سیا و دختر عمو

1395/08/21

سلام دوستان عزیز میخوام یه داستان را که یه سال پیش برام اتفاق افتاد براتون تعریف کنم،و یه خواهش ازتون دارم فاش ندین چون همه این جا داستان شونو میذارن برای اینکه شما لذت ببریدو تجربه حاصل کنید
اسم من سیام است و 18 سال دارم و دختر عموم که پریسا نام داره 22 سالش است من از اولم خیلی ازش خوشم میآمد و همیشه با یاد کسش جرق میزدم تا این که یه عموم فوت کرد و من تو اون روزا خیلی خودمو بهش میمالیدم و یه طوری به سینه هاش دست میزد خودشم میدونست ولی بروش نمیآورد تا اینکه رو چهلم فوت عموم شد و برای آرامش روحش یه ختم قرآن برگذار کردیم دو روز پیش از ختم داشتم از مدرسه میآمدم که عموم(پدر پریسا) برام زنگ زد و گفت اگر امکان داره بیا خانه مون تا کارت های ختم رو ترتیب کنیم منم رفت و جلوی در دیدمش و با هم سلام و علیک کردیم وقت داخل شدم دیدم پریسا داره کارت مینویسه و منم یه خنده کردم و بهش گفتم تو برو من آمدم رفت ترتیب نون داد بعد از خورد نون تصمیم بر این شد که من و برادرش کارت ها رو تقسیم کنیم من اومدم خانه و یه دوش گرفتم و خوب به خودم رسیدمو یه پیرهن پوشیدم به فکرم رسید که حالا کسی خانه شون نیست چون همه برای ترتیبات ختم رفته بودن منم به بهانه این که چند تا کارت رو جاگذاشتم رفتم خانه شون دم در خونه شون دوتا دکمه پیرهنمو باز گذاشتمو رفت دیدم فقد مدرش بود وبردار کوچیکش ، مادر داشت لباسا رو میشست و برادرشم تو اتاق خودش بود رفتم پیشش گفتم چند تا کارت روجاگذاشتم مطلبمو فهمیده بود و الکی یه چند تا کارت اشتباه رو برام نشون دادو با زیر چشمش به دکمه های بازپیرهنم نگاه میکرد که متوجه شد من دارم میبینمش ساکت ماند و هیچ حرفی نزد چون توفاصله خیلی نزدیکش بودم سرمو بردم جلوش و یه لب ازش گرفتم چیزی نگفت جرأتم رفت بالا دستشو گرفتم بردمش تو اتاقش کیرم راست کرده بود لبمو به لبش نزدیک کردمو خودش لبمو گرفت با دست راستم باسنشو میمالوندم پنج شیش دقیقه مالوندنم دوام کرد صدای باز شدن در اتاق رو شنیدم رفتم بیرون اتاق دیدم برادرش از اتاقش بیرون شده دوباره داخل اتاق شدمو لبشو بوس کردمو بهش گفتم که هر وقت خونه کسی نبود برام زنگ بزن
یه روز بعد حدودای ساعت دو ظهر برام زنگ زد گفت بیا کمی بخودم رسیدم رفتم خونه هامون پای پیاده ده دقیقه راه است رسیدم خونه شون دیدم خواهر کوچیکش خونه ست گفتمش اینکه خونه ست گفت ترتیبش با من ، برای خواهرش پول دادو گفت برو با دوستات بازی کن اون که رفت خیالم راحت شد گغت منتظر بمون صدات میزنم چند دقیقه بعد صدا زد رفت در اتاقشو باز کردم دیدم یه شلوار تنگ با یه بلوز تنش کرده بلوزش انقدر تنگ بود که نوک سینهاش معلومیشدو کیرم راست کرده بود رفتم جلوتر و لب گرفتنمو شروع کردم حودادی ده دقیقه از هم لب گرفتیم هولش دادم رو تخت خوابش افتاد منم رفتم پیششو شروع کردم به مالوندن سینهاش، سینهاش بزرگو سفت است بعد از چند دقیقه دست راستمو بردمو زیپو دکمه شلوارشو باز کردمو از روی شرتش کسشو نوازش میدادمو هر وقت دستمو فشار میدادم رو کسش آه میکشید که بیشتر حشریم میکرد
