سکس موازی در شمال

1396/08/19

من شایان ۳۵ سالمه و خانمم مریم ۳۰ سالشه.
هر دو از نظر قیافه و هیکل از معمولی ی ذره بهتریم.البته انقدر دوسش دارم که از همه برام زیباتر و جذابتره…
مدتهاست که انواع داستان های سکسی رو خونده بودم،از جمله گروهی…
همیشه با خودم می گفتم اینا دروغ و خیال پردازیه.ولی بهرحال با خوندن بعضی هاشون تحریک میشدم و از طرفی احساس شرم و بی غیرتی میکردم…
پاییز امسال(۹۶) یه برنامه مسافرت شمال گذاشتم و بهمراه مریم زدیم به جاده.دوسه شب دوسه تا شهر موندیم.کلاردشت،چالوس …تا رسیدیم رامسر و یه ویلا گرفتم دقیقا رو به دریا.
چون میدونستم مریم عاشق این منظره هست.ویلا سوبلکس بود و ما لکس بالا که هم به دریا مسلط بود و هم از ویلاهای کناری بلندتر و دید نداشت ولی ما تقریبا به اطراف مشرف بودیم.
اواخر شب بساط مشروب رو بردم تو تراس رو به دریا پهن کردم و با مریم نشستیم.
از همون اول صدای موزیک از تراس همسایه هم میومد ولی ما توجهی نکردیم.
چند پیک که خوردیم و سرمون گرم شد،مریم با صدای یکی از آهنگای اون لحظه تحریک شد و پاشد ی کم برقصه…
یهو دیدم اومد طرفم و گفت بیا ببین تو تراس همسایه هم خانمه داره واسه شوهرش با تاب و شلوارکی میرقصه و اونا هم بساط مشروب و قلیو نشون براهه…
گفتم زشته بیا کنار…ولی یهو جرقه ای تو ذهنم زده شد و یاد داستانهائی که خونده بودم افتادم.به مریم گفتم اگه اونم تو رو دید یه پیک بهش نشون بده و بسلامتیش بزن.
همین کارو کرد و از توی دوتا تراس با هم حرف زدن و گفتم بگو بیان اینجا…
خلاصه خانمه ( نگار) با شوهرش ( سعید ) که تقریبا همسن خودمون و شاید ی کم جونتر بودن اومدن و باهم دست دادیم و ی کم خوش و بش.
اونا هم کاملا مست بودن و شروع کردیم به ادامه خوردن و آهنگ گوش دادن.
مریم و نگار هر دو گیج و وسط ما دوتا میرقصیدن.به سعید گفتم نه میخوام بدونیم اهل کجائیم و نه اطلاعاتی…بزار ناشناس بمونیم.کمی تعجب کرد ولی حرفی نزد.
حدود ۲ صبح بود که ما دوتا داشتیم کیرمون رو می مالوندیم و زنامون رو ورانداز میکردیم.یهو دیدم نگار اومد نشست روبروی سعید و از روی شلوار کیر سعید رو زبون میزد و با سینه سعید از رو لباس ور میرفت.
به مریم که کمی به لز هم علاقه داشت اشاره کردم و از پشت چسبید به نگار و یه دستش رو برد زیر سوتین نگار و یه دستش رو کرد تو شرتش و همزمان گردنش رو لیس میزد… نگار که کمی از مریم هیکلی تر بود چنان تحریک شد که شلوارک و شرت سعید رو کشید پایین و شروع کرد به ساک زدن و به مریم گفت ادامه بده…
منم که تا اون لحظه فقط کیرمو از رو شلوار میمالیدم نشستم رو مبل کنار سعید،کیرمو در آوردم و مریم رو کشیدم سمت خودم و اونم دقیقا شبیه نگار شروع کرد به ساک زدن.
کیر سعید یه ذره از مال من کلفتر ولی کوتاهتر بود…
انقدر هماهنگ سرشون رو عقب جلو میکردن که انگار قبلا تمرین کردن و واقعا تحریک کننده بود.هردو با یه دست به دهنشون کمک میکردن و یه دست دیگه شون رو قفل کردن تو هم.
نگار بلند شد و یه کم حرکات سکسی و عشوه اومد که بشینه رو کیر سعید ولی من گفتم همگی بریم داخل کسی صدامون رو نشنوه یا چیزی ببینه.پاشدیم که بریم سعید گفت وایسین و چهارتا پیک سنگین ریخت و گفت اینو بزنیم بسلامتی چارتامون و بریم.پیک رو زدیم و رفتیم تو.
ویلا دوخوابه بود و توی هر اتاقش یه تخت دونفره.گفتم هر جفتی تو یه اتاق که در کمال تعجب نگار گفت نه بزار چارتامون پیش هم باشیم که نترسیم و یه چشمک به مریم زد.
رفتیم تو اتاق و تا وارد شدیم همگی انگار منتظر بودیم…با هم لباسهایی که مونده بود تو تنمون درآوردیم و حالا دیگه کاملا لخت بودیم.نگار سعید رو هل داد رو تخت و نشست رو کیرش.دستاش رو سینه سعید و بالا پایین میکرد طوریکه لمه هاش محکم میخورد روی رونهای سعید و سعید هم چنگ زده بود رو پهلوهای نگار و کمکش میکرد.
منم مریم رو نشوندم رو تخت کنار سعید و شروع کردم ازش لب گرفتن.یه دستم رو کردم تو موهاش و پس گردنش و با یه دستم سینه هاش رو میمالیدم.چراغهای اتاق رو هم کامل خاموش کردم و فقط نور ماه از پنجره اونجا رو روشن کرده بود.
خیلی آروم نوک سینه های مریم رو زبون زدم و دستم رو بردم لای کوسش که خیس خیس بود.حواسم هم بهش بودم که یه چشمش به سعید و نگار بود.کمی رفتم پایینتر پاهاش رو باز کردم و بغل کوسش و چوچولش رو زبون زدم.
برش گردوندم رو همون لبه تخت روی چار دست وپا و خیلی آروم کیرم رو مالیدم به کسش و دادم تو.سعید تا این صحنه رو دید پا شد و به نگار هم گفت همینجوری بمون.اونم سریع برگشت ولی سعید با همون شدت قبلی کرد تو کوسش و تند تند تلمبه میزد.منم سرعتم رو زیادتر کردم.دستام رو هم بردم زیر شکم مریم و سینه هاش رو ضربدری گرفتم و تا آخر فشار میدادم تو کوسش.
خیس عرق شده بودیم.معلوم بود سعید هم مثل من قرصی چیزی خورده.
نگار رو خوابوند رو پهلو و اشاره کرد منم مریم رو پهلو دقیقا نفس به نفس نگار خوابوندم و…

