سلام بروبچ شهوانی اسمم میناس
خاطره من واقعیه شاید خوب ننویسم به خوب بودنتون ببخشید میدونم که ته همه داستانا فحشه ولی بیخیال هرچه که از دوست رسد نیکوست
2 سال پیش با یه پسری دوست شدم اسمش مهیار بود پسری مشتی بود اوایل زیاد ازش خوشم نمیومد ولی کم کم با هم مچ شدیم زیاد با هم بیرون میرفتیم رابطه ما از یه بوس شروع شد ولی کم کم به سکس کشید مهیار اینا اکثر اوقات خونشون خالی بود مامانش شاغله و به این دلیل زنگید تا من برم پیشش منم قبول کردم رفتم با یه بوس آبدار ازم استقبال کرد طبق عادت قبلی هر وقت میرسیدم بهم لبامون میرفت تو هم . لبامو که حسابی خورد رفت سراغ گردنم انقد لیس زد تا از حال رفتم کم کم لباسامو در آورد سینه هامو مثل وحشیا میچلوند منم فقط حال میکردم سینه های منم درشته انقد مالوند که حشری شدم بهش گفتم میخام. اونم تیکه تیکه لباسامو درآورد و بدنمو لیس میزد باید بگم کار بلد بود بعد شورتمو در آورد و افتاد به جون کسم الان نخور کی بخور منم داشتم از طمع کیرش میمردم بهش گفتم منم میخام بخورم گفت عشقم بیا منم تو ساک زدن حرفه ایم واسش یه ساک حسابی زدم اونم وحشی تر شد گفت کون میخام گفتم نه ولی کو گوش شنوا افتاد به جون کونم انگشتاشو کرد توش درد بدی داشت آخه سوراخم حسابی تنگه بعد یهو کیرشو کرد تو کونم جیغی زدم که صداش تا تهرانپارس رفت ولی ول کن نبود که تا دسته کرد تو کونم و شروع کرد به تلمبه زدن منم از درد سرمو کرده بودم تو بالش هی رو لمبرای کونم ضربه میزد خیلی حال میداد با دستشم چوچولمو میمالید دیگه تو اوج بودم بعد منو برگردوند سر کیرشو میمالید به کوسم یه ذره هم میکرد توش چون دختر بودم کوس نمیدادم ولی خیلی حال میداد سر کیرش آتیش بود کیرشو گذاشت لای سینه هام انقد مالید تا آبش اومد پاشید تو صورتم بعد سکس نیم ساعتی تو بغلش لخت خوابیدم عادت همیشگیمون بود خوابیدن تو بغلش دنیایی داشت اون روز خیلی خوب بود بعد اون روز هفته ای 2 بار سکس داشتیم تا اینکه دیوانه وار عاشق هم شدیم بدتر از اون من بودم اگه یه روز نمیدیدمش روزم شب بمیشد دنیام شده بود ولی بد روزگار ما رو از هم جدا کرد نتونستیم ادامه بدیم من دچار ازدواج اجباری شدم و اونم نتونست کاری بکنه شاید میتونست و نکرد الان ازش دورم ولی یادش با منه 6 ماهه ازدواج کردم شوهرم خیلی خوبه ولی دلم پیش عشقمه ولی بهش زنگ نمیزنم چون صداش باعث میشه پشت تلفن جون بدم هنوزم دوسش دارم.
نوشته: مینا
بقیه کامنتها کجاست؟ چرا فقط من اینجام؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اینکه ناراحتی نداره به شوهرت بگو ازکون بکنت به یاد دوس پسرت.آمیرزا رسیدن بخیرداش.
عاقا چه خبره همه دور همدیگه جمعید مارو هم که اصلا خبر نمیکنید :(
عاقا مکان پیدا کنید دیگه
ای تو روح دوستان بی معرفت ~X(
ايييي حيف شدا راست ميگي سيخ نيس
خوب نخود خصوصي ندادي كه
ميرزااااا
بروس دمت گرم چرا از ما حرف نزدی تو خوابت [(
بابات بیدارت نکرد بگه گوساله برو سر کار؟ :D
حال نداد جفت پا در کار نبود :D
كسى زامبى شده آيا؟
برم داستانو بخونم ببينم كى زامبيه؟
برووس رفتی تو کار VIP گرفتن از ادمین دیگه!