دستمو از شلوارش کشیدم بیرون و بلندش کردو روتخت نشوندمش بلوزشو در آوردم وای خدا چی میدیدم یه سوتین قرمزکه سینهاش به سختی تو جاشده بود از سوتین و شرت قرمز خیلی خوشم میاد سوتینشو درآوردمو سینه های سفتو بزرگشو جلوم دیدم دیگه نمیتونستم صبر کنم شورع کردم به خوردن سینهاش آروم آروم گاز میگرفتمو ممهاشو میکردم تو دهنمو گازش میگرفتم خیلی حال میکردم.
هردوتامون بلند شدیمو شروع کردیم به لخت کردن یکی دیگمون شلوارو شرت همدیگرو یکحا دراوردیم کیرکم راست کرده بود با دیدنش گفت وای به حالم ، گفت برات ساک بزنم گفتم باشه شروع کرد به ساک زدن خیلی عالی ساک میزد یه پنج دقیقه واسم ساک زد رو تخت خواباندمشو پاهاشو جدا کردم آروم رو کس نارش دست میکشیدمو اونم با آه آه کردنش بیشتر حشریم میکرد کمی پیش رفتم یه لیس آهسته اما با فشار کشیدم رو کسش ، چوچولشو گاز میگرفتمو با چوچولش بازی میکردم گفتم حالا میخوام مال من شی با صدای حشری آمیزش گفت من از اولم مال تو بودم آروم کلاهک کیرمو کردم تو کسش.و با یه فشار محکم تمام کیرمو کرد توش یه چیغ بلند کشید سریع دست راستمو گذاشتم دم دهنش که صداش درنیاد خیلی با فشار تمبله میزدم با هر تمبله که میزدم گازی محکمتر از دستم میگرفت حدودابی ده دقیقه با فشار زیاد تمبله میزدم داشت آبم میاومد کیرمو دراوردم همه آبمو ریختم رو شکمش دستمو از دهنش پس کردم گفت خیلی ناجوانی اگه پردمو پاره کرده باشی چی کار کنم.
گفتم باید ارضات کنم قبول کردو انگشت بزرگمو کرد تو کسشو با دست دیگم به سینهاش فشار میدادم ، چوچولشو میلیسیدمو گازش میگرفتم صدای آه آهش هوای اتاقو پر کرده بود، خیلی با فشار انگشتمو تو کسش بالا و پایین میکرد که یه چیز گرمو رو انگشتم احساس کردم فهمیدم که ارضا میشه انگشتمو درآوردم آبش با فشار زیاد ریخت رو تخت خندیدو گفت جونمی تا ابد مال خودتم، بغلش کردمو بردمش تو حمام یه دوش گرفتیم از گونش یه گاز گرفتمو بهش گفتم بازم میخوام بکنمت گفت در اختیارتم سرورم.
رو به پشت خوابیدم اومد رو کیرم نشست با دستام با ممهاش بازی میکردمو تمبله میزدم چرخوندمشو پشتشو به من کرد تمبله زدنمو سریع کردمو با کتک محکم میزدم به باسنش آه آهش زیاد شده بود بازم حدودای ده دقیقه خیلی سریع تمبله میزدم داشت آبم میاومد چیزی بهش نگفتمو همشو خالی کردم تو کسش فهمید گفت چی کار کردی گفتم خیالت راحت کیرمو درآرودم در حالی که داشتیم دوش میگرفتیم از هم لبم میگرفتیمو با دستم چوچولشو میمالیدم آبو شاورو بستم همدیگرو خشک کردیم بازم از هم لب میگرفتم همون جوری رفتیم تو اتاقشو از جیب شلوارم یه پاکت دارو درآوردمو یه دونه دادم بهش خندیدو گفت خیلی خوب ترتیبشو داده بودی منم برگشتم خونه.
این اولین سکسمون بود روبار از کون هم کردمش اگر مایلید پیام بدید براتون میزارم.

