سکس پسرعموی مجردم با زنم

1399/08/11

سلام من اسماعیلم و 37 سال سن دارم. اسم زنم هم شیدا هستش و اونم 34 سالشه این داستانی که مینویسم برمیگرده به سال 99 که من و زنم همون سن رو داریم. من یک پسرعمویی دارم که چند سال از من و زنم کوچیکتره و زنم تو یک خانواده مذهبی زندگی میکنه. من سکس یکی از اون شب هارو براتون مینویسم و این چهارمین سکس پسرعموم با زنمه و اینو هم براتون بگم که پسر عموم و زنم دو سالی میشه که باهم چت میکنن و عکسای سکسی به هم میفرستن . با اینکه میدونن که من در جریان همه چیز هستم ولی گاها دعواشون میشه و قهر میکنن ولی آخرش آشتی.

اون شب شام بابام و برادرهام دعوت کرده بودیم خونمون و من وسط مهمونی به پسرعموم پیام دادم و گفتم داداشم روز جمعه میره ارومیه و احتمال داره زنم شیدا هم بره و ازش سوال کردم که تا اون موقع میتونی بیای. پسرعموم هم گفت اگه موقعیت شد امشب بیام؟ گفتم آره بعداز اینکه مهمونا رفتن چون دخترم که الان 8 سالشه نمیخوابید بهش گفتم دخترم برو بگیر بخواب فردا دیر پامیشی اونم به حرفام توجهی نمکیرد و برحسب عادت که هر شب به بهانه کارتون دیدن گوشیم رو میگرفت امشب استثناعا گوشیمو ندادم بهش. از اون طرف هم پسرعموم بهم پیام میداد که چی شد من ساعت 1 میخوابم ها و اگه خبری از تو نشد دیگه بیخالش بشو. من تا دیدم زنم گوشیشو تو اتاق خوابمون برداشت و اینستاگرامش رو بررسی کرد از اتاق خوابمون بیرون رفتم و اومدم اتاق خودم که بغل اتاق خوابمون بود.به زنم پیام دادم و گفتم به پسرعموم گفتم که بیادها چون پیش دخترم نمیتونستم بگم. زنم هم نوشت تو غلط کردی با اعصابم بازی نکن. منم گفتم باشه. به پسرعموم پیام دادم و گفتم اینطوری جابمو داد. اونم گفت تو کاریت نباشه من دارم مخش رو میزنم. گفتم راضیه؟ گفت داره ناز میکنه ولی من الان تو راهم و دارم به خونتون میرسم. بعداز 10 دقیقه دوباره پیام داد و گفت بیا دم در من دارم میرسم، منم یواشکی آروم از پشت در اتاق خوابمون نگاه کردم دیدم زنم شیدا به پشت خوابیده و پوشیش رو هم کنار گذاشته، میدونستم که با صدای در اتاق حال خونمون از خواب بیدار میشه ولی مطمئن بودم که اونم دوست داره با پسرعموم دوباره سکس کنه. دررو باز کردم و آروم آروم از پله ها پاییین رفتم و از در خونه برادرم اینا گذشتم چون ساختمان ما آپرامان دو طبقه هستش و طبقه پایین خونمون برادر کوچیکترم میشینه و اینو هم بگم این چند روزه خانمش رو برده بود ارومیه پیش مادرش و خودش تو خونه تنها میخوابید. در بیرون رو باز کردم و پسرعموم اومد تو و آهسته از پله ها بالا رفت و منم پشت سرش. دیدم پسرعموم رفته تو اتاق خوابمون و از پشت زنم شیدا رو بغل کرده و با دقت که گوش دادم زنم بهش گفت مگه نگفته بودم نیا چرا اومدی؟ پسرعموم هم یه چیزی گوشش پچ پچ کرد که نشنیدم چی گفتش. بعد اومد در اتاق رو ببنده که بهش گفتم خواهش میکنم بذارید منم ببینم گفت نه چون راحت نیستم اگه تو ببینی. منم گفتم باشه ولی از شانس من لای کلید باز بود و از اونجا به سختی میتونستم سکسشون رو ببینم، دیدم شیدا دراز کشیده و پسرعموم هم جلوش دراز کشیده و زنم داره لباس اون رو درمیاره، بعدش با کمک پسرعموم لباس خواب خودش رو که یک تاب با یک شلوارک صورتی بود رو درآورد و کاملا لخت شده بودن. بعداز اینکه حسابی از پسرعموم لب میگرفت در حالی که تو سکس خودمون زنم اصلا بهم لب نمیداد. صدای ماچ و ملچ ملوچ لبشون اتاق رو برداشته بود، تخت خواب دخترم هم کنار تخت ما بود و دخترم رو به دیوار خوابیده بود و یک پتو پشت سرش کشیده بودن که اگه دخترم برمیگشت نمیتونست ببینه. وسط های سکس که زنم به پشت دراز کشیده بود و پسرعموم هم کیر کلفتش رو از پشت داخل کوس زنم گذاشته بود و داشت تلمبه میزد زنم بلند شد و اومد یک لباس جلوی کلید قرار داد و من نتونستم مابقی سکسشون رو ببینم و فقط صدای پچ پچشون رو گاها میشنیدم که زنم میگفت اووووف کوسم میسوزه پسرعموم هم میگفت الان براش خیسش میکنم و با بسه بسه گفتن زنم فهمیدم داره کوس زنم رو میخوره بعد زنم میگفت آره همینه بذار تو بعد بیا بالاتر، فهمیدم دراز کشیده روی زنم و کیرکلفتش هم داخل کوس زنمه و چون قد پسرعموم یکم کوتاه تر از زنم هستش کیرش رو گذاشته داخل کوسش و یکم بالاتر اومده. اون شب پسرعموم 2بار زنم رو کرد و هر سری آبش زودتر می اومد - بار اول حدودا 20 دقیقه طول کشید بار دوم 8 دقیقه تا اینکه زنم و پسرعموم از اتاق بیرون اومدن و رفتن دستشویی . پسرعموم حاضر شده بود که بره ولی من نمیخواستم بره و میخواستم بازم سکس کنن چون پسرعموم قبلاها گفته بود دوست دارم تا صبح باهاش سکس کنم و پیشش باشم زنم رفت از یخچچال برامون میوه آورد و پذیرایی کرد. زنم هم همینطوری با تاب و شلوارک و موهای بازش داشت جلوی پسرعموم راه میرفت. دیدم پسرعموم که دید زنم رفت اتاق خواب تا تخت خواب رو مرتب کنه اونم بدنبالش رفت تو اتاق که شنیدم زنم گفت باز چی شده و اونم گفت میخوام قبل از رفتن بازم بکنمت و برم اونم با ناز و اکراه قبول کرد این سکس سومی هم 10 دقیقه طول کشید و زنم وسطهای سکسش میگفت کوسم داره میسوزه دیگه بسه. اون شب زنم شیدا نذاشت که منم بکنمش برا همین تنها شلوارکش رو پایین کشیدم و کوس قرمز پر از آبش رو دیدم و حسابی جلوی زنم جق زدم و آبم رو رو دستمال کاغذی خالی کردم. پسرعموم موقع رفتن گفت 4 یا 5 مدل پوزیشن سکسمون بود و زنت لخت رو کیرم سوار شده بود و برام حال میداد که نتونستم خودم رو کنترل کنم و آبم زود اومد. گفت بازم میام خیالت راحت. سکس پنجم رو هم براتون مینویسم. پایان