ما پشت سرشون دراز کشیدیم.نگار شروع کرد به لب گرفتن از مریم و مالوندن سینه هاش.مریم یه کم جا خورد با وجد گیج بودنش.منم راستش تعجب کردم ولی حشرم دوسه برابر شد و پای مریم رو دادم بالا و رو همون پهلو از پشت کیرمو یهو کردم تو کوس مریم…سعید هم مشغول شد.همش بوس و لیس اون دوتا رو نگاه میکردم و محکم تو کوس مریم تلمبه میزدم.از زیر بغلش دست رو بردم و سینه ش رو چنگ زدم که دیدم دست نگار رو دستمه و پشت دستم رو نوازش کرد و با عشوه خاصی نوازش میکرد.نگاهی تو چشاش کردم دیدم خیلی حشریه…طوریکه انگار کیری که تو کوسش بود کمشه.یه نگاه به سعید کردم دیدم اصلا توجهی نمیکنه.نگار دس
تم رو گذاشت رو سینه خودش.واییییی.منم کم نیاوردم و مالوندم واسش.با مالوندم من کمی مریم به جلوتر هل داده شد.طوریکه کاملا بدنشون چسبید بهم.من دستمو کردم تو موهای نگار و سعید هم دستشو کرد تو گردن و موهای مریم.اون دوتا کاملا محو هم شده بودن و فکرشو نمیکردن در حال دادن، لز هم خوب باشه.طوریکه انگار رو هوا بودن از یه طرف کیر میخوردن و از یه طرف لز میکردن…
با دیدن این صحنه آبم اومد و همشو خالی کردم رو باسن مریم…
سعید هم به فاصله کمی آبش اومد و ریختش تو کوس نگار…

نوشته: شایان


👍 17
👎 8
66938 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

661623
2017-11-10 23:42:34 +0330 +0330

عالييييييييييييي مرسي

1 ❤️

661634
2017-11-11 03:06:26 +0330 +0330

حالا پیدام کن

0 ❤️

661635
2017-11-11 03:09:31 +0330 +0330

قفلی ک اوکی

1 ❤️

661644
2017-11-11 05:08:02 +0330 +0330

تو روحت با این داستانت

0 ❤️

661649
2017-11-11 05:52:15 +0330 +0330

اونم مثل من چیزی زده بود ؟ تو که با گلنار می زنی لابد سعید هم داشته تو کون تو تلمبه می زده
من نمی دونم چرا هرکس می خواد با زنش باشه اول باید چیزی بزنه
جمع کن این اراجیف رو و برو گلنار رو بغل کن
اینقدر هم جوک ننویس

0 ❤️

661653
2017-11-11 06:21:30 +0330 +0330

موازی یعنی چی؟

0 ❤️

661672
2017-11-11 11:29:13 +0330 +0330

خسته نباشی دلاور ازبس جق زدی که خسته شدیاااا

0 ❤️

661674
2017-11-11 11:54:30 +0330 +0330

بسوزه پدر بی غیرتی

0 ❤️

661683
2017-11-11 17:01:29 +0330 +0330

کسچر محض بودی افتضاح

0 ❤️

661689
2017-11-11 18:54:33 +0330 +0330

بابا با این سنت داستان سکسی میخونی با وجود اون زن جندت؟ ای کیر ترامپ تو کونت

1 ❤️

661704
2017-11-11 20:41:16 +0330 +0330
NA

عزیزم اینقدر کمبود اینقدر فقر جنسی با داشتن همسر چرا و چگونه به اینجا رسیدی که این چنین حماسه هایی میافرینی ودر اخر بدون هیچ مقدمه کل عمارت کارخونه صابونه گلنار تو کونت

1 ❤️

661909
2017-11-13 21:55:50 +0330 +0330

ما هم دوست داریم

0 ❤️

661911
2017-11-13 22:02:09 +0330 +0330

ما هم عاشق این فانتزی هستیم اما کسی واقعی نیست

0 ❤️

661960
2017-11-14 09:37:56 +0330 +0330

خوب بود طلبه همچین رابطه ای هستیم ولی نیست که نیست

0 ❤️

662244
2017-11-17 20:01:05 +0330 +0330

کمتر جق بزن مغزت کارکنه کوس مغز خالیبند

0 ❤️

662510
2017-11-20 13:35:12 +0330 +0330
NA

نوش جونتون خوش بگذره بهتون

0 ❤️

696118
2018-06-21 09:18:23 +0430 +0430

خیلی خوب بوددددد

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها