنشینی و…
منم هرسری که اونا میومدن یا ما میرفتیم فقط چشمم رو سمیرا زوم بود…
یه شب داشتم تو اینستا چرخ میزدم که از طریق پیج مرتضی پیج سمیرا رو پیدا کردم و فالوش کردم و اونم بک داد همین شد زمینه صحبت من با اون…
مرتضی تو یه شرکت کار میکرد و وضع مالیشون خوب بود ولی سمیرا همش بهم میگفت از محیط کار مرتضی خوشش نمیاد و اون همش با همکارای زنش گرم میگیره و همیشه سر این موضوعا باهم بحث دارن…
منم فقط سعی میکردم شنونده خوبی باشم بخندونمش…
یه وقتایی به خودمون میومدیم میدیدیم دوساعته داریم چت میکنیم منم به شوخی میگفتم برو که الان مرتضی میاد فک میکنه داری با دوس پسرت حرف میزنی…
خلاصه گذشت تابستون شد و یه شب تلفن خونمون زنگ زد از حرفای مامانم متوجه شدم سمیراس
تلفنو که قطع کرد گفت سمیرا خانوم بود گفت که شوهرش چند روزی رفته ماموریت و نیست گفت فردا تو بری کولرشونو راه بندازی منم از خدا خواسته قبول کردم
آخر شبم خود مرتضی به گوشیم زنگ زد و گفت که برم کولرو اوکی کنم…
پیش خودم گفتم حسابی میتونم دیدش بزنم!!
ظهر بود که پاشدم یکم به خودم رسیدم رفتم زنگ خونه رو زدم و سمیرا با یه چادر رنگی اومد در حیاطو باز کرد و سلام کردمو گفت بیا اینو درست که مردم از گرمااااا
رفتم تو طبقه دومشون یه حیاط کوچیک داشت که بلند دیوار کشی شده بود و به کوچه دید نداشت
شروع کرد به کار کولر و سمیرا هم هی میرفت و میومد میگفت کمکی از دستم برمیاد بگو
دیگه چادرشو انداخته بود رو شونش و موهای مشکیشو ریخته بود بیرون…
گفتم نه بابا کاری از دستت برنمیاد که انگار یکم بهش برخورد!
یه ساعتی گذشت…
بالای چارپایه بودم دیگه کارم تموم شده بود که گفتم این درشو بده جابندازم تمومه!
گفت بیا پایین خودم میخوام بذارم
گفتم بیخیال من اشتباه کردم اونجوری گفتم که دیدم ول کن نیست اومدم پایین و سمیرا چادرشو انداخت رو بندو رفت بالای چارپایه…
آخ آخ سینه های 75 کمر باریک باسن پر و جم جور… داشتم دیوونه میشدم که به خودم اومدم دیدم هی داره میگه کجایی درو بده آقای همه کاره!!
درو بهش دادم چون آب زده بودم به پوشالاش سنگین بود به زور برد بالا
اومد که جابندازه لبش گیر کرد به شلنگ پمپ آب زد بیرون جفتمون خیس شدیم
در از دستش ول شد افتاد زمین خودشم هول شد از رو چهارپایه افتاد رو من…
چن ثانیه تو شوک بود که یه دفه دید با لباسای خیس چسبون افتادیم روهم…
دیگه شق کرده بودمو اونم متوجه شده بود…
اومد بلند شه نذاشتم دستمو گذاشتم رو باسنشو شروع کردم به خوردن لباش و گردنش…
اولش یکم مقاومت کرد ولی بعدش خوشش اومد و همراهی میکرد
بعد 10 دیقه گفت پاشو بریم تو…
بلندش کردم بردم تو انداختمش رو مبل سه نفره پذیراییشون و دوباره لبای همو خوردیم آروم تیشرت زردشو دراووردم
سوتین نداشتو یه دفع دوتا سینه خوش فرم افتادن بیرون
سرمو کرده بودم لای سینه هاشو میخورم اونم آروم آروم داشت صداش در میومد…
شلوارشو دراووردم و صورتمو از رو شورتش میمالیدم لای پاش…
بعد با دندونم شرتشو کشیدم پایین و باورم نمیشد به همچین کصی رسیدم!!