بروس خوابت دو زار نمى ارزيد
واقعا كه خوابى كه زامبى نداشته باشه خواب نيست
والسلام
عاقای عامیرزا داشتیم؟
حالا بزار منم دست به قلم بشم ~X( :B [(
سلام بيجن خوبي يه چي بگم اونجاتون بسوزه من اميرزا دوره هميمم نخود كونت بسوزه تا لوبيا بشي
نخود نارحت بشه دعاهای بدی میکنه شالوم بترس ازش خخخخخ
یکی آمده به نام آرتیم در جمع دوستان
چون نوگلی روییده اندر باغ و بوستان
ارادت به او دارم زین پس که شاعر است
گویی که در کار شعر و شاعری ماهر است
فدایت برادر که لطفت شامل من شد در شعر
ما مخلص هر چه شاعر در این تارنما و دوستت دارم به مهر
شب عشق است و به جای اشکنه
مثلا مرغ و پلو پخته "بِنه "(بنیامین شالوم)
مرغه از بس که نحیف البدنه
سهم میرزا یه نصفه بال و گردنه
بنی هم گفته کسی نق نزنه
شب گل گفتن و گل شکفتنه
سیخه هم پاشده با جعفرشون
اومده تا که بشه مهمونشون
آرزو بر دل ما مونده که اون
به کسی شام بده یه لقمه نون
چون فقط عاشق مهمون شدنه
شب گل گفتن و گل شنفتنه
بروس از اونور سفره دم به دم
تیکه مبندازه به نخودی شا صنم
پا میشن یه هو میرن به گیج هم
بنی با جیغ و حوار و ای ددم
میگه امشب شب همدل شدنه
شب گل گفتن و گل شنفته
نه بابا تهمت نزن سيخي :d
ما با ميرزا رفيقيم ازون خبرا نيست
فقط جاي نخود خالي بود
به خدا اند صفایی میرزا جون
رطب و پسته مایی میرزا جون
قند و قطاب، شمایی میرزا جون
بهتر از باقلوایی میرزا جون
شب جمعه با تو گرم و روشنه
شب گل گفتن و گل شنفتنه
چشم من روشن از آن باشد كه
هر دمي اهل دلي آيد كه
اهل نقل و سخن و شاعري است
وز ادب بهره و بر دارد كه
من به شادي به خودم ميگويم:
آرتيمم فن سخن داند كه
سیخی داداش چرا جواب نمیدم تو داری با شالوم و بروس حرف میزنی!!
ببخشید اگه متوجه نشدم.
آرتین داداش آشنا میزنی بد جور! با اون شعر زیبات بد جور رفتی تو مخم بفهمم کی هستی.
گله ها دارم زین بیجن امام نسل ما
در سفره که ما نبودیم . چرا؟
ما نیز دعوت میشدیم کفر یزید میشد
ای دل صابون نمال بیخود
میرزا و دوستان و بیژن باهم خوشند
بگذار آنان غم دل در سفره شامشان کشند
یه سوال دارم مولای کسشعر گویان این زمین
برنج تایلندی اووووووووووف خوردید فقط بده جواب این
اگر که با پراید به مراسم رفته اید
امیدوارم که فردا گویند سالم برنگشته اید :D
تقدیم به همه
الا ای جونور خوش قلبِ حساس
نشو دلگیر زمن ای مرد نسناس
که من خود نیز چون تو در سرایم
بخوردم من همی مقداری کالباس
میشه به منم بگید بحث سر چی هست که اینجوری همه افتادن به جون هم … :D :))
مغز یابین دوباره شد پریود
کاسه ی آش دید و گشت نخود
نخودی از دیگ ما نماند جدا
شد کنار برادرش لوبیا
حال مخصوص جای گند زنان
شده امروز منتقل به خران
کی رسد وقت قاعده شدنش!؟
که نواری نهیم بر دهنش :D
بروس جان نمیشه یه شب خواب ببینی همه کاربرای شهوانی کنار هم هستند و با خیر و خوشی و بدون هیچ اتفاق ناگواری زندگیشونو میگذرونن … :D
خاک تو سرتو اون ازت سو استفاده کرده و نخواسته که باهات ازدواج کنه چون مزتو چشیده گرچه دو طرفه بوده …یا تو خیلی کس خل و کیر پرستی یا اون خیلی موذی در هر حال کون پاره قالت گذاشته توام هی بشین فک کن بهش که جونت دراد.بیچاره شوهرت
امام زاده بیژن:
منبع الهام این شعر اخرت کی بوده دادا؟ :D
مروا سلام داداش چشات قشنگ میبینه…
بانو راستش جرقش بر میگرده به همون جریان عصری :D
خخخخخخخخخخخ
آمیرزا …دمت گرم …شعرات خیلی باحاله کیف کردم …همه رو حریفی …آفرین =))
امام زاده بیژن:
بله .تابلو بود . :D
چه منبع الهام نازی. ;)
وااااا خاک عالم اینا به جا نظر دادن دارن واسه همدیگه و واسه ادمین پاچه خواری می کنن
غمي دارم همي در سينه جانا
كه دم دم گويم آهي من، همانا
همانا گر منم پاتختي بودم
بدم بر ديدن ياران توانا
برفتم منزل بن خان، ناهاري
براي شام هم ميرزاي دانا
مرامي مي نهشت و ما رو مي برد
به رستوران و باغ آپادانا!
ولي افسوس و صد افسوس زانكه
بباشد دور، تهران از تيرانا!
ز ديگر سو غمم افزون بگردد
كه باشد دختري اين مگدالنا!
اگر بنده پسر بودم چه ميشد
بدادم سوري با ماري جوانا!
بريد خوش باشيد و خوش بگذرانيد
خودم اينجا، دلم آنجاست، جانا!
تو ای بیژن امام خوب شهوان
سرایی شعر در مدح همگان
همه گشتند عاشق پیشه تو
ز دیروز عصر در انجمن تو
بگشت عاشق به تو از بهر شعرت
خیال کردی شده عاشق ز چهرت :D
سلام به همه.