نوشته: اسماعیل


👍 6
👎 33
98701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

775122
2020-11-01 16:13:20 +0330 +0330

تخت بچه کنار تخت شما بود و اونا هم سکس میکردن و بچه بیدار نمیشد ؟ بچه هه چه عذابی میکشه با شما . زنتم عذاب میکشه از دست تویه بیغیرت بی همه چیز . خاک تو سرت که زنتو تبدیل به جنده مکان دار کردی


775124
2020-11-01 16:16:03 +0330 +0330

این چی بود.اخه چرا نزاشتن تو ببینی.دفعه بعد یکی واسه خودت بیار خوب.
اینجوری حالش بیشتره

1 ❤️

775126
2020-11-01 16:17:20 +0330 +0330

این داستان بر میگرده به سال 99؟؟؟ مگه منظورت 300 سال پیش باشه وگرنه 1399 همین امساله!! اینقدر جلو دیوار کون دادی مخت خورده تو آجر زمانو مکانو قاطی کردی فکر کردی پسر عموت داره زن نداشتتو میکنه!! 🤤

7 ❤️

775149
2020-11-01 16:43:28 +0330 +0330

همینطور که داستانت واقعیت داشت گم شدن دندون مصنوعی بابا بزرگم تو کونم واقعیت داره

1 ❤️

775152
2020-11-01 16:50:04 +0330 +0330

خوش به حال شیدا با همچین شوهر

0 ❤️

775163
2020-11-01 17:48:10 +0330 +0330

ای اسماعیل کاش پدرت همان شب سرت را بریده بود و گوسفند را نجات داده بود
تو از گوسفند کم مغز تری

2 ❤️

775169
2020-11-01 18:16:49 +0330 +0330

داستان برمیگرده به سال ۹۹؟؟!

مگه الان چه سالی هستیم؟؟
نکنه من خواب موندم و وقتی بیدار شدم سیصد سال گذشته؟

1 ❤️

775170
2020-11-01 19:22:28 +0330 +0330

یعنی در حد ادبیات یک بچه کونی پان‌ترکیست بود

1 ❤️

775173
2020-11-01 19:28:49 +0330 +0330

ننتو

1 ❤️

775183
2020-11-01 20:17:41 +0330 +0330

دوستان داستان{ سکس با زن جناب سروان} رو سرچ کنید و بخونید اگر دوست داشتید کامنت بزارید بازم بنویسم. البته داستان نیست واقعیتی هست ک برام اتفاق افتاد و نوشتم

0 ❤️

775194
2020-11-01 22:59:37 +0330 +0330

یعنی گراز وحشی جنگلهای گرمسیری باهات جفت‌گیری کنه، این دیگه چه کس غزلی بود که تلاوت کردی جانور؟؟ شاه جوون تربیت می کرد که سرشون رو میذاشتن جلوی توپ، اخوندا هم افتخار اف ریدن و اینجور جانورا رو تحویل دادن.
من فقط متحیر چند تا جمله شدم:
تو ۳۷ سالته، زنت ۳۴ بعد سال ۹۹ هم سن بودین؟ احتمالا تو هجری قمری کردنت و زنت رو هجری شمسی!
آپرامان چیه؟ خداییش نشنیده بودم!
بعد یه جمله تلاوت فرمودین ناب و اصیل که لای کلید باز بود دقیقا کجاش میشه؟ احتمالا منظورت سوراخ روی کلیده؟ از اونجا چطوری دیدی؟
پسر عموت تو اتاق خودتون در حضور توعه جانور هرجایی زنت رو میکنه بعد از اینکه تو ببینیش راحت نیست؟
این پسر عموت باید از نسل خاصی از جانوران ناشناخته باشه چون ادمها وقتی دفعه اول سریع ارضا می شن، دفعه دوم طولانی تر و هرچی دفعات بیشتر بشه به همون اندازه طولانی میشه!
من هلاک اون قسمتی شدم که زنت نصف شبی بعد از دوبار دادن بلند شد براتون میوه اورد و پذیرایی کرد چه زن کدبانویی جالبه تو خانواده ی مذهبی بوده بعد تو هم نشستی اون میوه رو خوردی!؟
پسر جون، دودول طلا از ۹ سالگی اینجوری توهم میزنی برای جقیدن فردا یه جانور ناشناس تحویل جامعه می دی ها!!!

5 ❤️

775199
2020-11-02 00:02:12 +0330 +0330

ا اینکه زنت میوه آورد برات، یقین دارم دروغه…
احتمال این هست که واسه پسر عموت میوه آورده باشه تا کمی جبران ضعفش رو بکنه
ولی حتما تویه گوسفند رو با طناب میبنده به نرده های تراس و جلوت هم پوست و آشغال میوه ها رو میریزه … 🤣🤣🤣🤣
اگه به این اعتراف کنی، کل داستانت رو باور میکنم…😁😁😁😁

2 ❤️

775206
2020-11-02 02:50:42 +0330 +0330

❤️

0 ❤️

775212
2020-11-02 04:05:56 +0330 +0330

بی غیرتی کسشعر ترین تاپیک ممکنه. هیچکدوم اینا واقعی نیست😑

1 ❤️

775217
2020-11-02 04:24:34 +0330 +0330

از یه اسماعیل توقع نداشتم واقعن
قدیما اسماعیلها کون بچهای محل میزاشتن
الان شدن مشوق کص دادن زنشون…
این دنیا دیگه ارزش زندگی کردن نداره
کیرم تو رگ گردنت اسمایل

3 ❤️

775224
2020-11-02 05:22:26 +0330 +0330

اسماعیل
شاخ گوسفند حضرت ابراهیم
تو کونت

0 ❤️

775226
2020-11-02 05:25:47 +0330 +0330

برمیگرده ب سال ۹۹

مگه الان چندیم؟

0 ❤️

775227
2020-11-02 05:31:40 +0330 +0330

بیار مام بکنیمش خو

0 ❤️

775235
2020-11-02 06:33:00 +0330 +0330

کسکش بار اول 20 دیقه طول کشید بار دوم 8 دیقه…

0 ❤️

775241
2020-11-02 07:27:26 +0330 +0330

megamaind
کیر همه پانتورک ها تو کوس ناموست

0 ❤️

775249
2020-11-02 09:13:37 +0330 +0330

واقعا موندم‌چی تو ذهن ینفر میگدره که این مزخرفاتو مینویسه

0 ❤️

775301
2020-11-02 17:44:28 +0330 +0330

کونی

0 ❤️

775347
2020-11-03 14:59:19 +0330 +0330

تخیل محض

0 ❤️

775377
2020-11-03 20:52:12 +0330 +0330

بایدخدمت همه دوستان عرض کنم که این یاروواکثرداستان که چه عرض کنم کوستان نویسان خواننده هامحترم نیستندوبلکه انسان نیستن ودارندمیچرن وشعورشان درحدقورباغه هستش
یکی نیست به این بگه خب الدنگ حداقل یک دخترروبه این کوس شعراضافه نمیکردی مگه میمردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

1 ❤️