سکس پر اضطراب

1390/01/29

سلام من کیوان هستم. ایران زندگی‌ نمیکنم.
چند روزی بیشتر نبود که از ایران اومده بودم. بچه‌ها برای اینکه
تو کف نباشم. میخواستن ترتیبی بدن که من یه مقدار حال کنم.
نمیدونم دقیقا روز چندم بود. که یکی‌ به موبایلم زنگ زد.
می‌خواست باهم قرار بذاره.
به رفیقم آرش گفتم، گفت من خبر ندارم.
زنگا ادامه داشت تا اینکه ۲ روز بعد قرار گذاشتم. با آرش رفتیم
سر قرار. یه دختر نه چندان زیبا اومد سر قرار و ما رو برد
به یه خونه. حقیقتش ترس برم داشته بود. چون اصلا صحبت
نکرد و گفت دنبال من بیاین.
تو خونه که رسیدیم. یه دختر دیگه بود. بدک نبود. ولی‌ ترس
اجازهٔ فکر کردن رو بهم نمیداد.
بعد از کمی‌ صحبت فهمیدیم اینا اهل برنامه هستن و شماره منو از
رفیقه آرش، ایمان گرفتن. ایمان گفت من تازه اومدم اینجا و
دنبال حال کردن هستم. اینها هم زنگ زدن به من.
آرش به فارسی ازم پرسید اگه میکنی‌ اینا اوکی هستن. منم گفتم اگه
مشکلی‌ درست نمی‌شه باشه.
خلاصه آرش رفت مشروب و کاندم بخره. بعد از چند دقیقه
آرش برگشت. و شروع کردیم به صحبت. از صحبتا فهمیدیم که اینا به
پول نیاز دارن و واسه همین میخوان بدن. واسه همین پول جا رو هم
ازمون طلب کردن.
اون یکی‌ که مارو آورد خونه اصلا باحال نبود، ولی‌ این یکی‌ دیگه بدک
نبود. آرش هم می‌خواست بکنه. به من گفت تو اول بکن بعدش من
می‌کنم.
ولی‌ من گفتم نه تو اول بکن بعدش من. خلاصه آرش تو اتاق
موند و من با اون یکی‌ دیگه دختر اومدم بیرون. نمیدونم چقدر طول
کشید آرش کارشو کردو‌‌ اومد بیرون. گفت یه چند دقیقی صبر
کن بعدش برو داخل. حدود ۱۰ دقیقه صبر کردم. رفتم تو چون
چراغها خامش بود اول چیزی ندیدم. چشم که عادت کرد.
دیدمش روی تخت نشسته. گفتم اینجا خیلی‌ تاریک، یه
چراغ کوچیک روشن کرد.
نمیدونم چرا ولی‌ خیلی‌ عجله داشت.
ولی‌ من سعی‌ می‌کردم عجله نکنم. آخه سکس با عجله اصلا حال
نمید. یاد سکس‌های ایران میافتدم. سکس هایئ که با دوست دخترم
حول هولکی داشتم. ولی‌ این خیلی‌ اصرار میکرد که سریع بریم سر اصل
مطلب.
یه حوله رو از بالای سینه هاش بسته بود. شروع کرد لباسای منو در
آوردن. اصلا احساس خوبی‌ نداشتم. یکی‌ میگفت بیخیال سکس شو.
ولی‌ تن داده بودم به شهوتم. اون بود که به من دستور میداد نه
مغزم.
نمیدونم چطور لباسمو در آورد. حوله رو از تنش باز کرد
سینه‌های رو فرمی داشت. سایزشو نمیدونم چند بود. ( اصلا من
هنوز که هنوزه سایز سینه‌های زن رو نمیدونم چطور شماره بندی
می‌کنن خیلی‌ از دوستان با یه نگاه یه شمار رو میدن مثلا ۷۵
ما که بلد نیستیم)
می‌خواست لب بگیر که من نذاشتم آخه هیچ احساسی‌ نسبت بهش
نداشتم جز ترس. ترسم میگفت سریعتر کارتو بکن و از این خونه
برو. بخاطر همین احساس سریع رفتم سر اصل مطلب.
اون خوابیدو پاهاشو باز کرد. کس نسبتا بزرگی‌ داشت. با وجود
ترس کیرم راست شده بود. کیرم رو گذاشتم جلوی کسشو فشار
دادم داخل. اون سعی‌ داشت که با تن صداش منو تحریک کنه که
سریعتر ارضا بشم. البته این کار بیشتره جندها هست.
وزنم رو روی دستم انداخته بودم و با دست دیگه یکی‌ از
سینه هاشو میمالیدم.
۲-۳ دقیقه که داشتم می‌کردم بهم گفت چرا تموم نمیکنی‌؟ زود باش دیگه.
ولی‌ چون استرس داشتم ارضا نمی‌شدم.
بعد از چند دقیقه کردن احساس کردم که داره آبم میاد، تو همین
حین یکدفعه یه صدایی از تو حال اومد یه زنی‌ داشت با صدای بلند
دعوا میکرد که من آبم اومدو سفت چسبیدم به دختر و دختر
بی‌چاره هم داشت منو حول میداد و میگفت بلند شو مامانمه.
من اول چیزی نفهمیدم چون تو حال خودم نبودم. تا اینکه صدای
دعوا نزدیک در اتاق ما شد. من بلند شدم. و همین لحظه بود
که داره اتاق باز شد. یه زن حدود ۴۵ سال وارد اتاق شد منم
با کیری که یه کاندم پر از آب ازش آویزون بود ایستاده بودم و
دخترش که لخت داشت از زمین بلند میشد.
مادر یه نگاهی‌ به منو کیرمو کاندم پر از آب کرد رفت سمت
دخترش، آرش هم تو همین حین اومد تو لباسمو نمیدونم چطوری
پوشیدمو با آرش تا ۴تا خیابون اونورتر دویدیم.
بعد که خیالمون راحت شد تازه فهمیدم هنوز کاندم پر از آب رو
سر کیرمه.
hotboyk1@gmail.com
Keyvan


👍 0
👎 0
26176 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

277093
2011-04-19 00:22:09 +0430 +0430
NA

شاید واقعی بود ولی چون اینجا سایت سکسی باید بیشتر به سکس توجه میکردی.

0 ❤️

277095
2011-04-19 04:03:27 +0430 +0430
NA

واسه همین پول جا رو هم
ازمون طلب کردن.
-------اگه جا اجاره ای بوده مامانشون اونجا چیکار میکرد
کس ننه دروغگو!!!

0 ❤️

277096
2011-04-19 04:22:26 +0430 +0430
NA

ولی‌ من سعی‌ می‌کردم عجله نکنم. آخه سکس با عجله اصلا حال
نمید
ترسم میگفت سریعتر کارتو بکن و از این خونه
برو. بخاطر همین احساس سریع رفتم سر اصل مطلب

ما نفهمیدیم اخه کدوم بیشتر حال میده

0 ❤️

277097
2011-04-19 06:57:03 +0430 +0430
NA

میتونستی یه کم بیشتر توضیح بدی که جذابتر بشه.

0 ❤️

277098
2011-04-19 07:07:44 +0430 +0430
NA

حاجی جون خوب رفتی آلمان کس میکنی ها. بابا این موسیایی که اهل کس کردن نبود. اونم کشوندی به خلاف؟

0 ❤️

277099
2011-04-19 08:20:21 +0430 +0430
NA

مثلا اومدی واقعی‌ جلوه کنه دستانت ولی‌ ریدی …

0 ❤️

277100
2011-04-19 13:19:20 +0430 +0430
NA

فقط تیکه اخر که کاندوم پر ابکیر رو کیرت بود خنده داشت

0 ❤️

277101
2011-04-19 14:55:22 +0430 +0430
NA

hay vaye man !!!

0 ❤️

277102
2011-04-19 16:35:48 +0430 +0430
NA

خیلی‌ وقتا شهوت بر ترس غلبه می‌کنه، بعضی‌ وقتا هم قدرت ترس زیاد می‌شه ولی‌ بازم شهوت پیروز.

0 ❤️

277103
2011-04-19 16:36:48 +0430 +0430
NA

من که نگفتم واقعی هست!

0 ❤️

277104
2011-04-19 16:37:45 +0430 +0430
NA

من آلمان نیستم عزیزم

0 ❤️

277105
2011-04-19 16:38:54 +0430 +0430
NA

این داستان مال ۵-۶ ساله پیش درست حسابی‌ یادم نیست

0 ❤️

277106
2011-04-19 18:05:04 +0430 +0430
NA

Nemidoonam chera inja hame be dastana gir midan ، hesabi mikhoonan migardan dombale ye sooti
farghi nadare dasane wagheyi bashe ya khali bandi
bayad jazab bashe
male toam jaleb boood , kheyli erotic nabood wali bahal bood

0 ❤️

277107
2011-04-19 19:34:09 +0430 +0430
NA

کس شعر بود حال نکردم.
انشا که نمینوشتی داستان بود عین ادم توضیح میدادی که بشه اسمشو داستان گزاشت.
کلا موضوعشم کیری بود اخه.

0 ❤️

277108
2011-04-19 22:59:01 +0430 +0430
NA

شانس آوردي باباي دختره نيومد! وگرنه هم پولو داده بودي هم حال نكرده بودي هم كونت گذاشته بودن!!
راستي بالاخره كاندوم رو درآوردي يا هنوز رو كيرته؟!

0 ❤️

277109
2011-04-19 23:45:01 +0430 +0430
NA

جالب بود ولی ترست باعث شد که اشتباه کنی
مادره هم جنده بوده و چون خبرش نکردن شاکی شده

0 ❤️

277110
2011-04-20 00:00:24 +0430 +0430
NA

سلام من کیوان هستم. ایران زندگی‌ نمیکنم.
چند روزی بیشتر نبود که از ایران اومده بودم. بچه‌ها برای اینکه
تو کف نباشم. میخواستن ترتیبی بدن که من یه مقدار حال کنم.

0 ❤️