سکس من و پسرخاله با دو خواهر دوقلو

1390/07/12

سلام من امید هستم 21 ساله از شیراز. خاطره من از اون جایی شروع میشه که من تو سال 89 خیلی حشری شده بودم یه روز داشتم دم در خونمون دید میزدم که یه دو تا دوختر گوشتی وسفید که 25 سال دیدم که خیلی مال و به نظرم اونها هم مثل من حشری بودند. چون یه طوری به من نگاه کردند که انگار دلشون سکس میخواد.

خلاصه زنگ زدم به پسر خالم و موضوع رو بهش گفتم.فرداش دوباره اونارو دیدم و به خودم جرات دادم ورفتم جلو و شماره خودم و پسر خالمو دادم اوناهم از خدا خواسته شماره رو گرفتند و بعد نیم ساعت زنگ زدند و جای قرارو مشخص کردند. منم سریع به پسر خالم زنگ زدم و اونم سریع با تویوتا کوپه ی باباش پاشد اومد دنبال من وسریع رفتیم سر قرار.جای قرار دم خونشون بود یکی از دخترا زنگ زد و گفت بیاین بالا طبقه دوم ما از ماشین پیاده شدیم و رفتیم بالا به نظرم دخترا جنده بودن چون معلوم بود خودشون دلشون حوس سکس کرده ما هم وقتی رفتیم بالا یکی ار دخترا دم در منتظر ما وایساده بود. ها کاکو جونم برات بگه که این دختره ما رو با ناز و افاده دعوت کرد تو.من که کیرم حسابی شق کرده بود از رو شلوار مشخص بود پسر خالم حسابی ازم خندید و گفت: بیو اذیتشون کنیم وقتی وارد اتاق شدیم دو تا دخترا با شرت و کرست مشکی روی تخت آماده گایش بودند. یک دفعه پسر خالم گفت بیا کرم ریزی کنیم. گفتم مثلا چی کار گفت بیا بگیم آمادگی این کار رو نداریم. من بهشون همین حرفو زدم که با شکم خالی نمیشه سکس انجام بدی. اونا بعد از چند دقیقه فکر کردن قبول کردن و سوار ماشین شدیم و رفتیم که نهار بخوریم. توی رستوران بیشتر با هم آشنا شدیم. من اسم یکی از دخترا رو پرسیدم اون اسمش رو به من گفت اسمش صبا بود و اسم یکی دیگشون ندا بود. خلاصه وقتی نهار خوردیم رفتیم تا عصر یکم تو عفیف آباد گشتیم و بعدش رفتیم فست فود و پیتزا خوردیم. محسن پسرخالم به دخترا گفت که امشب خونه ی دوستام پارتیه و من و امید دعوت شدیم اگه شما هم دلتون خواست میتونین بیاین اونا هم از خدا خواسته همرامون اومدن پارتی.

خلاصه تا ساعت 4 صبح کس چرخ میزدیم بعدش رفتیم خونه دخترا و اونا رو رسوندیم به نظر دخترای جنده خشتشون بود و دلشون نمیخواست که امشب سکس کنن.فرداش ساعت 8 شب زنگ زدن به محسن که پاشین بیاین اون اومد دنبالم و ما رفتیم خونشون یکی از دخترا ما رو به اتاقشون دعوت کرد اونا تو اتاق جلوی ما شرت وکرست مشکی وتوری پوشیده بودن. من با شوق وذوق لباسامو در آوردم و محسن هم داشت ازم میخندید.محسن وصبا رفتن توی سالن و من و ندا شروع کردیم به سکس. اول من اونو رو تخت خوابوندم بعدش از لباش شروع کردم و یک لب حسابی و آبدار ازش گرفتم بعش رفتم سراغ سینه های گوشتی و سفید وای جاتون سبز عجب سینه هایی که داشت گوشتی گوشتی بعدش شورتشو در آوردم و حسابی کسشو خوردم داشت حشری میشد که یک دفعه گفت بیا بکن تو کسم منم شورتمو در آوردم و با کیر حسابی شق کردم توی کسش از ته یک آهی بلند کشید و منم با ٌصداش حسابی حشری شدم و تند تند تلمبه میزدم یه دفعه دیدم داره آبم میاد سریع کیرمو اوردم بیرون و همه ی آبمو ریختم تو کونش وای چه حالی داد که وقتی ارضا شد وداشت آبش میریخت روی تخت حسابی حشری بودم ورفتم کیرمو گذاشتم لای سینه های بلوریش و هی براش با کیرم رو سینه هاش میمالوندم خلاصه جاتون سبز خیلی به من حال داد . و اما داستان آقا محسن ایشون هم مثل من حسابی از یک سکس مجانی لذت بردن ولی بصورتی صبا جون گاییده شد ولی به هر دو ما خیلی حال داد ولی به محسن بیشتر این بود داستان سکس من و محسن با صبا و ندا.

نوشته: امید


👍 0
👎 0
62997 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

301394
2011-10-05 00:37:59 +0330 +0330
NA

ببخشید نگاهی که سکس میخواد چطوریه؟؟؟
اه اه اه اه داستانت واقعا مزخرف بود و معلوم بود تخیلات یه پسر 16 ساله در حال جلق زدنه

0 ❤️

301395
2011-10-05 01:17:35 +0330 +0330
NA

کیری بود! مگه مجبورت کردن بنویسی؟؟
ساینا جونم شما کاروزندگیت تواین سایته؟وقتی انقد تومسایل سکسی غرقی چه جوری خودتو ارضا میکنی؟دوست دارم بیشتر ازت بدونم‎.‎

0 ❤️

301396
2011-10-05 02:45:42 +0330 +0330
NA

خیلی چرت بود داستان با لهجه دیگه نوبره واقعا . این چی بود نوشتی آخه ؟ خودت بیا بخون ببین فحش نمیدی
اومدی خوابتو نوشتی؟ از این خوابا زیاد اینجا می نویسن زحمت بیخودی کشیدی حالا اگه بلد بودی بنویسی بازم ارزش خوندن داشت چون موضوعش ایراد نداره.

0 ❤️

301397
2011-10-05 03:13:10 +0330 +0330
NA

اسگول از دور هم سنشونو تشخیس دادای هم تشخیس دادی حشری هستن!
اجب کس گویی هستی،کمتر کس بگو!

0 ❤️

301398
2011-10-05 04:14:44 +0330 +0330
NA

مگه دنبالت كرده بودن تندوتندتعريف كردي!
خواهشاكم پرت وپلابگيد توداستاناتون فقط ميخوايد بگيدبه راحتي مخ زديدو…
همش لاف بزنيد
خواب ديدي خيرباشه!

0 ❤️

301399
2011-10-05 04:23:22 +0330 +0330
NA

arze6 khundan nadare az nazarate bax malome kos sher neveshti

0 ❤️

301400
2011-10-05 07:03:56 +0330 +0330

بچه کونی ریدی با داستانت

0 ❤️

301401
2011-10-05 10:48:55 +0330 +0330
NA

بچه جان برو جقتو بزن افرین کوچولو

0 ❤️

301402
2011-10-05 20:17:17 +0330 +0330
NA

اخمخ تویوتا کوپه نداریم. اون هیوندا کوپه هست.
شرط میبندم قهرمان زندگیت پسر خالت.
تمامی ارزوهات در این داستان موجوده :
هیوندا کوپه، سکس با یک داف، شزت و سوتین مشکی توری، پارتی، تریپ کس چرخ مایه داری، کس، ریختن آب تو کون، و مخصوصا فست فود.
تخیل رو بزار کنار و تو واقعیت زندگی کن.
موفق باشی ای جلقی قابل ترحم.

0 ❤️

301403
2011-10-06 16:52:39 +0330 +0330
NA

توووویوتا کوپه تو که دیدم فهمیدم همش دروغه:))))))))))))))))

0 ❤️

301404
2011-10-06 20:37:45 +0330 +0330
NA

عالي بود عالي
داستان نه . نظرات دوستان

0 ❤️

301405
2015-04-27 17:47:27 +0430 +0430
NA

کسکش خیالباف دروغگو

0 ❤️

739656
2019-01-05 16:00:23 +0330 +0330

پنج خط اولو خوندم فهمیدم چرتو پرته دیگه نخوندم (dash) (dash) (dash)

0 ❤️