سکس من و نسیبه

1397/08/20

سلام داستانی رو که میخوام براتون بگم مربوط به سال 89 میشه که ماجرا از اونجایی شروع شد که یکی از دوستام به خونه یکی از هم محلمون زنگ میزنه و بعد کلی حرف زدن خانوم نسیبه میگه که تا خودتو معرفی نکنی جوابی بهت نمیدم اون دوست منم از ترسش اسم منو میگه نسیبه خانوم هم میگه پس باید ساعت 4 بعد اظهر باید بیای از جلوی خونمون بگذری تا من ببینم و مطمعن شوم خودتی خلاصه من رفتم و نسیبه هم اومد بیرون و منو دید یه دستی بهش تکون دادم رفتم روز بعد از باجه تلفن به خونشون زنگیدم و با هم دوست شدیم .
یکم از نسیبه بگم که دو پسر داره که یکی سه چهار سالش بود و اون یکی یک سال داشت نسیبه یه 3 سالی از من کوچیکتره اون موقع من مجرد بودم خلاصه یه یه سالی همش تلفنی حرف میزدیم که یه روز نسیبه چند تا عکس از خودش بهم داد منم چند روز نگهش داشتم و دوباره دادم به خودش گفت از عکسا خوشت نیومده گفتم نه فقط اگه من یه موقع اتفاقی برام افتاد مثلا تصادف کردم و عکسای تو پیش من پیدا بشه آبروت میره این حرف من خیلی روش تاثیر گذاشت و گفت تو خیلی پسر قابل اعتمادی هستی و از اون روز ما خیلی با هم صمیمی بودیم و حرفای خصوصی با شوهرش رو به من میگفت و که چطور میکنه و مست میکنه از کون میکنتش و از این حرفا زیاد از شوهرش خوشش نمیومد میگفت منو خام کردن با این ازدواج کردم خلاصه یه بار منو دعوت کرد تو خونشون شوهرش شب کار بود بعضی شبا شیفت شب کار میکرد رفتم در خونشو درو یکم باز کرده بود و پشت در بود آروم رفتم تو درو بست بچه هاش خواب بودن تعارف کرد بریم تو من ترسیدم قبول نکردم میترسیدم یکی بیاد و از تو خونه نمی شد فرار کرد خلاصه یه انباری کوچیک تو حیاط داشتن رفتیم اون تو یکم بغلش کردم و لب گرفتم ازش کلی تو تاریکی حرف زدیم البته یکم نو از بیرون میومد و میشد همو ببینیم از پشت بغلش کردم و سینه هاشو گرفتم یکم مالیدم بهش تا خواستم کوسشو لمس کنم نشست رو زمین و نزاشت اون روز همش لب گرفت بود حرف زدن که من دیر وقت بود رفتم یه مدت هم اینطوری به لب گرفت گذشت تا اینکع به خودم گفتم یا نرو یا میری بکنش خلاصه رفتم یه شب بارونی هم بود هوا خیلی هم سرد بود رفتم و یکم حرف زدیم و لب گرفتیم دستمو بزور بردم تو شرتش اولین بار بود به کوس دست میزدم یکم مالیدم احساس کردم دستم خیس شد خیلی حال میداد بعد خواستم شلوارشو بکشم پایین که نمیزاشت خلاصه یکم کشیدم پایین رو بروی هم ایستاده بودیم تا کیرم خورد به کوسش آبم پاشید رو کوسش و سریع شلوارشو کشید بالا و ان شب هم نشد بکنمش دو سه روز بعد زنگ زدم باز رفتم خونشون آخرای پاییز بود هوا خیلی سرد بود نسیبه به خاطر من یه شلوار ساپورت میپوشید با یه پیرهن دکمه دار نازک از سرما دندوناش بهم میخورد منم مجبور میشدم کتمو بندازم رو شونش اونوقت خودم یخ میزدم خلاصه اونشب میخواستم هر طوری شده بکنمش رفتیم تو انباری باز لب و مالیدن و حرف زدن شروع شد که صدای بچش اومد داشت گریه میکرد رفت تا بهش شیر بده منم از فرصت استفاده کردم گفتم یه جق بزنم تا آبم دیر بیاد هی تف میزدم به کیرم و میمالیدم ولی نمیدونم چرا آبم نمیومد شاید از استرس بود یا ترس و نمیدونم با هر زحمتی بود آبم اومد تا خودمو پاک کردم با دستمال کاغذی نسیبه اومد و یکم با هم حرف زدیم و من شروع کردم به لب گرفتم و مالیدن کوسش ولی اون اصلان به کیرم دست نمیزد خواستم شلوارشو بکشم پایین نزاشت کلی حرف زدیم و میگفت دوستی ما پاکه این کارو نکنیم بهتره من نشسته بودم و تو کف کوس بودم و کوس جلوم بود و نمیتونستم بکنم داشت نازشو بیشتر میکرد تا منو دیونه کنه تو اون سرما من تب کرده بودم البته من خودم متوجه