جونور امیرزا(خوجه)
برورلی
ماتو
سیخی
نخود
شالوم
ارتیم
مروا
مریم مجدله
بروزلی انقدرازباسنت کارنکش .
ولی درکل خوب بود خوب من که دوست نداشتم چون نه ماتوخوابت بودیم ونه بابات جفت پارفت روشکمت.
امیرزا توبانخود…=جونور.وای من باورم نمیشه.
جونوربابات راست میگه توتوی پرورشگاه شهوانی بزرگ شدی.عجب چرازودترنگفتی.
ارتین شعرت خیلی خوب بودبرای بچه بی پدرومادرثواب داره ادامه بده
ماتو پیدات شده.دالکی
مریم مجدله اخرشب بیا همه فرارکنن توساعات حکومت نظامی الان که زوده
خيلي كري ميخونيا افسانه…
مرسي آرتيم خان. شعرتون مستدام.
من بيام بقيه فرار مي كنن، افسانه جون؟! دس شما درد نكنه!
بنيامين خان؛ اين قوم يأجوج و مأجوج رفتن؟!
عاغايون بروس و اميرزا خوسكله (محض سوزوندن اندامي خاص از بعضيا مخاطب خاص)رفتن
از دست بروس استامكم چسبيد به پانكراسم و اون دوتا باهم چسبيدن به كيدنيام خخخخخ
دوستان انگار کسی نیست :B
بای تا فردا امروز خیلی خسته شدم
ایشالله گذر هیچکدومتون به بیمارستان نیوفته
من میرم ولی ارزشی ندارم تا ازش کاسته بشه شمایید که به من ارزش میدید پس باشید تا من از ارزشهام کاسته نشه
میرم چون شما نیستید اگه اومدید لطفا بهم خبر بدید
آرتيم خان، همه خيلي به من لطف دارن. افسانه جونم شوخي ميكنن. قضيه بيخ داره…
بنيامين خان، يه نفس راحت بكشيد. حالا خوبه كاري به هپاتيكا نداشتن!!
نه بابا اينطور نيس بندگان خد-ا باعث خوش گذشتن بما شدن
جا همه خالي چند ساعتي گفتيمو خنديديم
هوي مارمولك خارج مي شود
خيليم ربط داره همينجوري
نزا اون 4 تا استخونو يه لايه پوست رو ناكار كنما
خخخخخخخ
ما مخلص عاق اژدها هم هستيما باور بنما
هوي مامولكه
مي خواي بسبك زمانه منو خراب كني هااااا
نخيرم نمي توني من اصلا داشتن توانيي در ارسال پيام خصوصي رو تكذيب مي كنم
سلام مریم جون شوخی کردم
.شالوم خان چشم زنتودوردیدی.
جونور وامیرزا بیاید دیگه
موضوع تحقیق: شهوانی کجاست؟
سلام خانم استاد
اینجا جاداره از خانم معلم قدیم خانم لیدی سدیسورپور یک یادی بکنم
خانم ما بچه بودیم از سیستم و کاربری داداشمون استفاده میکردیم تا بزرگ شدیم و الان کاربری خودمون رو داریم و با اون میریم
بچه بودیم میرفتیم شهوانی خیلی خوش میگذشت
یادش بخیر یه جمع گرم و صمیمانه زیر داستان داشتیم که بعد یک مدت سرد شد و کلا رو به انقراض رفت و کم کم همه از زیر داستان رفتن ولی بروس هی به ماتحت خودش فشار میاورد
جا داره یادی بکنم از یک نسناسی به نام آمیرزا که گفت ترک میکنم ولی از کمپ فرار کرد و دوباره اومد ولی دیگه از حکایت خبری نبود تا اینکه یک پتیاره ای به نام نخودی خانم اومد و اونم از راه به در کرد و آمیرزا از دست رفت
امامزاده بیژن هم اونوقتا بارگاهش زائران زیادی داشت ولی خب به مرور زمان کم شدن
یه افسانه 19 داشتیم این لامصب یه شب میشد اپسانه 11/5 فرداشبش به استاد وعده میداد و میشد افسانه 22/5 و قبول میشد
یه خوشتیپ پسر 8 هم داشتیم که بنده خدا مشروط شد رفت پی کارو کسب آزاد
سیخی که میگن رفته اصلاح کرده الان شده کیوی
یه بنیامین نامی بود که الان کوهنیم شده است ولی او اوایل یک ناتوری کارتا بود او مقبره استر و مردخای را بیت اصلی قداست میدانست و حبقوق را قبول نداشت
و حال در اورشلیم یه ویلای شش نبش ساخته و در آن به زندگی ناتوری کارتای مخفی خود ادامه میدهد
از لیدی زیاد خبر ندارم گویا با پرایدش به ته دره رفتن و گور به گور شد و من از این بابت خیلی خوشحالم چون اون پراید رو نداد ما با آن دوتا عکس فیس بوکی بگیریم
بروس هم که شنیدم الان شده کاهن تو معبد شائولین و هر روز این راهب های تازه وارد سن پایین رو میبره تو اتاقش و چیز میکنه ولی این خبر هنوز از یه منبع موسخ درز نکرده در حد فرضیه ارائه شده و گفته شده اون کتابی جدید درباره اهمیت بستن گربه در هنگام عبادت نوشته که قطرش از اطلس کلمات بیشتره
قلب مسین هم داشتیم که گویا برنز گرفت و به مراحل بالاتر صعود کرد
یکی هم تو جمعمون اومد که اسمش آرتیم بود و خیلی شعرهای باحالی مینوشت
و اما مروآ اُسکُل که زن بنی شد و رفتن الان میگن تو اورشلیم بوتیک زده لباس لری میفروشه و در آستانه ورشکستگی قرار گرفته
یه بانو پروازی هم بود که الان پروازی نیست شده شنایی و داره رو متد جدید قایق سازی با تور ماهیگیری رو ارائه میده
و اما خودمان که فردا قراره بریم تیمارستان برای چک آپ کلی مغزمون که دکتر گفته برات لازمه
در آخر جاداره از ادمین یادی بکنم که خیلی حال داد که چندتا از بچه هارو اسپم کرد و ما دلمون خنک شد و حتی دونفر هم بلاک کرد که دیگه ما از خوشحالی احساس میکردیم بلیط پرواز مستقیم به آرامگاه راحل رو بهمون دادن
خانم تحقیق ما تموم شد و جا داره از خودتون هم تشکر کنم خانم بانو مریم مجدلیه نژاد
.
