سلام من اسمم فاطمه اس الان ۱۹سالمه اولین بی افم تو ۱۲سالگی بود اولین سکسم هم تو ۱۳سالگی چون از بچگی خیلی درشت بودم ممه هامم بزرگ بود .ممدرضا دوسپسرم اون موقع ها ۱۸سالش بود دوست خانوادگیمون بود همدیگه رو رو پشت بوم خونمون میدیدیم حتما فک میکنید مگه میشه اره واسه ما میشد پدرومادرم هردو شاغل بودن و یه خواهر کوچیک تر داشتم فقط رابطمون در حد همون بوسیدن بود یااینکه از زیر لباس سینه هامو میگرفت

انگار چن باری پسر همسایمون مارو دیده بود اونم همون ۱۷_۱۸سالش بود یبار وقتی داشتیم رو پشت بوم لب میگرفتیم صدای پا شنیدیم که تند تند میاد بالا من که داشتم سکته میکردم ممدرضا پرید رو پشت بوم همسایه بغلی(پشت بوما بهم چسبیده ماخونمون مسکن بود ۴واحدی بود اون موقع هنوز پرنشده بود این داستان واسه ۷سال پیشه) منم به همون طرفی که ممدرضا رفته بود نگا میردم میترسیدم برگردم بااینکه یکی پشت سرم بود انقد تو همون حالت موندم که رفت بعد اومدم توخونه زنگ زدم ممرضا گفت نترس حلش میکنم و این حرفا بعد ممرضا زنگ زده بود پسرعمش اومده بود انگار با پسرهمسایمون اشنایی داشته وساطت کرد که به‌ کسی نگه و اینا

بعد که ممرضا اینا رفتن یکی زنگ خونمونو زد‌رفتم در و واکنم دیدم عباس(پسرهمسایه)با یه پسر خپل دیگن هی میگفتن یه چیزی بهمون بده که به کسی نگیم من واقعا نمیفهمیدم منظورشون سکسع تااینکه خودشون گفتن منم چاره ایی‌ نداشتم گفتم باشه پسر تپله اومد تو من استین حلقه ایی تنم بود فک‌کردم میخواد کسمو بماله! ولی حتی به سینه هامم دس نزد فقط از پشت از رو شلوار مالید بهم بعد چن دیقع هم شلوارش خیس شد رفتن… یادم نیس اون روز خواهرم کجا بود ولی نیم ساعت بعد مامانم اینا اومدن این اولین سکس من نبود بعد این داستان که ممرضا گم وگور شد گوشیش خاموش شد و اینا اما عباس به یه پسردیگه که خونشون چندتا کوچه بالاتر بود گفته بود اره یه دختره هس‌که سینه هاش خوبه و سکسی و فلان این پسره چن وقت بهم پیام میداد بعد یه روز عصر گفت من پایین خونتونم دارم میام بالا (میدونس پدرمادرم سرکارن الان یادم اومد خواهرم اون موقع ها ۱/۵کلاس ریاضی میرفت) پسره اسمش احمدرضا بود اومد بالا‌ من نمیخواستم درو وا کنم واقعا یادم نیس چی شد اما این اتفاق ۳بار دیگه هم افتاد و دفعه دوم کیرشو گذاشت لای سینه هام فقط تاپمو در میاوردم واسش یادمش کیرش خیلی بزرگ و دراز بود ابش ریخت رو سینه هام یادمه ابش همونجا خشک شد بعد من که چندشم میشد شروع کردم به کروندن لای سینه هام و انقد باناخن کشیدم که زخم شد هنوز بین سینه هام یه لک‌کمرنگ هست.اینم بگم که پسره(احمدرضا) خیلیییی پرو بود یبار خواهرم خونمون بود و اومد خونمون اومد تو اتاقم خواهرم تو هال خواب بود باورتون میشه گفت تاارضا نشم نمیرم باز‌گذاشت لای سینه هام ارضا شد ولی وقتی‌ دوتامون لباس تنمون بود خواهرم‌ اومد تو اتاق دیدش البته کاری ‌نمیکردیم ولی خب‌خیلی بد بود خیلی هیچوقت خودمو بخاطر اون صحنه نمیبخشم هرچند الان فراموش کرده اما بعدش به خانوادم گفت و من بد بگا رفتم باور کنید همه اون اتفاقا ناخواسته و از ترس بود ! خودمم تنم میخارید ولی‌خب نع در اون حد که اونقد بلا سر خودم بیارم

(احمدرضا هرجا هستی کیر خر دهنت)

نوشته: Ftme