سگ حشر (1)

1394/04/20

خوب یادمه بچه که بودم علاقه ی وافری به سر کردن روسری و پوشیدن کفش پاشنه بلند داشتم.اما خب مشخص بود که بابا مامانم خوششون نمیاد.فهمیدم باید وقتی تنهام این کارا رو بکنم. موقع های تنهاییم که بازی میکردم یا وقتایی که با بچه های فامیل خاله بازی میکردیم دختر که کم میومد من دختر میشدم و زنانه پوش!خیلی خوب یادمه ابتدایی-به خصوص سوم به بعد-وقت های تنهاییم لخت مادرزاد می شدم،یه روسری بزرگ رو به جای شنل یا پوستینی که انسان های نخستین یا قبایل وسط آمریکای جنوبی به خودشون میبندن،به خودم اویزون می کردم. گاهی خواننده ای میشدم که خوب نخونده اهنگشو،گاهی یه دختر که یه راز بزرگ تو سینش داره،گاهی یه پسر بومی آمریکا که به یه سر دیگه تو یه مبارزه باخته،گاهی یه مرد قبیله ای که باید اثبات کنه مرد شده!اینش مهم نبود…مهم این بود که اخرش دراز می کشیدم رو زمین و با همون روسری جق میزدم…مممم…نه!جق نمی زدم؛می مالوندم…اون موقع که نمی دونستم دارم جق میزنم!کلاس سوم ابتدایی بودم یا شایدم چهارم پنجم!!! خب حالا چرا آخر همه ی بازی هام به این ختم می شد؟؟!! چون من فکر می کردم با این کار دارم خودمو شکنجه میدم!!! خب حالا چرا با وجود اینکه با جق زدن چه اون موقع و چه حالا واقعا لذت می بردم فکر میکردم دارم خودم رو شکنجه میکنم؟؟!! الان اگه جق بزنم بعد حالا هر مدتی بدنم کمی ناتوان میشه،می لرزم،آب کیرم می پاشه بیرون…وکیرم سِر میشه!اما یه بچه ی 10-12 ساله که آب کیر نداره.فقط سِر میشدم …شاید دلیلش این بوده!

فقط یه چیزی بگم؛شاید فکر کنین که به خاطر تأثیرات ماهواره بوده اما ما تا وقتی من دوم راهنمایی شدم ماهواره نداشتیم!حالابه هر دلیلی!اصلا اون موقع ها خبری از فارسی 1 و جم و اینا نبود که!هنوزم هر چی فکر میکنم نمی فهمم چرا من دوران ابتدایی این بازی،بازی مورد علاقم بوده؟؟!! راهنمایی شدم.یه هفته ای رفتم خونه عموم چون بابا مامانم و البته عموم رفته بودن شهرستان برای مراسم ختم یکی از اقوام.پسر عموم دو سال ازم کوچیک تره.اونجا یه بازی اکشن ردیف کردیم.دوتا داداش که موظف بودن با دشمنا بجنگن!(البته میشدم همین بازی رو انلاین و مجازی هم انجام دادا ولی ما عملی دوس داشتیم!)ولی خب بازم به هر حال امکانات کم بود!هم داداش بودیم،هم همکار بودیم،هم من طبق معمول گاهی زن میشدم!هم دشمن هم بودیم!خلاصه چه دردسر بدم که تازه داشتیم از مسایل جنسی سر در می اوردیم!دقیق یادم نمیاد…ولی معمولا من نقش دشمن رو بر عهده هم می گرفتم و خب گاهی اسیر می شدم و خب شکنجه!اون موقع شکنجه ها جنسی نبود…ولی من متمایلش کردم به جنسی… مدتها بعد هر وقت همو میدیدیم ادامه ی بازی رو انجام میدادیم…یواش یواش از تم بازی درومد…مسابقه ای شد… من بیشتر از اون درباره ی سکس اطلاع یدا کرده بودم.ولی همچنان شاید تف بارم بود ولی عن بارم نبود! مسابقه میدادم که مثلا هر کی زودتر یه کاریو انجام بده و بعد بازنده لخت میشد و برنده چه میدونم…می زد تو خایه هاش!کیرشو فشار میداد …لاپایی هم بعدا اضافه شد…از این کسخل بازیا!

دوم راهنمایی سر یه قضیه ای با عموم اینا قطع رابطه کردیم و من و پسرعموم از هم دور! دوم راهنمایی دیگه کاااامل همه چیو فهمیدم.دوستم بهم گفت.یه روز جق که میردم از کیرم آب پاشید بیرون!به دوستم که گفتم قضیه رو برام توضیح داد. یه روز زنگ ورزش با هم رفتیم توالت!گفتم که تف بارمون نبود!پس فقط سافت کردیم! اول اون شروع کرد.شکمشو چسپوند به کمرم…کیرشو کرد لای پام و همونجور که عقب جلو میکرد به گردن و گوشم زبون میزد…چه حس خوبی بود!بعد نوبت من شد…اون موقع بود که برای اولین بار سعی کردم اینو که مثه بقیه با دیدین پورن برانگیخته نمیشم رو با اینو که بیشتر دوس داشتم لا پام بزاره تا لاپاش بزارم تطبیق بدم!
سال سوم هم به همین منوال…تو توالت…کتابخونه…خونشون…خونمون!اما فقط سافت…حتی ساک هم نمیزدیم!یه بار خواست کونم بزاره نشد…بلد نبود…ترسیدم!یه بارم خواستم ساک بزنم که گفت هرچند من ساک بزنم…ولی اون نمی زنه…خب طبیعتا منم ساک نزدم…دبیرستان که رفتم دوستان راهنمایی فراموش شدن.دوست راهنمایی درست درمونی نداشتم!برعکس ابتدایی که هنوزم باهاشون دوستم. سال اول دبیرستان تو شهوانی عضو شدم.عید سال نود و دو بود؛آخرای سال اول دبیرستانم.با یه نفر قرار گذاشتم.رفتم خونشون.قرارمون سافت بود.ولی خواست بکنه که خب من از شدت حشر تسلیم شدم و لی یه نیگا به سوراخ تنگم کرد…یه نیگا به کیر کلفت و دراز خودش…یه نیگا به بدن لرزان من از استرس…نکرد.باری اولین بار ساک زدم،آب کیر خوردم و چقدر خوشم اومد…ترش و گس…و برای اولین بار یکی همزمان برام چق زد و انگشتم کرد…و چه لذتی داشت انگشت شدنم!!!از شدت لذت و احشاش فریاد میزدم…چه اه و ناله هایی…یه حس و حال دیگه بود!!!بعد از اونم با چن نفری صحبت کردم ولی جور نمیشد…یعنی اکثرا خودم رد کردم. سال اول دبیرستانم تموم شد.تابستون بود.با دوستم هماهنگ کردم که از هم غافل نشیم!یه روز قرار گذاشتیم بریم باغ ایرانی…نمیدونم چرا؟ولی شب قبلش به یاد اون جق زدم!کاملا یه حسی بهش داشتم…انگار یکی بهم میگفت که میخوایی بری واس سکس!پس وقتی یهو زنگ زد و رسید بریم رستوران یا تو خونه یه چیزی بخوریم؟گفتم خونه یه چیزی میخوریم!چه کاریه خرج اضافه! بعد از خوردن شربت ازم پرسید میخوام فیلم ببینم یا نه؟!منم که کف دستمو بو نکرده بودم!!!گفتم آره. فیلم رو گذاشت ولی سینمایی نبود!پورن بود!! حشرم زد بالا…کیرم شق شد…وقتی دستشو کشید رو خشتک شلوارم چیزی نگفتم…حتی وفتی دستشو کرد تو شلوارم هم چیزی نگفتم…وقتی هم که زیپ شلوارمو کشید پایین زبونم به سقف دهنم چسپیده بود…فقط وقتی پوست دستش خورد به سر کیرم یه آه گفتم…همین…منم همین کارو با اون کردم…رفتیم تو اتاق… رو رونش نشستم و مشغول لیس و بوس شدیم.درومد گفت بریم سر اصل مطلب؟!
-نه…
-چرا؟؟؟
-اخه تنگم…تا حالا ندادم!
-منم یه زمانی تنگ بودم…بهتر!بلدم گشاد کنم!
-اخه…
-آخه نداره دیگه…حال میکنیم! و واسم ساک زد…دیگه چیزی نگفتم…لرزش بدنم نذاشت… تنقیه کردیم و تر و تمیز برگشتیم به اتاق.دراز کشید رو تخت.نشستم رو کیرش.سرش رفت تو.چه دردی!خوب شد قبلش کلی انگشتم کرده بود!!!حالا مگه کیر هفده سانتیش تموم میشد!ئیگه مقاومتی هم نمیشد جلوش کرد!کم باریکمو گرفته بود و آروم به پایین هل میداد…گاهی با ملاحظه گاهی بدون ملاحظه! بالاخره تا خایه کرد تو…خوابیدم رو بدن وزرشکاریش…لب و لیس و بوس…شروع کرد به تلمبه زدن…یه ربع طول کشید بکنه تو…نیم ساعت هم آروم تلمبه میزد…تا بالاخره درد بدل شد به لذت…اما نه اون لذتی که انتظارشو داشتم… چنتا پوزیشن عوض کردیم.اما قبل از اینکه آبش درآد کشید بیرون و گفت من بکنمش.و کردمش.اون خیلی درد نکشید.گشاد بود تقریبا.ولی حال داد.هرچند کون دادن خیییییلی بیشتر بهم چسپید! آبم رو ریختم تو کونش. انتظار داشتم بکنتم ولی نکرد.گفت حشرت خوابیده…اما من هنوز حشری بودم.
-نه بابا!!!بیا بکننن…
-عی سگ حشر! و گرفت گایید. ناهار خوردیم و وقت رفتن دم در واسم ساک زد!اما خودش گفت کاس آب اولتو میخوردم!این ترش نبود. درسته…اولین سکسم بود…لذت زیادی بردم…خوب ارضا شدم…ولی فقط جنسی…روحا ارضام نکرد. هیچ کس تا حالا نکرده… و من وقتی از خونشون زدم بیرون دلم گرفته بود…یه شبه بغض… “آخه چرا من با هر کی دوست صمیمی میشم عاقبت به تخت ختم میشه؟!” بعد از اون چند بار دیگه با هم سکس کردیم… اون موقع همش پونزده سالم بود!

نوشته:‌ beh9am


👍 0
👎 0
23734 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

465685
2015-07-11 06:07:40 +0430 +0430

فکر کنم روح صادق هدایت تو تنته!!!

0 ❤️

465686
2015-07-11 12:01:10 +0430 +0430

همش بچه بازی بود!خخخ

0 ❤️

465689
2015-07-11 15:04:31 +0430 +0430

manam mese to hich vaght roham erza nemishe hamash hese bad daram

0 ❤️

465690
2015-07-11 21:49:50 +0430 +0430
NA

خوب بود کاشکی یکی با بدن تقریبا ورزشکاری پیدا میشد براش ساک بزنم و بکنتمو بعد من بکنم ولی نمیشه میفهمی نمیشه فک کنم از اثرات تحریمه میفهمی تحریمیم

0 ❤️

465691
2015-07-12 02:37:10 +0430 +0430

تو باید بری با انسانای نخستین دوست بشی تا درکت کن چون کیرای اساسی دارن برات
حالا چرا قبایل وسط آفریقا قبایل منتها الیه شمال شرقی نمیشه؟

0 ❤️