.
.
.
.
.
منبع : مغز معیوب جونور
جونوردمت گرم من قول میدم …
دیگه بچه سرراهی همینه
خخخخ
عاقا دست رو نقاط حساس من نزار نصفت ميكنما هم حضرت حب… و هم حضرت دن… رو قبول دارما از كمر نصفت مي كنم روانيه مريض خخخخخ
چشم زنتودوردیدی مزاحم دختر مردم میشی میخوای به بروز لی جونور خوشتیپ و88%پسرای سایت بدم نصفت کنن.خخخخخ
با تشکر از جونور که یادی کرد از دوستان :D
در پایان
و من ا… التوفیق
امامزاده بیيژن مشتری پوستر هات زیاد شدن برسون پورتره جدید تا بازار گرمه بزنیم تو کار فروش عمده
اپسانه جان بروس ديده گرخيده با اون همه بروس بودنش چي بگم والا
ارتیم چه خبر توهم عاشق جونورشدی!
اینجا بساط شامورتی بازی نیست خانه عشق شهوانیه
عاقا من نمیخوام اسمم رو ببری :D خودم رو ببر :D
در ضمن من خودم تو کار نوشتن تکست رپ هستم و خیلی هم زود میخوام اگه پول داشته باشم چندتا کار ضبط کنم و بزنم از کشور برم
قابل توجه بنی مکیخوام عبری بخونم ولی دوستان برام تکست ننوشتن هنوز :D
جونور منم قول مي دم اگه برم زندان اسمتو رو به عنوان همدست بدم دست پليس خخخخ هر چند زندانيت نمي كنن مي ري تيمارستان براي درمان خخخخخ
عاقا یکی معنی وی آی پی رو به من بگه خدای داوود شاهده نمیدونم یعنی چی؟ :D
جونور رو ما حساب نكنا خودت دس بكار شو عبري ياد بگير
راستي اين شماره رو رمز گشايي كن
ببينم عبريت در چه سطحه
כב האלוהים
امامزاده بیژن جریانی در کار نیست همه چیز راکده :D
شب شعر رو برگزار کنید تا بریم تو کار شعر حوصله ام سر رفت
ولي رمز گشايي نكردي 22 +120 چي ميشه؟ اگه نمي دوني تو يه فرصت مناسب بگم بهت؟؟؟؟
طنز را با تزِ انگار نه انگار بگو
اختصاصاَ جهت خنده ی حضار بگو
این همه نیش و تلنگر چه لزومی دارد
کمتر آن را جهت حرف جهت دار بگو
هر کجا معضلی و خبط و خطایی دیدی
هی نشین قافیه بافی کن و لیچار بگو
زیر میزی، مثلا این همه گفتن دارد؟
جای آن خاطره ای از کش شلوار بگو
بچه ها ساكت!
فرهاد، پسرم! آفرين! ديشب خيلي از دستت ناراحت شدم، به دلايلي؛ ولي چون خيلي برام جالب بود كه من معلم شدم، بت ٢٠ ميدم!
بازم ازينكارا بكن.
حالا واقعا چرا من معلم شدم؟!
به هرحال ممنون كه منم تو ذهنتون بودم.
بنيامين! توأم كه داداش بين اينهمه پيغمبر مث كه مريد جرجيسي!
فك ميكنم نام نبردن يا ناقص نوشتن اسامي هيچ دليلي نداره! كمال يا نقصان مربوط به ايمان آدم هاست، نه حروف كلمات و خوشبختانه دوستاي ما براي عقايد ديگران احترام قائلند و بردن نام حبخكوك(تلفظ درسته؟)نبي موجب اهانت هم نيست، درنتيجه خيلي هم خوبه!
عبري ننويسيد! درس دارم، فوضولم هستم نميرسم برم ترجمه كنم! بسوزه پدر فوضولي.
اگه با پيش كشيدن مباحث مذهبي آي دي منو به باد نداديد!
آروانا، پپسي هم خوردن. بروز نميدن! خودم همتونو ميبرم پارك! غير اون سه تا كه دل ما رو سوز كردن!
كسي از ليدي خبر داره؟
آرتیم جون دیدم داداش دم شما گرم . ولی ببین منو آشنا میزنی :D
درود بر تمامی قلم به دستان شهوانی… دست و قلمتان تا ابد پر بار باد… بسی حال نمودیم با اقاصیص و اشعار شاعران ناب شهبانی… که اندر این سال 20 … در هیچ سایت یا وبلاگو فرومی ندیده ام که تا به این حد… اندر باب فعالیت و پشتکار این چنین باشد… ای کاش پردوسی :D نزده می بود… تا بر فلم خویش با اب طلا بر صحیفه ی تاریخ همی نویسد بهر این جمع … تا بدانند غرق اندر هنراند ایرانیان و بس… بگذریم… نمیدانم اما بسی این گونه بر خود پندارم که عده ای از کاربران را مرض(( روابط نیمه کاره اینترنتی)) رنجه میدارد… امشب می خوام بگویم از بهر این مرض … که بسی بیوفتاد اندر گریبان خواجه در نوجونی… بلکه در تخلیط اعضا فتد و ما هم پیشتان لایک بگیریم… اما باز نی می گویم… باسنتان لایک باران…
((اندر حکیات عشق های نا کام نوجوانی خواجه کف کرده در اینترنت))
روزی بود روزگاری… از ان روزگار ها… که با پراید کامیونت و تریلی بکسل می کردند…نه مانند حالا که هر روز هی ما اندر کوچه و برزنی هی همین پراید SX111 را زرت و زرت همی بینندی(بلا نسبت عیاران) به همراه عده ای جلغوز به همراه دافی… که هی زرت و زرت به مای پیاده همی فخر فروشند و با پراید خود زرت و زرت به تفریح همی برفتند با دافیان… و ما بخریم هی زرت و زرت افسوس … بگذریم… اندر ان روزگار ها که خواجه هنوز ریش در نیاوردندی و ببودی یک چوچک… بهر تمامی دافان… بدتر ز حالا… روزی روزگاری …اندر یابو مسنجر…شانسی به یک دختر پیام بدادندی…که در تخلیط او… بعد هزاران پیام به اکثر دافان که همی گویند که اووه… تو بچه بودندی و ریش نداشتندی و و 16 ساله کودک ببودی و اندر تخلیط نیوفتد دوستی ما با تو حتی نتی… بیوفتاد دوستی با او بهر نتی… اما همچنان او بر خواجه منت ها داشتی… بهر انکه خواجه 16 بودو او 18 و … بلکه خواجه دورغکی بگفتی که او بود در سنه 21… او بداشتی ریشو ویال و کوپال و بگذاشتی چند عکس از یک نفر با همان مشخصات… که بود بسیار زیبا رو… و هنر ان است که بانو قبول بکردندی دوستی با ما ز میان نت… و ما هی اندر خلوت خویش حال بکردندکی که بسی بزدیم چک در سنین کودکی… که اندر کوی و برزن تا بدادیم شمارکی… به ما بخدیدن اهل بازار از بچه تا رودکی…چه گویم من… روز ها گزردندی… و ما بگرفتیم شماره ان دافکی… و هی اندر خلوت خویش… هی با او اس ام اس بازی بکردندی بسیار… که من بنهیدم پولی بسیار… به حساب ارتباطات سیار اندر ان سنه… و هیچ کس قدر من میلیاردر نکردی ان اداره تا تا ان وقت… و هی شبانگاه… یواشکیکی هی زنگ بزنندی و هی با او گپ بزنندی… و ما اندر دام عاشقی بیوفتدیم بسیار…بوطری که اندر باب دیدن وی جان بدادندی بسیار… اما اندیشیدم چون مرا بیند… دبه کند بر این دوستی…اما قصه دراز از برای چه کنم… روز ها بگذشتو ما اندر باب دیدن یکدیگر تفر برفتی… و هی بکنندی این صورت بی مو 8 تیغ… بلکه اندر ان بود اندی مو… که در ملاقات به ما نگویند بچه ترسو… خلاصه … ایزد (سبحانه و تعالی) بر ان بود که ما همدیگر را ببینیم… و ان دافی اندر ندیدن ما به ستوه شده بود بسیار… و ما خر بشدندی و دل به دریا زددندی که ما را بدیدنی… و چنان که ما را اندر ان لحظه ی ننگین اندر پارک بدیدنی… خراب بشد این کوه زرین و ان همه اپسانه0.7541245966874569674 و ارزو بر سر هر دویمان و ما او بیشتر… که بسی همی خواست که بیابد خود را اندر ان اغوش ان سن بالایی نه ان بچه فنچ… و ما نیز اندر بوییدنو بوسیدن کف ان لب های نازو ان کونو و سینه توپ بمانندی تا این سنه… که بزرگ بشدندی و ریش در بیاورندی و اندر پی داف همی برفتی … نبود الت و ابزار ان کار که بود مایه که بی ان فتیر ایه و البته بسی یک پراید… که بود اسباب هر ادمی اندر این زندگانی ننگین بجهت داف همی… و خواجه بر این عشق بسوخت تا این روز و و از ان هجو مندرس بشدندی و چند بیت زیر بمانندی…
نعره ای… کز سرای عشق می رسد…
معشوقانی برای هم میرسند…
که می بویند و میگویندو می بوسند همی…
یکدیگر را بهر عشق … به یکدگر ثوابی میرسد…
چونکه بدارندی پراید … اندر این فقر و فساد…
اندازند عکسانی همی… از بس فیس همی…
فخر بفروشند همی… به دافان و پرایدان همچون انی…
اندر فیس بوکو خیابان مگر این هنر است؟؟؟؟؟
که بگی به جهانیان که می کنیی تو کس؟؟؟
اینک ببینی تو کنون بود اندر این دنیای غرقه به خون…
کودک نمایانی بس اقلیم عشق… اری اکنون از بد این سرنوشت…
بنالندو بسوزندو بپیچند اندر این اکسیر عشق…
بر پدرت لعنت بیا پایین دلار… تا خواجگی بدارند انکی با افکی سکس…
پایان
منبع:باسن خشکیده ی عشق خموش…
دیدگاه فراموش نشود… باز هم از تمامی عزیزان تشکر می کنم بابت فعالت مستمرشون … واقعا اشعارو و نثر و قصه هاتون مخصوصا بروس لی که با خوابش خیلی حال داد بازم ممنون.
eshghe khamooshe دمت گرم دوست عزیز.
من هم جریان گوشی خریدنتونو خوندم هم بعد از اونو لذت بردم
دادابنی من سه سال میشه که خالصانه به دیر صهیون خدمت میکنم
در ضمن من اونی رو که فرستادی تو کتاب عبری هر چی گشتم نتونستم ترجمه کنم تو خصوصی بده چون فرصت کم بود الکی نوشتم 7 . خدا
در ضمن مریم مجدلیه شما تو ذهن من نیستی تو دل من جا داری
چون همه دوستان اینجا دلبندای من هستن
معلم بودنت برای اینه دیشب از ما نمیدونم چرا ناراحت شدی ولی خب ما کلا دلمون از مخمون خالیتره یعنی چیزی تو دلمون نیست
عشق خاموش داستانت قشنگ بود ولی هی میگم توهمون میرزایی باچنتا کاربری.اخه خیلی صدات شبیح خوجه است
عشق خموش دمت گرم خیلی باحال بود حتی جریان گوشی خریدنت باحال بود ممنون که به جمع ما اومدی دادا =D> >:D<
نخود جان هر وقت من به تو کیر دادم تو هم به من کیر بده البته تو کیر نداری پس بیا مال منو بگیر :D
در ضمن خواجه میرزای زن ذلیل داره شام میپزه گمشو تا یک ساعت دیگه نیا این ورا :D
سلام به همگی به خصوص بنیامین :D
اوهوی میرزا اگه بنیامین و نخود با هم سر و سری دارن چرا نزدی جفتشونو نصف کنی من که شمشیرتو واسه همین بهت پس دادم :D
جونور انشا بود نوشتی اصن لباس لری چه شکلیه که من بوتیک زدم توش لباس لری میفروشم هان :D
میرزا خوب صداش مثل صدای تو بود .
جونور…چته داغ کردی.مادرت بهتره.
لودفن به بروزلی بگین این 404جمعش کنه وگرنه منفیش میکنم بشه صفرها
جونور و مبرزا اینجا رو ببین چه همه از دم دارن از عشق خاموش تعریف و تشکر میکنن خخخخخخخخخخخخ
نه به اینکه تا پربشب هیچکی آدمو نمی دید نه به الان :D
امامزاده بیژن من که دیدی عکسمو عینکی هستم در حد موش کور برای همین ندیدمش :D
در ضمن میای بزنیم تو کار فروش پوسترهای نورانیت؟ :D
برو بمیر بابا چشای کورتو باز کن ماوا نه مروآ بعدش همه اینجا میدونن که من زن بنیامین شدم :D تو تازه اومدی خبر نداری فاحشگیم حدی داره ماشاالله به هیچ کسم رحم نمیکنی
ای بابا به نخود انقد کیر ندین سیر شد بچه :D
یکم هم بهش منی بدید خفه نشه :D
میرزا بیا جمع کن این پتیاره اتو سوار رو بابا سایت رو به لجن کشید ببرش تو خصوصی سرحال بیارش بابا
ببین نخودی …نده اینجا حرمت داره فحش نده
جونور همچنان در پی طرح سوژه بود ؟
خوب از آن روز که در پارک دویدی و نبود
دستشویی و در آن گوشه بناچار شاشیدی بگو
نرخ بیکاری اگر رفته کمی بالاتر
رفته باشد، تو جوک از آدم بیکار بگو
جای از درد گرانی و تورم گفتن
از آمیز کسخله با لحن شکر بار بگو
این همه ی سوژه ی با حال در این اطراف است
مثلا از بنی،این مایه ی آزار بگو
چیز هایی که به جایی و کسی بر نخورد
اصلا از طاق اتاق و در و ودیوار بگو
مثلا سوژ ه ی خوبی است همین کس شعرا
پس بپرداز به این سوژه و هر بار بگو
نخودی دور وبر اهل این سایت نپلک
کمتر از این طرف و آن طرف اخبار بگو
چیز ابهام برانگیز و دو پلهو ننویس
فرم گفتارِ همین کوچه و بازار بگو
مثلا یک غلطی کرد اگر بروس علی
کم بزرگش کن و صد بار به تکرار بگو
“بابا بگو دیگه یه سوژه ای جونور …”
بالارفتن نرخ طلا فقط سوژه دست خانومامیده واسه ترسوندن اقایون ازبه احراگذاشتن مهریه هاشون
افسانه چی نوشتی خودت میتونی بفهمی؟
بابا یه جور بنویسد آدم منظورتونو بفهمه
میرزا داداش این مدل عاغا عاقا نوشتن دیگه یکم …نشده؟
تازگیا اگه کسی غلط املایی داشته باشه ربطش میده به این مدل که از عمد نوشته
من از همه بی سواد ترم خودم و سعی میکنم درست بنویسم . لیدی ام نیست که غلط املایی بگیره
عاقا اين سري دور همي مي گم داش بيجنم بياد بيشتر دوره هم باشيم
داش بيجن مفتخر مي كني دفه بدي تشريف بياري؟
هر گرم طلا صدوچهل هزار و هشت صدو بیست تومن
تو بگو برای مهریه من چه کنم
خاک بر سرم سکه چقدر گران شده
1415000 مگر آخرالزمان شده
14 مثقال طلا شود چند دوستان؟
2000 سکه ندارم بای تا بعد من رفتم سوی زندان
یک پراید از دار دنیا داریم آن هم بهر عیال باشد
بگذارید فقر جونور به عالمیان عیان باشد
ای به روحت سگ و آلت فیل
ای داد بگذارید کنم در این دنیا من قال و قیل
سریال که چک بود برگشت خورد و رفت پی کارش
تیر از چله کمان در رفت برای دلارو طلا ای آرش
دوستان خاکی مرغوب بر سرم ریزید که من خاک بر سرم شده
با این مهریه که دادم دعا کنید خدا زودتر خاک روی سرم کنه
بنیامین داداش شما تشریف بیارید مارو خوشحال کنید
گرانیه طلا اخ جون باحاله
برای دختراشادی میاره
خداجونم عجب کاری توکردی
آخوندهاروتوایران جای کردی
تورم میره بالارو30%
مهرم زیاده زبونم شده100% دوبرابردراز(تورم زیادتر)
شوهرم حرف نمیزنه از ترس نیشتر
نیشترکه میگم توی اوینه
که پاهابالادستاروزمینه
عذابی میکشندانجامردها
که دراخرت نرنجندانها
امیرزا26دقیقه هست روش کارکردم بخندی ازدنیای قهرمانان شعرشهوانی خداحافظی میکنم
بيژن داداش ما كوچكتيم
فدات بشه يروزي مارو مفتخر كني سري بزني به كلبه درويشي ما
افسانه شعرت خیلی خوبه خخخخخخخخخخ
ولی بیچاره من این جهود که به من مهریه نمیده :’’(
عقده داشتن عجب مرضیست
اعتماد به نفس زیاد بدتر مرضیست
خود بزرگ بینی هم یه جور مرضیست
اویزون شدن به همه هم واس خودش مرضیست (خودش به فهمه با کیم دیگه )
مکن تعجب اگر سکه و طلا گران شدهاست
به هرچه مینگری در جهان گران شدهاست
به عشق یار قسم،عاشقی نمی صرفد
که ازدواج برای جوان، گران شدهاست
به روی شیشه، داش عباس کلّه پاچه فروش
نوشته: پاچه و مغز و زبان گران شدهاست
گوش عرش کر شده از بهر طلا
پول ندارد کسی تا بخرد ارز و طلا
هی به ما تشر زند آمیرزا
بتکانید باسن واس خاطر طلا :D
مبرزا عبدولی رو خوب اومدی ایول خخخخخخخ
دلمون واسش تنگ شده ! تازه استم استم رو یادت رفت خخخخخ
چرا بیشتر كاربرا آقا رو عاقا می نويسن؟ راستی مرسی داستانت خوب بود ادامه بده
عاقا این جانب تکذیب میکنم
زنیکه هر جایی چرا دروغ میبندی به ناف من بدبخت من عکس سکسی به زنم هم نمیدم حالا توی … جای خود داری
الان که اسپم کردم میفهمی دروغ گفتن یعنی چی
گرانی شده خوب خوبه
ماتوتحریم امریکایم مقصراونه
اخوندها که افتابه داشتن
محموده بودسرش کلاه گزاشتن
خوردن یه مبلغ ناچیز3000000000
قوه قضایه گفت:چیز چیز
