سکس من و همکارم

1396/01/31

سلام
اسم من وحید هستش و اهل قزوین هستم
24 سالمه و از 21 سالگی داخل یه سازمانی که مربوط به ساخت و ساز ساختمون میشه کار میکنم.جوون ترین وکم سن ترین فردی که تو اون سازمان کار میکرد من بودم و باوجود سابقه ای که الان دارم ازمن کوچکتر هم الان اومدن.
سازمان ما چون یه سازمان خصوصی هست و درآمدش رو خودش از طریق اعضاش تامین میکنه مجبوره کارمندای خانم بیشتر به کار بگیره تا هم براش از لحاظ حقوق دادن صرف کنه و هم اینکه حوصله و انضباط بالای خانما برای جلوه دادن کارا و فعالیتاش بیشترباشه.
یه سال ایام انتخابات شورای شهر بود و از اونجایی که رئیس محترم ما هم قصد کاندید شدن داشت همه پرسنل سازمان رو جمع کرد و با توجه به رای گیری اون روز تو اون جلسه تصمیمش قطعی شد که داخل انتخابات شرکت کنه.تو همون جلسه اعضای کمیته تبلیغات و اطلاع رسانی و… مشخص شدن.
خب من به حسب سمتم داخل اون سازمان مسئول تبلیغات شدم و چندتا از همکارام به من ملحق شدن تا بریم یه محل رو برای ستادمون انتخاب کنیم.
از نفراتی که اونجا بودن یکی از همکارامون بود به اسم منا(مستعار) که خیلی دختر سنگین و باوقاری بود. یه دختره محجبه بداخلاق که خودم بارها باهاش بحثم شد ولی از این جسارتش خوشم میومد.
گذشت تا اینکه انتخابات تموم شد و ما پیروز میدان رقابت شدیم و همه رفتن سراغ کار و زندگیشون.
یه روز داشتم با خانواده میرفتم مسافرت که تلفنم زنگ خورد؛وقتی جواب دادم دیدم منا بود که شماره یکی از آشناهارو میخواست.به واسطه ارسال شماره براش،باهاش سر شوخی و بازکردم و دیدم که پایه است دیگه بیخیالش نشدم.
چندروزی که گذشت بهش پیشنهاد دوستی دادم و اونم گفت دوست ن ولی مث خواهر بزرگتر از خودت کنارت هستم!آخه اختلاف سنیش با 2سال بود.
اسما شد برام خواهر ولی واقعا دوستش داشتم.واقعا از عشقش پر شده بودم.
صبحا باهم بیدارمیشدیم میرفتیم سر کار و بعدازظهرها هم باهم برمیگشتیم.طی مدتی هم که توسازمان بودیم یا تلفن یا sms آمار همو داشتیم.انقدر همو دوست داشتیم که وقتی یکیمون دوسه روز مسافرت بود از دوری هم دق میکردیم.
یه روز خانواده من مسافرت بودن و از محل کار باهم برمیگشتیم که گفت بریم دور بزنیم.منم گفتم باشه ولی قبلش برم خونه لباس فرم سازمانو عوض کنم که تابلو نباشه.
تا رسیدیم خونه گفت میخوام بیام اتاقتو ببینم که هدیه های منو کجاگذاشتی!آخه واسم زیاد هدیه میخرید.
اومد بالا ی خورده نشست بعد پاشد وسایلامو زیر و رو کرد و آخرش گفت بیا تیپ امروزتو من ست کنم برات.قبول کردم و رفت سر کمدم لباسایی که دوست داشت رو آورد و منم پوشیدم.
اومد جلو که یقیه پیراهنم رو درست کنه منم از فرصت استفاده کردمو گرفتمش بغل خودم! فکر میکردم ناراخت شه ولی هیچ تکونی نخورد.محکم فشارش دادم دیدم تو بغلم داره میلرزه .داشت گریه میکرد.بهش گفتم چی شد گفت خیلی خوشحالم که مابرای همیم.
این حرف رو که زد لبمو گذاشتم رو گردنشو شروع کردم بوس کردن. یه آخه گفت و شل تو بغلم.
لبمو گذاشتم رو لباش با یه علاقه ای محکم لبای همو میخوردیم.همش منو فشار میداد تو بغل خودش.
نشستیم رو تخت دستم رو گذاشتم رو سینش!یه سینه رو فرم سفت و خوش اندام.همینجوری که لبشو میخوردم دستمو از زیر بردم زیر سوتینشو سینشو گرفتم تو دستام.بدنش داغه داغ بود مث ی کوره!ازش فاصله گرفتم و لباسشو درآوردم یه بند سفید با یه سینه خوش فرم که تو سوتین سورمه ای داشت خود نمایی میکرد.
رفتم سراغ سینه هاش آه و نالش خونه رو پرکرده بود.اومدم شلوارش رو دربیارم که گفت ن!تا همینجاشم خیلی رفتیم گفتم نمیکنم .با هر ضرب و زوری که بود شلوارشو درآوردمو اون کس سفید کوچولوشو دیدم.داشتم دیوونه میشدم.
کیرمو گرفته بود دستشو مث مجنونا بالا پایین میکرد.دوتامون دیوونه شده بودیم.تلاقی عشق و هوس.واقعا مستمون کرده بود.
سرمو بردم لای پاش شروع کردم براش خوردن.سرمو فشار میداد تو کسش و هی آه و ناله میکرد و قربون صدقم میرفت.بعد از 7.8 دقیقه خوردن دیدم لرزید و آروم شد.
کیرمو گرفت دستش و شروع کرد به ساک زدن !خیلی محکم میخورد.بدنش داغ داغ بود.از حرارت دهنش داشتم میسوختم.انقد برام خورد که سریع آبم اومد.همه رو ریخت رو خودشو دراز کشید.رفتم کنارش و دراز کشیدم.حالمون که جا اومد شروع کرد به گریه کردن که اگه همو از دست بدیم چی و از این حرفا.
خلاصه بهترین روز شد برامون.
قرارشد باخانواده صحبت کنیم و بساط ازدواجو فراهم کنیم که زود برای هم بشیم اما لعنت به دنیا و اتفاقاتش که مارو از هم دور کرد.