نبودم نسیبه گفت تو مشکلی داری گفتم چطور گفت داری تو تب میسوزی چون بغلش میکردم متوجه تب من شده بود گفتم نه مشکلی نیست متوجه شده بود برا کوسش تب کردم و اینم بگم بکارت پسرا تو اون تب کردنشونه برای اولین بار که میخوان کوس بکنن کلی با هاش حرف زدم و راضیش کردم برگشت و خم شد آخه جایی برا نشستن و دراز کشیدن نبود فقط جا برا واستادن بود شلوارشو کشیدم پایین و بی مقدمه کیرمو مالیدم به کوسش و کردم توش احساس کردم کیرم داخل یه چیز تو خالی خشک رفت همینطور نگه داشتم نسیبه گفت چرا واستادی بکن دیگه منم شروع کردم به عقب جلو کردن سه چهار بار که عقب جلو کردم فهمید داره آبم میاد گفت تو نریز منم چون نخواستم روش بپاشم سریع کنارش زدم و با دستم مالیدم تا آبم اومد و من اون شب برا اولین بار کوس کردم و بهش گفتم تو بکارت منو ازم گرفتی و اصلا هم حال نداد لبی ازش گرفتم و رفتم باز دو روز دیگه رفتم این دفعه اوضاع کلی فرق کرده بود رفتم تو حسابی تحولیم گرفت یه نوشیدنی آورد لب میگرفت ازم قربون صدقه ام میرفت گفتم امشب مهربون شدی گفت من غیر تو کسیو ندارم میخوام برا همیشه مال تو باشم لب گرفتیم حسابی اما نمیزاشت سینه هاشو بخورم بخاطر شیر دادن به بچش رفتم پایین شلوار و شرتشو کشیدم پایین شروع به خوردن کوسش کردم کوسش برق میزد باد کرده بود خیس خیس بود بد جور من نشسته بودم میخوردم اونم ناله میکرد زبونم میکردم توش به خودش میپیچید بعد اینکه حسابی براش خوردم بلند شدم باز دولا شد کیرمو درآوردم از پشت مالیدم به کسش سرشو کردم تو خودش اومد عقب سنگینیشو انداخت رو کیرم و تا ته رفت تو کوسش داد زد و گفت پاره شدم آخی کیر من یکم کلفته وای چه کوسی شده بود داغ مثل کوره و لیز لیز بود و تنگ شروع کردم به کردن حسابی عقب جلو میکردم اونم داشت آه آه میکرد من تازه اونشب مزه کوسو فهمیدم داشتم تند تند میکردم اونم ناله هاش تبدیل به فریاد شده بود که بلند شد و در گوش گفت فرهاد مردم پاهاشو جمع کرد و کیرمو با کوسش فشار میداد و تکون میداد بدنشو میلزید سه چهار بار محکم کیرمو فشار داد و شل شد فهمیدم ارضا شده پاهای منم از آب کوسش خیس شده بود که با چند بار عقب جلو کردن داشت آبم میومد گفتم نسیبه جون داره میاد گفت بریز تو کوسم عزیزم منم با تمام وجود محکم فشار دادم و همه
ابمو خالی کردم تو کوسش بهترین کوس عمرمو کردم خیلی حال داد بعد اون روز دوبار دیگه کردمش و چون خیلی اصرار داشت زود زود برم خونشون منم میترسیدم یکی ببینه و آبرو ریزی بشه نسیبه دیونه شده بود آبرو و هیچی براش دیگه مهم نبود تو خیابون وقتی منو میدید میومد قشنگ حرف میزد شوخی میکرد منم دیدم داره کارم دستمون میده بزور با هاش قهر کردم و شمارمو عوض کردم و تمومش کردم .
امیدوارم خوشتون بیاد

نوشته: فرهاد


👍 2
👎 9
27722 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

729733
2018-11-11 20:42:24 +0330 +0330

این حجم از کصشر بی سابقه ک هیچ در حد کتاب گینسه!!
برا کس کسی تب میکنه اسگل جقی!!
از کوچه بگذرد!!
کیر تمام پسرای شهوانی بگذرد تو کونت از پهنا

1 ❤️

729777
2018-11-11 22:15:01 +0330 +0330

نه سیبه،بله که سیبه،اتفاقا شما وسط سیبو خالی کردی و با این توهما کارتو کردی،البته با یه خیار از پشت ://

4 ❤️

729842
2018-11-12 12:12:38 +0330 +0330
NA

به خاطر کو.س تب کردی بعد برگشتی بهش گفتی تو بکارت منو ازم گرفتی.جل الخالق.خوبه تب کردی من وقتی بکارتمو ازم گرفتن تشنج کردم.تازه یکی از دوستام بکارتشو ازش گرفتن یه طرف بدنش لمس شد

1 ❤️

729902
2018-11-12 20:21:47 +0330 +0330

بكارتتو گاييدم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها