سکس چسکی با پسر پفکی

1395/11/27

سلام
من مریم 24 سالمه ساکن یک شهر کوچک و دورم نه دوست پسری ونه دوست ایترنتی را تجربه نکرده بودم در همسایگی ما پیر مرد و پیرزنی بودند که پسرشان در اهواز زندگی میکرد
تابستون امسال پیر مرده سخت بیمار شد و پسرش و خانواده اش از اهواز مدتی به شهر ما امدند تا مراقب پیر مرد باشند
همراه اونا امید پسر تپل و چاق و پشمالوی 22 ساله هم بود
اگرچه خیلی خوشتیپ و زیبا نبود ولی پسر خوبی بود
رفت و امدهای چند روزه اونا تو کوچه و سر زدن های مادر و پدر من به همسایه و دو ست چندین ساله موجب اشنایی من و اون خانواده و امید پسراونا شد
تو شهر ما و محیط کوچک نه امکان دوست پسر گرفتن وجود دارد و نه کسی تمایل به این کارها نشون میده
رابطه من با امید از سلام و احوالپرسی شروع شد و کم کم به شماره دادن و اس ام اس و چت کشید
من و اون کم کم تمایل به رابطه بیشتر نشون دادیم و قرار شد در اولین فرصت ممکن همدیگر را در اغوش گرفته بوسه بارون نماییم
یک روز که فرصتی دست داد و پدر مادر من به یک مراسم ختم رفته بودند از راه پشت با م و راه پله امید کوچولوی 120 کلیویی به خونه ما امد
بی مقدمه تو اتاق رفتیم هم من هم اون هیجان زده خجالتی و دستپاچه بودیم. بعد بوس و بغل و یک مقدار احساسات امید تی شرت و شلوار خودشو در اورد و اگر چه یک خرس پشمالو ظاهر شد ولی من غرق در هیجان و لذت و استرس لحظات خوبی را تجربه میکردم.
نگاه به بدن و شکم فربه اش کاملا منو تحریک کرده بود
قرارمون از اول سکس نبود
منم تقریبا نیم لخت تو بغل امید بودم و همدیگه را فشار میدادیم
من رو تخت خوابیدم و امید کنارم خوابید و شروع به لب گرفتن کردیم خودمو بهش فشار میدادم و مخصوصا مشتاق دیدن و لمس کیرش بودم
امید یکباره شورتشو در اورد و روی من خوابید گرچه لذت بخش بود ولی سنگینی هیکلش اذیت میکرد
من هنوز شورت پوشیده بودم و امید خودشو به من میمالید و فشار میداد
خیلی چیزی از کیرش حس نمیکردم
تو مالیدن خودش به من یکباره احساس کردم که به نفس نفس افتاد و با یکی دوتا اه و اوه ابش روی شورتم امده بود
از روم بلند شد و من تازه چشمم به کیرش که به زور از زیر شکمش پیدا بود افتاد
یک کیر اندازه یک انگشت شصت که چند قطره اب ازش میچکید پیدا بود
نگاه کردم دیدم رو شورتم هم یک مقدار خیس شده
امید که از دستش در رفته بودبا حالت خجالت گفت چیزی نیست من چند بار میتونم انزال بشم
من فورا رفتم شورتمو در اوردم و عوض کردم و امیدم رفت دستشویی خودشو شست و امد بیرون
بعد هر چه بغلش کردم و بوسش کردم دیگه انگار تمایلی به ادامه نداشت و من که از رو شورت کیرشو میمالیدم چیز خاصی حس نکردم و اون خجالت می کشید خیلی زود لباس پوشید و میخواست بره
بهش گفتم نمیخای بیشتر پیش هم باشیم و بدن همو ببینیم
که گفت برای فرصت دیگه ای باشه رفت
دیگه هم فرصتی پیش نیومد و چند وقت بعد هم اونا از شهر ما رفتند و دبگه هم من با امید ارتباطی پیدا نکردم
این اولین واخرین بار عشق وعاشقی و سکس من بود

نوشته: مریم


👍 0
👎 12
18358 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

579522
2017-02-15 21:52:04 +0330 +0330

یه لحظه حس کردم سلطان سلیمان تو فیلم حریم سلطان داره خودشو معرفی میکنه این چه نوع نگارشه مگه جنگه خانوم

ولی از یه طرف به خودم امیدوار شدم که از من بدبخت ترم هست…!

1 ❤️

579525
2017-02-15 21:54:08 +0330 +0330

آخی حالا طوری نیست مطمئن باش ی کیر کلفت ی روز با ی اسب سفید ک مال اونم گندس میان سراغت و تا دم مرگ میکننت

1 ❤️

579541
2017-02-15 22:44:03 +0330 +0330

الان یعنی واقعا باید نظر بدیم؟؟؟؟؟

1 ❤️

579548
2017-02-15 23:43:45 +0330 +0330
NA

احسنت به تو میگن زن زندگی که برای یه الت اندازه یک شصت هم له له میزدی و دوباره میخواستی! عشعشو عاشقی ورژن جدید رو هم دیدیم!ننویس اقا جان ننویس… دیدی هم خیلی میخاری اینجا یک صف طویل از پسرای الت به دست داریم سما بگو پشت.کوه قاف شال و کلاه مبکنن یه جورابم سر التشون میکشن سرما نخوره به سرعت نور میرسونن خودشونو پیشت!

1 ❤️

579553
2017-02-16 00:18:32 +0330 +0330

کاری به نگارشت ندارم ولی خداوکیلی ادم نبود دیگه خب اینجوری از هرچی مرد و سکس که زده شدی .عاشق هم شدی اینم از عوارض فقر فرهنگی جامعه

1 ❤️

579554
2017-02-16 00:30:54 +0330 +0330

الان انشاء نوشتی? تا اونجا خوندم که گفتی پسرشان در اهواز میزیست

1 ❤️

579555
2017-02-16 00:34:15 +0330 +0330

الان همه شو خوندم واقعا کیرم تو دهن اون که به تو گفت بنویس

1 ❤️

579569
2017-02-16 04:02:24 +0330 +0330
NA

با مزه بود

0 ❤️

579577
2017-02-16 05:32:26 +0330 +0330
NA

یعنی کیر ترامپ تو کف دستت

1 ❤️

579581
2017-02-16 05:48:47 +0330 +0330

داستانت کی زد در رفت بود ?

1 ❤️

579592
2017-02-16 06:39:58 +0330 +0330

kir ghap zan ke migm shomai?
khodaro shokr tu shahretun kaC tamayol nadashte

1 ❤️

579629
2017-02-16 10:07:24 +0330 +0330

از خوبیات بگو :(

0 ❤️

579634
2017-02-16 11:49:02 +0330 +0330

اذیتش نکنید .
قشنگ بود آفرین ?

0 ❤️

579657
2017-02-16 15:12:37 +0330 +0330
NA

امید کوچولوی 120 کیلویی؟یا خدا بزرگ از نظر تو چ اندازست

0 ❤️

579666
2017-02-16 18:17:36 +0330 +0330

🙄 🙄 🙄 🙄 pashmaaammmm (hypnotized)

0 ❤️

579672
2017-02-16 19:18:38 +0330 +0330

یعنی خودت خجالت نکشیدی اینو نوشتی؟؟

0 ❤️

579695
2017-02-16 21:38:14 +0330 +0330

دلم به حالت سوخت واقعا : (

0 ❤️

579746
2017-02-17 04:56:53 +0330 +0330
NA

دم همه دیوس های جغی که میان اینجا این کس شعرا رو میخونن و مارو با نظراتشون دل گرم میکنن گرم

0 ❤️

579762
2017-02-17 06:57:53 +0330 +0330

شوهرت چی باید بکشه از دستت !!!

0 ❤️