نوشته: وحید


👍 7
👎 10
9837 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

590799
2017-04-20 21:12:59 +0430 +0430

وااااای از این داداشی ها که یهو میشه آقایی ? ?

1 ❤️

590802
2017-04-20 21:19:41 +0430 +0430
NA

اخه پفیوز چرا با ترشحات مغز پریودت اسم خواهر رو آلوده میکنی تف تو ذاتت دم سگ تو کیونت

0 ❤️

590825
2017-04-20 22:49:24 +0430 +0430

یکی اینو واسه من ترجمه کنه (اخه اختلاف سنیش با 2سال بود ) بعدشم کم بزن همیشه بزن باوا منا چیه اخه جقی مونا

0 ❤️

590829
2017-04-20 23:00:14 +0430 +0430

آخه کیرم از چند جهت تو دهنت اسمش منا بود اولش بعد اسما برات شد خواهر
اون قدر جق زدی مغزت معیوب شده

0 ❤️

590833
2017-04-20 23:20:34 +0430 +0430

جغی آخر منا یا اسما…!

0 ❤️

590835
2017-04-20 23:26:31 +0430 +0430

نارجل طرف حسشو گفته اونوقت این باهاش سکس کرده…

0 ❤️

590853
2017-04-21 03:24:16 +0430 +0430
NA

ﺭﺋﻴﺲ ﻣﺤﺘﺮﻡ؟ ﺍﻗﺎ ﺍﻳﻨﺠﺎﻡ ﺧﺎﻳﻪ ﻣﺎﻟﻲ ﻣﻴﻜﻨﻲ؟
ﺑﺰﻣﺠﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺯﻭﺩﻱ ﺍﻩ ﻧﺎﻟﻪ ﻧﻤﻴﻜﻨﻪ ﻳﻜﻲ
ﻳﺎﺩﻩ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﻛﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﺍﺩﺍﺷﻴﺎ ﺩﻭﺷﻴﺪﻧﺸﻮﻥ

0 ❤️

590867
2017-04-21 06:03:50 +0430 +0430

اسما=منا???
اولین نظرمه اما خیلی اسکلی داشم اسم طرفو لو دادی…
خدایی قبل اپلود یه بار بخون داستانتو جک بود ملت از ساکشنشونم مینویسن خخخخ (dash)

0 ❤️

590879
2017-04-21 08:15:48 +0430 +0430

خوشم نیومد خالی بندیه

0 ❤️

590888
2017-04-21 09:28:26 +0430 +0430

بلاخره مونا بود یا اسما

0 ❤️

590905
2017-04-21 12:11:38 +0430 +0430

ببم جان از سازمان چه خبر سازمان ناسا بودس یا سیاه تو از 21سالگی اونجا کار میکنیتان کونده بعد یه مدت انتخابات شورای شهر الان 24سالتهماه بعد هم انتخابات داریم اخه جق جقول این به این بزرگی هم کسشعر میشه

0 ❤️

590911
2017-04-21 12:31:57 +0430 +0430

بله کار رییس محترم مثله اینکه روت خوب جواب داده

0 ❤️

590952
2017-04-21 19:58:00 +0430 +0430

اسمش منا بود يا اسما؟

0 ❤️

591037
2017-04-22 02:06:22 +0430 +0430

اسما نه!!!
منظورش اسمأ«esman» بود…
روون نوشتی…زیاد بد نبود

0 ❤️

591069
2017-04-22 05:56:14 +0430 +0430
NA

اه اه چقدر گریه زاری داشتین باو :(

0 ❤️

591078
2017-04-22 06:20:50 +0430 +0430

آخرش منا یا اسما؟؟؟
ریدی برادر ریدی!

0 ❤️

591079
2017-04-22 06:22:23 +0430 +0430
NA

چرتو پرت محض…یارو لیسانسه بیکاره بعد تو با سن ۲۱سالگی یعنی دیپلم رفتی سرکار…اونجای ادم دروغگو

0 ❤️

591151
2017-04-22 15:15:05 +0430 +0430

عزیزم من اهل فحش دادن نیستم ولی میخوای خالی ببندی زمینی ببند نه آسمانی آخرین انتخابات شورای شهر مربوط میشه به چهار سال پیش یعنی سال 1392 که جنابعالی اونموقعه بیست سالت بوده و هنوز نرفته بودی سر کار چه برسه به اینکه بشی مسئول تبلیغات . بقیه سوتی هات هم باشه برای دوستان از خجالتت در بیان

0 ❤️

591276
2017-04-22 23:33:40 +0430 +0430

راست میگن پس به هرکی نگوداداش آخرش مجبورشی بگی یاووواش!! (erection) (wanking)

0 ❤️

591279
2017-04-22 23:36:22 +0430 +0430

بعضیا چقدر بی سوادین اسمن رو اسما میخونین وخودتونم عقل کل؛برید املا کارکنید زود…

0 ❤️

591432
2017-04-23 20:11:07 +0430 +0430

توی قزوین ارزش کون پسر از کس دختر خیلی بیشتره.تو مطمئنی اول کون خودت سالم بوده؟ یک چیزی بنویسید که مردم بتونن باورش کنن.

0 ❤️

593099
2017-05-02 08:58:34 +0430 +0430

Baba bichare manzooresh esman booodeeeee

0 ❤️