یه زبون کشیدم روشو پاهاشو باز کردم و یواش یواش لاشو لیس میزدم
آخ که چه مزه ای میداد…
آهههه و اووووهای سمیرا بیشتر حشریم میکرد
دیگه کصش خیس خیس شده بود و گفت بسه داری جونمو میگیری…
قشنگ شهوت تو اون چشمای مشکی نازش موج میزد
تیشرتمو دراووردم اونم نشست جلوم زانو زد آروم کمربندمو باز کرد…
گفت جوری واست ساک بزنم که تا عمر داری فراموش نکنی
کیرمو دراوورد گذاشت رو صورتش یکم بوسش کرد بعدش آروم سرشو لیس میزد
بعدش شروع کرد به مکیدن و کیرمو با همه وجود ساکککک میزد…
واقعا حرفه ای بود و کیرمو تو دهنش میچرخوند
با چشمای قشنگش رو به بالا نگام میکرد کردو کیر 18سانتیمو میخورد هرچند وقت یبار تخمامو میکرد تو دهنش که واقعااااا حال میداد…
تا اینکه بلندش کردم و نشستم لبه مبل اونم دستاشو گذاشت رو شونه هامو آروم کیرمو گذاشتم لبه کصش
سرشو که بردم تو آهههههش درومد…
آخخخخ که چقد داغ بود
تا ته کیرم جا نمیشد تو کصش
با اینکه شوهر داشت ولی کصش خیلی تنگگگگ بود
سینه هاشو گرفتم بودم تو دستامو سمیرا رو کیرم بالا پایین میشد تندترششششش کردمو اونم فقط میگفت خیلی خوووووبه همینجوری ادامه بده مهران بکننن منووو
خیلی دوس داشتم کونشم بکنم
بهش گفتم اول قبول نمیکرد ولی بعدش راضی شد
رفت از تو اتاق وازلین بیاره که منم صدا کرد گفت برم اتاق خوابشون
کیرمو قشنگ با وازلین چرب کردم دور سوراخ کون سمیرام زدم گفت فقط آروم کیرت خیلی کلفته گفتم باشه حواسم هست…
خم شد دستاشو گذاشت لبه میز آرایشش و از تو آینه نگام میکرد…
واقعا کونش تنگ بود به زور جا دادم کیرمو تو کونش که اولش میگفت یواش تر اما بعدش خودشم خوشش اومده بود و میگفت خیلی حال میده مهران محکمممم بکن کونمو
تند و محکم داشتم تلمبه میزدم و پهلوهاشو با دستام گرفته بودم.
نگاه سکسیش از تو آینه حشیری ترم میکرد…
داشت آبم میومد که کشیدم بیرون…
سمیرا دراز کشید رو تخت گفت ارضام کن مهران…
یکم کصشو خوردمو لرزش بدنش شروع شد
پاهاشو گذاشتم رو شونه هامو شروع کردم به کردن کصش
دیگه صداش بلند شده بودو کامل داشت ارضا میشد منم آبم داشت میومد و سمیرا گفت بریز تو کصم…
با فشار آبمو ریختم توشو یه آههههههه بلند کشید و از آروم شدن و لبخندی که رو لبش بود معلوم بود اونم ارضا شده…
ازم تشکر کرد و گفت تا حالا همچین سکسی نداشته…
باهم رفتیم حمومو دوباره یکم شیطونی کردیم و خندیدیم و اومدیم بیرون…
بعد شماره همو گرفتیم و بعد از اون بیشتر وقتا باهم چت میکنیم و باهم صحبت میکنیم
باهم دردل میکنیم و از مشکلاتش با مرتضی واسم میگه
وقتایی که هم که مرتضی نیست چندبار دیگه باهم سکس داشتیم
که آخرین باری که رفتم پیشش گفت تصمیم گرفته از مرتضی طلاق بگیره…
یکم طولانی شد ببخشید
اگه خوشتون اومد بگید که خاطرات سکسای دیگم با سمیرا و دوست دخترامو تعریف کنم.
نوشته: مهران
(تا ته کیرم جا نمیشد تو کوسش)خارکوسه کوچه بن بسته مگه آزاد راهه تو حالیت نیس(با اینکه شوهر داشت کوسش خیلی تنگ بود)دیوث فک کردی جلوبندی ننته تو کوچه پس کوچه های سیکتیر آباد داغونش کرده باشن،گیریم داستان شخمیت درست ریدم به قیافه تخمیت با کیر نتونستی ارضاش کنی خوردی ارضا شد اونم گفت بهترین سکس عمرش بوده،قضیه این جوریه که مهران خان قصه ما شاگرد مغازه کولرسازیه و اوستاشم همون آقا مرتضاقزوینیه که هر سری گرمش شده عوض روشن کردن کولر تو کون مهران میذاشته و الان کون مهران شده آزاد راه تهران زنجان
همه هم که باشگاهی شدن بابدن ورزشکاری تاباشگاه بیشترنخوندم
خو کونکش وقتی مث صگ خسته ای دیگه کصکلک بازیتو خایه مالیات چیه میری میگی کمک نمیخاین؟! اینقد بدم میاد از همچین آدمایی…کون لقت (dash)
از اونجا که قدت صد و هشتاد بود بدنسازی هم میری
و زنه قدش صد و هفتاد بود با سینه هفتاد و پنج فوق العاده خوشگل و شربت هم برات اورد تا اینجا اصول کستان نویسی رو رعایت کردی
فقط اونجا که رفتی کولر سرویس کنی واقعیت اینجوری بوده
سرویس کار کولر اومده خونتون مامانت هم گفته کون گشاد به پاشو برو وردستش تو هم رفتی اونجا گفتی کمک میخوای یارو گفته نه بچه وایسا کنار اخر کار گفته در رو بده تو هم در رو دادی بعد یهو ول کردی اون با در کولر از چهار پایه پرت شده پایین بعد از لج همونجا خواسته کونت بزاره تو گفتی نه اینجا زشته بریم تو اتاق اومده تو اتاق با گریس کونت گذاشته ابشم ریخته روت خیس شدی اسمش هم مرتضی بوده
کیر وازلینی که تو کون بوده رو دوباره کردی تو کس؟!!!
داستان تو تابستون شروع شد، بعداز چندتا چت دوباره تابستون شد ؟!
بعد سر ظهر تابستون رفتید تو حیاط پشت بوم کولر درست کنید؟!
بابا 21 ساله آرنولد!
18 سانتی خفن!
دوستان دقت کنید داستان با خرحمالی مهران و در ادامه اوستای کولرسازی بودن ایشون و سپس شربت!!! پیش میره!
گلابی، بعداز این همه چت و کردن طرف، تازه شماره شو گرفتی!؟
حرف زدن بلد نیستی، حرف نزدن هم بلد نیستی؟!
خرچنگ تو کیونت بشکن بزنه، ننویس!
لرزش بدنش شروع شد !!!
کونش رو هم کردم !!!
پسر جان واقعیت با اون چیزی که میبرنت تو خونه و برات تعریف میکنن فرق داره
همه شوهرا ماموریت
همه نویسنده ها مهران
همه شوهرا کیر کوچیک
همه کولرا خراب
همه استاد کولر
همه کیرا 18 سانتی
همه جا شربت میدن
والاع من باورم نميشه ! نترسيد شوهرش وسط كار برسه يا زنگ بزنه!! نترسيد ننه عنتر تو بياد!!!
يعني واقعن ب همين راحتي ميريد كولر درست كنيد زن شوهردار پا ميده!!! چرا تعميركارا و همسايه هايي ك ميان خونه ما كارشون رو ميكنن و هرگز هرگز حتي لاس هم با ما نميزنن!! شماها كجا زندگي ميكنيد !! ؟؟
بعدش از اين موضوع بگذريم !!
موضوع بعدي :خخخ تصميم گرفته طلاق بگيره ك چي!!!
تو ميخواي بگيريش!!!؟؟!
احمق نفهم الاغ ي زندگي رو زدي بهم!!!
اگه واقعيه ك خاك تو اون سر بي شرفت!!!
اگه الكي و تخيليه ك ننويس چهارتا بچه ميان ميخونن فك ميكنن طلاق بگيرن خبريه و پسر همسايه كناري ميگيرتشون!
تا با تو سکس کرد تصمیم گرفت طلاق بگیره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بابا چرا کس میگید اخه
مجبور نیستی اینجوری بنویسید
برای چی انقدر رو اوردین به زن متاهل کردن اخه
همه نکاتو بچه ها گوشزد کردند.
فقط موند بگم سیخ قرمزشده ی دست تریاکیها تو کونت بعدأ مخت آکت.
اینجا همه قدشون بالای ۱۸۰ و بدنشون رو فرمه، زنای متاهل همسایه ها و محل و خیابونای بالا و پایین خونشون هم زیرشون میخوابن، کیرشونم که بحث نداره، حتما ابعاد بزرگی داره،
عاخه عوضی کس ملنگ، مردای فیلمای پورنم انقد راحت نمیتونن کس بکنن دیوث،
بخواب لحاف یخ کرد…
مشتی شیلنگ کولر قطع شد آبو بستی یا همینجوری باز موند?
میله هالتر تا ته تو کونت.اخه تو اسباب کشی شربت خنک کجا بود.
من موندن چرا همه کیرشون 18 سانت کارخونه اون زمون قالبشونو یکی زده فک کنم (dash)
جالبيش اينجاست حداقل همسايه شما بعد سكس اسباب كشي نكرده ?
بقول شاعر تتلو که میفرماید
میمیری کص نگی عوضیه منضبی (dash)
شربت
کیر ۱۸ سانتی
باشگاه بدنسازی.
با اینکه کیر ۱۸ سانتی رو ریز اومدی که ریا نشه اما کیر ۲۰ سانتی مرتضی تو کیونت.
پس عمام خمینی بیخودی فتوا نداده بود که اگه عمه از طبقه ی دوم پرت بشه رو برادرزاده و برادر زاده هم راست کرده باشه و بکنه تو عمه اش و همون لحظه هم ابش بیاد و عمه هم باردار بشه و بچه به دنیا بیاد این بچه حلال زاده س.
احتمالا این بابا خیلی از این مدل خوشش امده و خودشم حاصل همچین پرشی هست!
آفرین به این سرعت عمل از اسباب کشی و کردن طرف😅😅😅
منم اشتباه کردم دیشب نرفتم اسباب کشی همسایه 😂😂😂😂
یعنی اون اب همونجور داشت سر میرفت و شما سکس میکردین
مردک یابو وسط اسباب کشی آب یخ و شربتش کجا بود ؟ چرا همه را مثل خودت احمق فرض میکنی؟
واقعا نمیدونم به تو چی باید گفت فقط لطفا دستت را موقع نوشتن از تو خشتکت در بیار
رفت درو کولرو جا بندازه افتاد روت سکس شروع شد!!!یعنی مدیر برازرز اینو بخونه استودیو رو میبنده میزنه تو کار حلیم!!! دوستان این که تخیلات یک مغز جق سوز بیشتر نبود ولی کلا مردم مادرجنده این روزگار و بشناسید اکه تعارف میزنن تو اثاث کشی کمک کنیم فقط برا اینه که بیان تو خونه زنو بچه طرف رو دید بزنن…