نوشته: سیام کوس دوست


👍 0
👎 10
25346 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

564151
2016-11-11 21:06:07 +0330 +0330

آقا من الان متوجه مطلب نشدم!!!
از کوس محکم تلمبه زدی بعد گفت خیلی ناجوانی اگه پردمو پاره کرده باشی چیکار کنم؟!
ناجوانی واقعا!! (dash)

0 ❤️

564153
2016-11-11 21:26:07 +0330 +0330

سیام عمو جون درساتو خوندی؟؟ دیگه ممه نخوری عمو جون داری بزرگمیشی دیگه نباید بش بگی ممه بگو سینه و اینکه با کتک محکم میزدی به باسنش یا با محکم کتک میزدی باسنشو؟ همه ایناوقتی که زن عمو خونه بود اتفاق افتاد ؟ جرق همون جق هست عمو جون بزرگ تر که بشی میتونی انجامش بدی الان زوده اما انجام نده چون بده افرین پسرم

0 ❤️

564159
2016-11-11 21:40:38 +0330 +0330

همشو نخوندم عمو جون الان میبینم سه صفحه باید برات توضیخ بدم اما حوصله ندارم صداش هوای اتاق رو پر کرده بود؟ ابش با فشار پاشید رو تخت بقلش کردی بردیش تو حموووم ؟شاور رو بستی؟عمو جون ببین تو دارو خونه جیبت کاندوم کدئین نداری از وقتی اراجیفتو خوندم سردرد کیری گرفتم (dash) اگه یه موجود فضایی مثالا از مریخ بیاد زمین و این اراجیف رو بخونه چی فک میکن جز اینکه همه مردان سرزمین من یا جرقی هستند ببخشید جقی هستند یا …

0 ❤️

564170
2016-11-11 22:30:37 +0330 +0330

ننویس لعنتی.
وقتی امثال ایول و اساطیر و نجوا داستان ندن این اراجیفا میشه داستان

0 ❤️

564171
2016-11-11 22:34:44 +0330 +0330

خخخخخخخخخخ بردتش حموم خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ کسی نیومد؟
4سال ازت بزرگتره اره؟
خخخخخخخخخخخخخخ

1 ❤️

564183
2016-11-12 01:15:36 +0330 +0330

با این داستانت خواهر هر چی غلط املایی را گاییدی،جقی حداقل یک بار از روش میخوندی و بعد میذاشتی (dash)

1 ❤️

564188
2016-11-12 04:05:44 +0330 +0330

به همه توصیه میکنم این داستان رو دانلود کنن و هروقت تو مسیر زندگی کم اوردن و بغض گلوشونو فشرد چند خط ازش بخونن .
ب خدا ادم اگه تو مجلس ختم هم این داستان رو بخونه روده بر میشه از خنده ، لهجه تخمیش یه طرف کم سوادیش هم یه طرف ، اینکه بعد از 2 دست گاییدن هنوز نمیدونه پرده عموزاده گرام رو پاره کرده یا نه هم یه طرف .
در اخر هم هرکی فهمید تو پاکتی که از جیبش درآورده چی بوده بالاغیرتا ب ماهم بگه و یه ملت رو از نگرانی دربیاره

1 ❤️

564202
2016-11-12 07:21:54 +0330 +0330

در اسرع وقت به نهضت سواد آموزی مراجعه کن
کیرم دهنت

1 ❤️

564488
2016-11-14 18:06:56 +0330 +0330
NA

Biya khososi karet daram

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها