سکسی با تمام احساس

1393/01/22

سلام دوستان اسم من عرشیا هست 30 ساله این خاطره واقعیه ببخشید دفعه اول مینویسم چند سال پیش یه مزاحم تلفنی داشتم زنگ میزد عاشق حرف سکسی بود همش میپرسید چه جوری دوست داری بکنی و یهو قطع میکرد میگفت داداشم میاد هر کاری کردم سر قرار نیومد بهش گفتم اگه این هفته نیایی تموم بعد یه روز از خط دیگه اس امد دنبالش گرفتم که کی هستی گفت حقیقتش من خواهر شوهر اون کسی هستم بهت اسمس میده هرچی بهش میگم این کار رو نکن به حرف نمیکنه عادت کرده گفت دیگه جوابش رو نده منم گفتم نمی دونستم متاهل هست بعد با خودش حرف زدم گفت شوهر ندارم و دخترم دیدیم تمام مشخصات اینو زن داداشش به من داده بود سرتون بدرد نیارم اب این طرف که اسمش غزل بود 29 ساله بعد یه هفته حرف زدن با هم دوست شدیم باهم قرار گذاشتیم امد سر قرار وای چه دختر نار و خوش هیکلی بود بعد چند روز قرار گذاشتیم امد خونه و بعد از حرف زدن به بهانه نشون دادن خونه بردمش به اتاق خواب که رو تخت نشستیم داشتم باهاش حرف میزدم که از چشماش و نگاهش فهمیدم که اونم منتظره یه حرکتی از من هست ؛ منم به بهونه اینکه هر ادمی از بوسیدن احساسش رو نشون میده لب روی لب شروع شد وای چه با احساس بود لب رو لب زبون تو زبون و چشما بسته چند دقیقه به خوردن لب هم ادامه دادم که روی تخت خوابوندم ودستم رفت لای پاهاش اینو بگم غزل ورزش میکرد با اونکه هیکل درشتی داشت اندام سفتی داشت و هنوز ازدواج نکرده بود بهش گفتم مانتوو شالت در بیار بلند شد تا مانتوشو در اورد چشم به رون های درشت و قشنگش باسن گرد بود وسینه هاش هم سایز 80 بود از تاب چسبی پوشیده بود بد جور نمایون میشد دیگه طاقتم طاب شده بود بلند شدم بغلش کردم شروع کردم دوباره به خوردن لبش که باهم رفتیم رو تخت شروع کردن به در اوردن لباساش جان وقتی سینه هاش ار سوتینش در امد از شهوتش سفت شده بود شروع کردم به خوردن گردنش و پشت گوشش که صدایی نفساش بلند شد وو رفتم پایین تر از روی شورتش کسش رو لیس میزدم که خودش داد پایین منم کامل در اوردم رفتم پایین از نوک انگشتاش شروع کردم به خوردن رفتم بالاتر اول دوره نافش و کسش لیس زدم بعد پاهاشو باز کردم شروع کردم به لیسیدن کسش وای چه خیس شده بود چه کسه تمیز مشخص بود به خودش احتمال داده بود یه تار مو تو بدنش دیده نمیشد لبه های کوسش باز کردم و شروع کردم با زبونم سوراخش را به لیس زدن غزل صدای نفساش خیلی بلند شده بود و میگفت جان عزیزم داری چیکار میکنی بامن دیونم کردی منم بیشتر هیجانی میشدم رفتم بالاتر از سینه هاش شروع کردم به لیسیدن تا نوک همینجور که نوکش می مخوردم یه دندون ارومی هم میگرفتم غزل دستش تو موهام کرده بود و می کشید بعد به پشت دراز کردم واز پشت ساق پاش شروع کردم رفتم بالاتر تا به باسنش رسیدم وای چی سفت بود همینجری میخوردم و دندون اروم میگرفتن لای باسنش باز میکردم و کسش رو میخوردم و گاهی هم زبونی به سوارخ کونش میزدم بعد غزل گفت پسر دیونه شدم نوبت منه بلند شد لباسهامو در اورد و منو رو تخت داز کرد امد بالام و از گردنم شروه کرد به خوردن سینه هامو ملیسید داشتم دیونه میشدم رفتم پاینتر کیرمو گرفت تو دستاش و شروع کرد به خوردن وای چه ناز میخورد مشخص بود تجربه داره از خوردنش سعی میکرد همونجوری که من حال دادم اونم منو مست کنه از زیز بیضه هام لیس میزد تا نوکش وهر چندبار یه با رتاجای که میتونست تو دهنش میکرد بعد با اب دهنش قشنگ کیرمو خیس کرد و ساک مشتی میزد دیگه به اوج رسده بودم بعد مدل 69 بهش گفتم گفت چی بهش گفتم بیا پاهاتو بالا سر من باز کن تو کیر منو بخور منم کس تور رو دو طرفه وای چه حالی دو تایی تو اوج بودیم بلند شدم خیلی مست شده بودم بهش گفتم نترس میدونم دختری هواسم هست نمیزارم اتفاقی اخه دختر بود شروع کردم به لاپای و کیرم می مالیدم به کسش جان چه خیس شده بود خیلی حال میکردم افسوس میخوردم کاش پرده نداشت بعد گفت بذار من بیام بالا همینجوری که روم دراز کشیده بود و میمالید به اوج شهوت رسیده بود که یه دفعه احساس کردم کیرم داره به سمت سوراخ میره بلند شد و یه دفعه کامل نشست رو کیرم و تا ته رفت تو یه لحظه تو اوج شهوت مات موندم ترسیدم گفتم وای بد بخت شدم رفت و دختری هیج شد گفتم چیکار کردی که لبش گذاشت رو لبم گفت هیچی نگو گفتم یعنی چی گفت من پرده ام ارتجایی تو اون لحظه انگار دنیارو بهم دادن واقعا سورپرایز شدم از حالت یخ زده دوباره گرم شدم و خودش شروع کرد به تلمبه زدن جان چه تنگ و گرم بود آبش به دوره کیرم مالیده شده بود خیلی شهوتی شده بود منم که سعی میکردم کم نیارم دستم دور باسنش و نوک سینه هاش تو دهنم بعد بلند شدم رفتم روش پاهاشو گرفتم بالا و کیرم اروم گذاشتم توش شروع کردم به تلمبه زدن چ حسی بود غزل چشماش بسته بود فقط میگفت جان عزیزم با احساسم منم بیشتر شور میگرفتم بعد به یه طرف شدیم و اون مدلی کردم ؛ چون باسن قشنگی داشت دوست داشتم در حین کردن باسنش ببینم واسه همین به شکم دراز کشید یه بالشت گذاشتم زیر شکمش باسنش امد بالاتر تاراحتر تو بکنم رو پاهاش نشستم و کیرم از حالت پشت کردم تو کسس جان چه حالی کیرم به باسن میخورد تو میرفت روش دراز کشیدم تنم به تنش مخورد خیلی گرم بود غزل روبه اوجش رسیده بود گفت بیا از روبه رومی خوام ببینمت دوباره مدل عوض کردم بهم گفت میخوام ارضا بشم دیگه طاقت ندارم گفت همینجور که تو هست اروم تلمبه بزن و نوک سینه هامو بمال جان چه حسی بود خودش هم بالای کسش رو با دستش میمالید یه لحظه صداش بلند شد دستش انداخت پشتم کمر محکم گرفت داشت ارضا میشد فقط میگفت جان عزیزم اره اره که یه لرزه ای بدنش گرفت و یه دادی کشید فهمیدم ارضا شده همینجروی چند ثانیه روش دراز کشیدم شروع کرد به لبامو خوردن گفت نمی خوایی ارضا شی منم چون دوست داشتم اول طرف مقابلم ارضا شه بعد خودم گفتم چرا بهش گفتم دوست دارم دوباره بخوری بلند شد دوبار به ساک زدن خوب مست شدم به همون حالت پشت شروع کردم به اوج رسیده بودم اونم با اینکه ارضا شده بود واسه اینکه من حال کنم بازم بیشتر اه و ناله میکرد گفت هر وقت خواستی ارضا بشی بریز رو سینه هام میخوام ببینمت صدای نفسام بلند شده بود داشتم ارضا میشدم که برگشتم اب ریختم رو سینه هاش و تو چشاش نگاه کردم بعد پکم روش دراز کشیدم چ حسی و حا لی خیلی توپ و به یاد موندنی و بعد از تا چند سال باهم بودیم بعضی شبها میومد پیشم تا صبح سکس داشتیم بعد ها فهمیدم پردش ارتجایی نبوده و قبلا با کسی رابطه داشته که برداشته بوده . دوستان شرمنده من اولین خاطره ای بود ا
اگه بد بود یا غلط املایی داشت ببخشید امیدوارم خوشتون امد اگه لذت بردید پیام بذار تا بازم واستون تعریف کنم این داستان حقیقت بود مدیون شما باشم اگه دروغ بود که وقت گذاشتید خوندید

نوشته:‌ عرشیا


👍 0
👎 0
52284 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

416415
2014-04-12 01:45:19 +0430 +0430
NA

چقدر بالا و پایین رفتین یوخده آروم بگیرین

0 ❤️

416416
2014-04-12 03:28:18 +0430 +0430
NA

شاید داستانت واقعی باشه.
ولی کیر سگ زرد تو تک تک سلولای مغزت .این چه کسشعری که نوشتی.؟
دیوس مگه پارکینسون داری؟
مخم گاییده شد تا از این داستان کیریت (از نظر نوشتاری) سر در بیارم.
نکنه تو زندگیتم همینجوری پریشون هستی؟
عزیزم سعی کن جمله هاتو تموم کنی اونم معنی دار.
قرمساق چشم درد گرفتم تا خوندمش.دفعه دیگه اگه اینجوری هول هولکی و تیکه تیکه بنویسی و از شانست
من ببینم صغیر و کبیرتو از دم کیر میگذرونم.
الان کاری باهات ندارم.

لت وپار سابق

0 ❤️

416418
2014-04-12 07:07:30 +0430 +0430
NA

کسسسسسخول

0 ❤️

416419
2014-04-12 18:45:28 +0430 +0430
NA

تو روحت با این نوشتنت. نه ویرگولی، نه نقطه ای، نه علامت سوال یا تعجبی رغبت نکردم بخونم راستش

0 ❤️