محموده تومجلس میگفت بگم بگم
لاریجانی میگفت بگوبگومن هم میگم
نمیدونم چیکارکردن توکم سنی
الان آتوازهم دارن شایدبودن گی
عاغا میگه توخفی کارکنید
نزارید مردم بفهمن گاوبندی کنید
عاغا میگه که ماخودکفایم
برنج تایلندی اوففففف کارش نداریم
پرایدکاشان مثل لامبورگینی
قیمتش هم یکیه این که مشکل نی
میرزانمره
خخخخخخخ
میرزا یادش بخیر… عشق کامنت اولی بود اولش عبدول تابه تا بود.ادمینم کامنت اولیارو بلاک میکرد
این بنده خدا میساخت پست نزاشته بلاک میشد.تا زد کلا" تاپیکشم حذف کرد. عبدولی یادت بخیر
خوشا كه پول ندارم
طلا ملا ندارم
ازين بي پولي خوشحال
گشنگي كرده منو بي حال
مغزم جواب نمي ده
ارزم كه نقد نميشه
مهرش تموم نميشه (مراد مهريه مروآست)
طلا اينقد گرونه
شپش خودشو كشته
زن نگير تو گروني
تو مهريش مي موني
اوضات كه مثل من شه
شپيش جيبت مي خنده
مــــــــــیرزا
نــــــــــمــــره .سردردکردم ازبس فکرکردم
یا امام زاده بیژن شفای عاجل عطا فرما به این دست از سر این محفل برداره خودتم راحت میشی از دستش :D
عاقا یه جک جدید سایت بانک مرکزی قیمت دلار زده 1950 تومن
منم رفتم قسمت انتقاد نوشتم مادرتون از این جریان خبر داره :D
من رفتم دیگه خوابم میاد 7 صبح باید پاشم بدبختی
از ارزشای بروس و سیخ خان کم کنید یه ارزشای من اضافه کنید :D
شبه همگیتون بخیر ببخشید بامداد پنجشنبتون بخیر :D
دوستان من هستم ولی نیستم
یعنی سرعت نت به لطف برادران یقه بسته محدود شده تو منتقه ما الان خبر رسیده که نمیشه زیاد صفحه لود کرد منم هستم ولی خب تا یه کامنت از من ببینید طول میکشه شما برید تو کار دلار 1950 تومنی منم هستم هر جوری باشه :D
با طویله شده امروز عوض مجلس ما
مجلسی ها همه دزدان طلا و مس ما
کت و شلوار نماینده به تن دارد دزد
به غنی رای دهد از فقرا گیرد مزد
آنکه تریاک برد صبح و شب آرد خانم
کی خورد مرد قرمساق به درد مردم
قلب قانون شده بازیچه ی بی قانونی
که شود دخل وطن خرج آخوند کونی
مستراح است مگر مجلس این بی پدران
که برینند به روح پدر خویش در آن
رای دادیم که شیر اند و وکیل اند این ها
غافل از آنکه الاغ اند و ذلیل اند این ها
بس به خر کرده ام این بی پدران را تشبیه
روز محشر شوم از جانب خرها تنبیه
بنیامین داداش اگه به شعر علاقه داری یه کتاب هم وزن و قافیه دارم میخوای آپ کنم دانلود کنی؟
خیلی عالیه به کار میاد البته اگه علاقه داری!
آمیرزا با توام هستم! کلا" هر کی هست و به شعر علاقه داره به دردش میخوره
اگه دوست دارین آپ میکنم دانلود کنید
عاقا برید من دارم کتاب میخونم جهت بالا رفتن اطلاعات عمومی
بای تا فردایی دیگر
و امید آنکه فردایتان بی دغدغه باشد دست ایزد همراه همیشگی راهتان باشد
http://up.shahvani.com/uploads/1361501354.pdf
http://up.shahvani.com/uploads/1361494718.pdf
http://up.shahvani.com/uploads/1361450427.pdf
داداش جونور بفرما! حجمش کمه اکه به شعر گفتن علاقه دارید بسیار عالیه
میرزا بنی
pdf دیگه تو گوشیتم میتونی داشته باشی البته اگه این پسوند رو پشتیبانی کنه
داش بیژن دمت خیلی خیلی گرم
ممنون این خیلی برای شعر کهن به من کمک میکنه
کوچولوتم داداش حونور
خدا رو شکر داداش که به دردت میخوره
دلارهم شدارزان
دروغم چیه اثباتش باشدآسان
بیژن هم شاهد زنده
همیگفتی جونور ازدلاروننه
قیمتش چندبود1950
خواب آلودبودی چشات دراومده ازجا
ندیدی نصفه باقیش رو
ادامه اش باشه1932
اقابیژن سواد ندارم .پنجم بیشترنخوندم.ولی خوب تاهمون حد خوب مینویسم. خدابهت ببخشه اغاجوعباسعلیرا
سلام دوستان عزیز
اومدم عرض ارادت کنم
بعد از چندین روز حالا میبینم که جناب ادمین اجازه نمیدن بنده حرف بزنم
در هر حال اگه این کامنتم اپ شد باید بگم دلم برای همه تنگ شده
دروغ گفتی؟ 6 خط داستان 60 تا سوتی…