سلام. این اولین داستانم هستش میدونم با موجی از انتقاد رو برو میشم انتقادهایی قبیل اینکه دروغ نوشتم،جقیم،زن شوهردار و… ولی چه باور کنید چه نکنید این داستان مو به مو حقیقت داره. خوب شروع کنیم من یک پسر معمولی از نظر مادی هستم تیپمم نمیگم عالی هست ولی چون ورزش میکنم تو چشم زیاد میاد ولی خب تو این دوره که خوشتیپ پولدار زیاده نمیشه خیلی ادعا کرد به هرحال من مشاور خانواده هستم طی تماس های یک زوج متوجه این شدم با اینکه زوج از اشنایی و ازدواجشون حدود 15 سال میگذشت و دو فرزند داشتن به شدتتت درگیر بی اعتمادی و بی احترامی نصبت به هم بودن مرد که اسمش حمید بود حتی اجازه یک خرید ساده از سوپر مارکت رو به خانم نمیداد و زن که اسمش مریم بود هم به علت درگیری با خانواده شوهر به شدت با ناسزا و پرخاشگری از همسرش انتقاد میکرد خلاصه بعد از چند بار مراجعه به من تصمیم بر این شد یک شب به منزلشون دعوت بشم به عنوان یک شام مهمان این خونواده شم از بدو ورود اقا خونه به شدت از من استقبال کرد همسر خانم کاملا محجبه و با وقار سلام علیک کرد وارد خونه شدم
نوشته: خرگوش.قرمز
ببین خرگوش من این داستان رو هرجور که شورش دادم نخود و لوبیا و سبزی و آبش با هم قاطی نشد…
شاه ایکس گفتم که من و دعوت کردن به منزل و اینکه جلسه مشاوری نبود لطفا دقیق داستان رو بخون مو به مو حقیقت دازه دوست گرامی منم واقعیم
از یه دکتر بعیده
آخه
لهن؟ فکر کنممنظورت لحن بود
نصبت؟ فکر کنممنظورت نسبت بود
و در آخر چون گفتی و اصرار داشتی واقعی هست ،هیچ آدم گیری اینطوری زنش رو نیم ساعت تو اتاق در بسته نمیزاره که دو بار بده و هیچ مغز خر خورده ای هم این کار رونمیکنه.با شلوار نصفه پایین نشست رو تو؟
عجب دلفین ها هم پرواز میکنند
دکتر که نیستی
کارشناس روان شناس همنیستی
احتمالا آبدارچی مطب هستی و یه چیزی گفتی
یه حد و مرزی هم برا تخیلاتتون قائل بشید که واشر سرسیلندر رد نکنید.به معنای واقعی کلمه کس گفتی مومن
جان مادرت اینجا نیا دیگه
یهویی میخوای نصیحت بکنیمون درمون میگیره
برو همون مریضاتو نصیحت بکنشون
این بیشتر شبیه فیلم نامه بود تا داستان، این سبک نوشتن رو نمیپسندم
من میگم تو اصلا داستان ننویس همون جقت رو بزنی برا مغز از جنس چوبت بهتره آخه مخ چوبی واسه چی اراجیف مینویسی و اصرار داری که واقعیه اراجیفت
سکس با زن شوهر دار اونم تو خونه ی زنه تازه شوهرشم که خیلی روش تعصب داره تو خونه بوده
ننویس ننویس ننویس
تو گوه خوردی که الکی میگی مشاور هستی بعد میری خونه مردم !!! ریدم تو مغرت
اولای داستانم هنوز کامل نخکندم اومدم هاهاهاو کیر خر صکش
همین که فکر میکنی کسی نوشته هات رو باور نمیکنه ینی کسشعره .
همه اینا حقیقت داره ینی همشون توهم و تراوشات یک ذهن جقی هست. 😬 😁
آقای دکتر “سلفه” چیه؟؟فکرکنم منظورت سرفه س
اینکه درکل پیام داستانت درست بود خدانکنه زنی بخواد خیانت کنه. دست پاش روهم ببندی فایده ای نداره.
ولی نه دیگه تا این حد.حمید که تو رو زیر چشمی میپایید که زنشو دید نزنی و ریشه تمام مشکلشون همین حساسیتی بود که نمیذاشت تا سوپر مارکت بره.به زنش گفته با پدرت هم میخوای صحبت کنی باید به من بگی. چجوری شد که به اندازه چشماش به تو اعتماد کرد؟حالا این به کنار اینکه بغل گوش همچین آدمی اونم توخونه ش سکس کنی بازنش ونفهمه؟؟؟
توی پروفایل نوشتی روزی 7تا10 بار سکس با تایم 30 الی 45 دقیقه بعد چطور سه بار کردی توی اتاق اونم کمتر از نیم ساعت حتما یارو هم اسکول بوده که جنابتان 135 دقیقه فقط کردی حالا تایم حرف زدن هم به کنار
مدل جديد مشاوره: 😁
در منزل
نيمه شب تا صبحانه
به صرف كردن كس زنتون
قسمت هاي
هاهاها -اش خيلي منو ميخندوند مرسي 😄هاهاها
از شعر و تخیلات گذشته …
چطور مشاور و درس خونده ایی که در هر سطر یک اشتباه نوشتاری داری
کلماتی مثل : مردا بجای مردها.فک بجای فکر.نصب بجای نسبت وووو
یه روز کارم طول کشیده بود.کارگرم هم گوشیش آف شده بود.زن کارگرم بهم پیام داد کی کارتون تموم میشه من هم تو ماشین بغل دست این بابا نشسته بودم داشتیم بر میگشتیم که دیده بود زنش پیامم داد.منم چیز خاصی نگفته بودم گفتم تو راه داریم بر میگردیم.رسیدم خونه نیم ساعت بعد زنش زنگ زد داشت کریه میکرد گفت یه لحظه بیا خونمون شوهرم اینجاس میگه چرا به شما پیام دادم. منم رفتم سریع و اول یه مشت خوابوندم صورت کارگرم گفتم چرا فک کردی چیزی بینمونه؟؟؟بنده خدا نگرانت بوده.بعد نیم ساعت وراجی وقتی دیدم زنش با چی جلوم وایساده یه لحظه اون روم اومد بالا.به بهونه نصیحت کارگرم رو بردم تو اتاقو بعدچنددیقه خانمشو صدا کردم تو اتاق و در رو بستم داشتم از شدت شهوت و ترسیدن میلرزیدم که بعد اینکه یخورده کس شعر تلاوت کردم اروم از چونه گرفتمش و لباشو خوردم و این شد شروع یه رابطه با یه حوری خوششششکل که دست یه شغال افتاده بود بخاطر اجبار خانواده دختره.در کل خاستم بگم این جور سکسا حالا چه کامل چه مث جریان ما خیلی حال میده.سکس با ریکس و ترس خیلی جووووووووووره.
دوبار پشت هم ارضا شدی رفتین میوه خوردین؟اصلا سر و صورتتون قرمز نشد اصلا چهرتون اشفته نشد اصلا تغیری نکردین شما و مریم خانوم درسته حق با شماست دکی جان الکسیسم پرده داره عمو جانیم جق میزنه
کیر تو قبر مرده هات و تو کس اول تا آخر زنده هات
کس کش واقعا فکر کردی این داستان باور کردنیه؟
کیرِ نداشته م تو کونت ، آشغال!!!
لایک ۲۷ .فقط به خاطر قسمت آخر داستان که کاملا منطقی و درست بود .اگر چه مرد و چه زن رو در تنگنا قرار بدی حتما و مطمعنا در یک شرایطی که اصلا قابل باور و حتی قابل پیش بینی هم نیست همون کاری رو میکنه که بخاطرش همیشه در حصر و منع و بهتر بگم بیشتر وقتی که به طرف تهمت کاری رو نکرده زده میشه میره آون کار رو انجام میده.
در کل داستانت یکمی باورش سخته ولی بعید هم نیست که اتفاق افتاده باشه. در این روزگاری که زندگی میکنیم بحدی اتفاقات عجیب و غریب میوفته که این داستان هم میگم که احتمال داره واقعیت داشته باشه.
نهایتا دستت طلا و خسته نباشی که
وقت گذاشتی و نوشتی.
☺👍
دکتر جون یه هماهنگی با ادمین داشته باش وقت بده این جماعت متوهم که شهوانی و با منبر اشتباه گرفتن درمون کن تروجدت یه قرصی امپولی شربتی چیزی بده بلکه خفه خون بگیرن اینقدر ملت و موعضه نکن یعنی اینقدی که اینا منبر رفتن خلفای راشدین و خوارج رو هم نرفتن
اونی که دیدی مشاور میره دم در خونه مال فیلمهای خارجیه
البته اگه بیای قزوین برای مشاوره میبرنت خونه
مشاورات روانشناسی در مطب دکتر انجام میشه نه آخر شب تو خونه مردم!! میدونم داستانه ولی یه چیزی بنویسید بگنجه!!