سکس هستی با علی

1393/07/27

سلام.شما هميشه ميگيد داستان ها دروغه يا كس شعره ولي امروز من ي داستان ميخوام بگم براتون.

من با علي با ي شماره تلفن دوست شدم.ب من گفت ك بيا پيشم ي روز.خدايش من تا حالا سكس نكرده بودم.دلم ميخاست ك تجربه كنم.قرار شد شنبه صبح تا شب برم پيشش.البته اون موقع ١٨ سالم بودو …بگذريم.من رفتم پيش علي.منو برد تو اتاقش.من ايستاده بودم ك علي امد پيشم بغلم كرد و ازم خواست ك بغلش كنم.منم هلش دادم عقب،رفت رو تخت نشست و منو صدا كرد.رفتم جاش نشستم.امد نزديكتر.دستشو گذاشت رو گردنم و ي بوسم كرد و همينجور ك لباش ب لبام نزديك بود ي لب كوچيك ازم گرفت.خيلي حال داد.دوباره امد محكم تر لب گرفت گوشمو خورد و گردنمو ليس ميزد جووووون جه حالي ميداد كم كم دستشو اورد جا سينه هام دكمه مانتومو باز كرداز رو تاپ محكم سينمو كرفت و داشت تو چشام نگاه ميكرد.دستشو ار رو تاپ برد زيره سوتين.محكم سينمو گرفت و شروع كرد لب گرفت جووووون من ك همونجا مردم از بس حشري شدم با اين ك دفعه اول بود خيلي زود پا دادم.بلندم كرد و مانتو مو در اورد و لباساشو در اورد فقط با ي شرت مشكي بود.منو دارز كشوند محكم شينمو گرفته بود تاپمو دراور از رو سوتين سينمو خورد دستشو برد جا كسم اييي وااااي .وحشي شده بود كيرش راست راست شده بود
سوتينمو در اورد.نوك سينمو گاز گرفت جيغم در امد جا گردنمو ليس ميزد هم جا سينم هم جا گردنمو رد انداخت .شرتشو در اورد دستمو برد جا كيرش چه قدر گنده بود گفت ساك بزنم.منم رفتم نزديك كيرش يكم با كله كيرش بازي كردم البته خجالت ميكشيدم بخورمش.ولي يواش كردمش تو دهنم جونم چه حالي ميداد گرم بود تند تند براش ساك زدم اونم سرمو محكم فشار ميداد رو كيرش چند دفعه اوق زدم تا بلاخره چپه شو منم ترسيدم ولي چپه شدم شلوارو شرتمو در اورد از پشت با كونم ور ميرفت يكم كيرشو ماليد رو كونم راستم كرد امد روم دراز كشيد شروع مرد لب و گردنو سينه هامو خوردن مثه وحشيا ميخورد كم كم امد پايين نافمم خورد و رسيد بالا كسم شرو كرد با انگشت بازي كردن يواش يواش رفت كسمو خورد واااااااي خدا چه حالي ميداد جووونم.بعد كيرشو ميماليد ب كسم به پشت كرد منو با تف كيرشو كرد تو كونم ي جيغي زدم ك جلو دهنمو گرفت من خودمو ميكشيدم بالا تا حالا كون نداده بودم ك بدونم چه قدر درد داره منو محكم گرفت كيرشو كرد تاته تو كونم ديگه نفس نميتونستم بكشم،تند تند تلمبه ميزد گفت داره ابم مياد ك بدون اينكه من چيزي بگم ابشو ريخت تو كونم و همونجا رو م افتاد و چند دقيقه بعد ك حالش جا اومد دوباره ي دست كون دادم بهش.مرسي ك خونديد.

نوشته: هستی


👍 0
👎 0
38946 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

441328
2014-10-19 16:29:35 +0330 +0330

درسته
خیلی زود یاد گرفتی که چطور باید کون بدی راستی الآن که این داستان رو نوشتی کوس دادن رو هم به خوبی یاد گرفتی یا نه ؟

0 ❤️

441329
2014-10-19 18:01:11 +0330 +0330
NA

تابلو پسری احمق جان!!! خیلی هم تابلو چرت نوشتی گوساله جان! از لحجه ی ت…ماتیکت بگذریم !! به این نتیجه میرسیم با این همه جقی که زدی و با توجه به اس ام اس مثلا سکسیت! خروس شدی بیچاره!!!
ننویس حالمون به هم خورد الدنگ جفنگ! ننویس خاک بر سرت کنن!!! اه اه اه

0 ❤️

441330
2014-10-19 18:10:16 +0330 +0330

0-

0 ❤️

441331
2014-10-19 19:51:41 +0330 +0330
NA

با توجه به نظرات دوستان،باید عرض کنم که کیر تو داستانت.

0 ❤️

441332
2014-10-20 01:20:48 +0330 +0330
NA

ای کس بدبخت این همه داستان توپ هست چرا مخ نداره احمق این چیه دیگه

0 ❤️

441333
2014-10-20 02:29:31 +0330 +0330

بگذاريد مردم زندگي کنند…

0 ❤️

441334
2014-10-20 05:23:41 +0330 +0330
NA

خداوکیلی حیفه نون که دونه 125 میدن بخوری

1 ❤️

441335
2014-10-20 06:18:30 +0330 +0330
NA

پسری

0 ❤️

441336
2014-10-20 11:13:17 +0330 +0330

من نمیدونم شما ها تو دبستان چی یاد گرفتید که این قدر غلط املایی دارید،،

0 ❤️

441337
2014-10-20 11:26:26 +0330 +0330
NA

koseeeeeeeeeeeeeeeeeee amatttttttttttttttttttttttttttttttt

0 ❤️

441338
2014-10-20 13:00:45 +0330 +0330
NA

بچه جقی مجبوری میای کسشر میگی والا به خدا تو که دروغگو نگفتی کس خواهر مادر دروغگو

0 ❤️

441339
2014-10-21 01:36:38 +0330 +0330

داستان واقعی و قابل باور بود… امیدوارم داستان نباشه و واقعیت باشه

0 ❤️

441340
2014-10-21 08:10:46 +0330 +0330
NA

داستان بد بود

0 ❤️

441341
2014-10-21 09:00:32 +0330 +0330

کونت دادی عموجوووون؟؟

0 ❤️

441342
2014-10-22 07:57:06 +0330 +0330
NA

من نمی دونم کس نگیت می گن لالی؟

0 ❤️