شانس در شب (۱)

1397/03/30

بعدازدیدن یک فیلم سکسی که حسابی شهوتی شده بودم حدود ساعت یک نصفه شب بود که اومدم روی سایت شهوانی که شایدبتونم بایک خانم چت کنم.همین که داشتم پیغامها را میخواندم یکی پیغام داد که ما متاهل هستیم و دنبال یک اقا یا زوج اهل حال میگردیم. منم یک پیغام‌خصوصی براشون دادم که من مجرد‌ هستم و اگر تمایل دارید در خدمتم. ایدی تلگرام دادند و گفتند عکس بفرست، منم عکس فرستادم و انها هم همینطور ولی من باورم نشدعکسی که برام فرستادند مربوط به خودشان باشد چون هر ۲عالی بودند واکثر عکسهاشون هم خارج از ایران بود.در هرصورت من گفتم هر زمان خواستین من در خدمتم،اونا گفتند همین الان، بهشون شماره دادم که تماس بگیرند و بعداز چند دقیقه تماس گرفتند و خانمی که خودش را نازلی معرفی کرد بامن صحبت کرد و بهم گفت که باهمسرش درخیابان اندرزگو با ماشینشان در حال دور زدن هستند و از من ادرس خواستند که بیان دنبالم ،منم حدود ادرس اپارتمانم رو دادم و قرارشد تا نیم ساعت دیگه همدیگر را ملاقات کنیم.

احتمال خیلی ضعیف میدادم‌که عکسهایی که برام فرستادند و قراری که باهم گذاشتیم واقعی باشد ولی زمانی که با یک ماشین خیلی لوکس امدند دنبالم تازه فهمیدم که اونشب جزوء خوش شانس ها هستم . سوار ماشین که شدم واقعا با یک زوج عالی و باشخصیت روبرو شدم،حدود سنی نازلی ۳۵ و همسرش که اسم مستعارش شایان بود ۴۵ بود که بعد از اینکه باهم اشنا شدیم بهم مشروب تعارف کردند ولی من ترجیح دادم جهت احتیاط نخورم چون شناخت قبلی ازشون نداشتم و اونا هم متوجه این موضوع شدند و نازلی گفت الان خودم میام پیشت که به زور بهت مشروب بدم و شایان کنار خیابان ایستاد تا نازلی بیاد عقب پیش من. زمانی که درب عقب را باز کردم که نازلی سوار بشه دیدم که بغیر از شالی که سرش بود یک مانتوی حریر بلند مشکی پوشیده و زیر مانتوش دامن کوتاه با جوراب ساپورت و یک بلوز نیم تنه پوشیده بود که وقتی نشست پیشم احساس کردم حرارت بدنم چندین برابر شد و منم چون زوج های محترم و باشخصیتی بودند هیچ واکنش خاصی نسبت به اون چیزی که دیدم و بنظرم عالی بود انجام ندادم. نازلی پیک مشروبم رو بهم داد و‌گفت بنوش و من وقتی اصرار زیادش را در این رابطه دیدم بیشتر شک کردم که شاید داخل پیک مشروب قرص خواب اور یا چیز دیگه ای باشد و بهمین دلیل گفتم که اول خودت باید بنوشی و نازلی هم بدون تردید تمام پیک را نوشید. بخاطر اینکه از ننوشیدن من ناراحت نشده باشند و یکمی احساس رابطه دوستانه تری پیش بیاد به نازلی گفتم من زمانیکه مشروب کم باشه نمیخورم . شایان کنار خیابان ایستاد و گفت میخوام یک شیشه مشروب مخصوص خودت بیارم و رفت از صندوق عقب یک شیشه مشروب پلمب شده برام اورد. من ازشون اجازه خواستم که مشروب را با خود شیشه سر بکشم و یک نفس نیمی از شیشه را بسلامتی خودشان سر کشیدم. نازلی خیلی از اینکارم خوشش اومد و بلافاصله شروع کرد به لب گرفتن و من که ظرف مدت چندثانیه مست شده بودم شروع کردم به خوردن سینه ها و مالوندن نازلی و شایان هم درحین رانندگی برمیگشت عقب را نگاه میکرد و در کوچه فرعی های سمت شمرون درحال حرکت بود و من فکر میکردم بسمت خانه انها درحال حرکت هستیم.بوی بدن و هیکل سکسی نازلی بدجوری دیونم کرده بود و اونم تمام مدت اه و اوه میکرد و شایان هی از من می پرسید تابحال زن حشری مثل نازلی دیدم یا نه ،من هم در جوابش میگفتم نه و شایان زودتر ببریمش مکان بکنیمش ، به نازلی گفتم برام ساک بزن و اونم گفت وقتی رفتیم خونه مال جفتتون رو ساک میزنم ، نازلی رو دراز کردم رو صندلی و بدون اینکه شورتش را در بیارم از کنار شورتش که توری و مشکی رنگ بود شروع کردم به لیسیدن کسش و با انگشتام با چوچولش بازی کردن ، اینقدر حشری شده بود که بهم میگفت دارم دیونه میشم و زودباش کیرت رو بکن تو کسم ولی چون فضای ماشین کم بود و دیدم حیف کس به این خوبیه که اساسی نکنمش ، بهش میگفتم صبر کن الان میبریمت خونه و اونم هی میگفت الان میخوام الان بکن و شایان هم از جلو میگفت نازلی بذار بریم خونه بعدا و من احساس کردم شایان دوست نداره نازلی تو ماشین بکنم و پیش خودم گفتم حتما برنامه بهتری داره ، همینطور که داشتم کس نازلی رو میخوردم بهم گفت بیا گوش و گردنم رو هم بخور و من از روی کسش همینطور رفتم بسمث سینه و گردن و گوشش و اونم اونقدر حشری بود که تمام مدت منو گاز میگرفت ، دم گوشش دوباره بهش گفتم کیرم رو ساک بزنه ،اونم اهسته بهم گفت شایان شاکی میشه و به شایان گفت صدای موزیک رو بلند کنه که راحت حرفش رو بهم بزنه ، شایان صدای موزیک رو بلند کرد و من و‌نازلی رو صندلی عقب روی هم بودیم و بیشتر لب میگرفتیم و شایان هم از همون جلو کس و کون نازلی رو میمالوند ،شاید تمام این جریانات حدود ۴۵ دقیقه ای طول کشید و من دیدم انگار تو منطقه شمرون فقط داریم دور خودمون میچرخیم و خبری هم از رفتن خونه نیست و چون شهر خلوت بود و ترسیدم که بیشتر از این بخوایم بیرون باشیم حتما تابلو میشیم به شایان گفتم اگر شما مکانتون ردیف نیست من مکان خوب و مطمئن دارم ولی شایان در جوابم گفت چون بار اول هست که همدیگر را می بینیم و این جلسه بیشتر باب اشنایی بوده بهتره که بذاریم دفعه بعد و من فهمیدم که شایان یکجورایی دوست داره که من زودتر ازشون جدا بشم ولی من هم که کاملا از مشروب و بدن سکسی و حشری نازلی مست شده بودم بهش گفتم حیف کس به این خوبیه که الان ۲نفری نکنیمش چون نازلی بی نهایت حشری و تمام کس و شورتش خیس شده بود. نازلی سر منو اورد رو سینش و در گوشم گفت اگر الان منو نکنی دیگه عمرا شایان بذاره همدیگر را ببینیم چون همیشه برنامش همینه . وقتی نازلی اینو بهم گفت دیدم هیچ رقمه نمیتونم از نازلی بگذرم ولی از طرف دیگه هم نمیخواستم شایان ناراحت بشه چون واقعا ادم باحال و مشتی بود ولی درکش نمیکردم که اگر تا اینجاش گذاشته پس چرا برای ادامه و تکمیلش مشکل داره ، دیدم بهترین راه در اون موقعیت گرفتن و دادن شماره تلفن همراهم به نازلیه که همین کار را کردم ولی نازلی گفت که خودش تلفن همراه نداره و در ابتدا هم که با من تماس گرفته بودند شایان تماس گرفته و گوشی را داده به نازلی که با من صحبت کنه. کم کم طریقه صحبت شایان هم داشت با من و نازلی تغییر میکرد و هی میگفت قرارشد باهم حال کنید نه پچ پچ و ضبط ماشین را کلا خاموش کرد و گفت فکر میکنم یک ماشین از خیلی وقته دنبالمونه و بمن گفت میدان تجریش که ایستاد سریع از ماشین پیاده بشم و بعد خودشون با من تماس میگیرند و تمام مدت هم از توی اینه من و نازلی را زیرنظر داشت و میگفت خودتون را جم و جور کنید که گیر نیوفتیم ، واقعا هر چقدر حال کرده بودم در عرض کمتر از پنج دقیقه تبدیل به ضدحال شد و در چهره نازلی هم همین حال را احساس میکردم و نازلی بدون اینکه شایان متوجه بشه تمام مدت با ۲ دستش دست و پای سمت راست منو در حال نوازش بود و منم دستم توی شورتش بود و با چوچولش بازی میکردم و تمام دستم از اب کسش کاملا خیس شده بود و نبض کسش را احساس میکردم . من واقعا راهی به ذهنم نمیامد که به شایان و یا نازلی پیشنهاد کنم ،فقط امیدوار بودم که نازلی بعدا با من تماس بگیره. رسیدیم میدان تجریشو من سریع خداحافظی کردم و از ماشین پیاده شدم تا جایی‌که شایان حتی اجازه بسته شدن درب ماشین را هم نداد و گاز داد و رفت که من واقعا فکر کردم ماشینی داشته ما رو تعقیب میکرده در صورتیکه اینجور نبود و هیچ خبری نبود. همینطور قدم زنان کنار خیابان میرفتم و به این فکر میکردم که کاشکی به حرف شایان اهمیتی نمیدادم و نازلی را میکردم و هی افسوس میخوردم که کس به اون خوبی از دستم پرید. دیدم اینجوری دارم دیونه میشم و بهتره برم یک جایی خودم رو خالی کنم چون دیوانه کس شده بودم و کس به اون خوبی از تو بغلم بدون اینکه بکنمش اومده بود بیرون و معلوم هم نبود که تماس میگیره یا نه. به یک زوجی که اهل حال پولی بودند و ۲ مرتبه هم باهاشون حال کردم تماس گرفتم و فکر میکنم ساعت حدود ۴صبح بود و اصلا امیدی نداشتم تلفنم را جواب بدهند ولی با زنگ سوم تلفنم را جواب دادند و‌گفتند میتونی الان بیای و گفتند یک زوج دیگه هم مهمونشون هستند و اگر بخوام حال کنم ۲برابر همیشه باید پول بدم ، منم قبول کردم و مثل همیشه به اون خانم گفتم که چه لباسهایی برام بپوشه تا من برسم اونجا . یک ماشین دربست گرفتم و شانسم خوب بود که راننده یک ادم مشتی و اهل‌حال بود و بمحض اینکه سوار شدم گفت اقا چه بوی مشروبی میدی و منم هوس کردم اگر مشروب داری بجای کرایه بهم مشروب بده و منم بهش گفتم خونه خودم نمیرم و دارم میرم مهمونی که اونم دید من مست هستم فکر کرد دارم بهش دروغ میگم و تا مدتی سکوت کرد. من هم فهمیدم ناراحت شده سرصحبت را باهاش باز کردم و گفتم این وقت صبح داری مسافرکشی میکنی که اونم در جوابم گفت دانشجوی سال اخر مهندسی عمران هستم و برای تامین هزینه دانشگاه و زندگیم شب ها مسافرکشی میکنم و منم دیدم ادم باحالیه همه وقایع اونشب را از اول تا اخر براش تعریف کردم که اون بیچاره هم حشری شده بود و هی میگفت اگر این کس دست من میافتاد پارش میکردم و بهم میگفت چطوری حاضر شدی بیخیالش بشی.تمام داستان را براش کامل تعریف کردم و گفتم که امیدوارم نازلی با من تماس بگیره و اونم چند مورد از مسافرهای خانم اهل حال و کاسب را که به تورش خورده بودند را برای من تعریف کرد و من بهش گفتم که الان دارم میرم جایی برای عشق و حال و اگر اونم بخواد بیاد میتونم با اونا صحبت کنم ولی باید پول بهشون بده.مبلغش را که بهش گفتم اول گفت نه ولی از خانمه که تعریف کردم که چقدر حشریه و چه لباسهایی میپوشه اونم قبول کرد که بیاد.باعرض پوزش از شما خواننده محترم چون میخواهم تقریبا تمام مواردی را که اتفاق افتاده کامل و بدون نقص برایتان بازگو کنم باید بمن اجازه بدهید که مابقی وقایع را در فرصتی مناسب تر خدمتتان عرض نمایم پس به زودی با شانس در شب (2)

نوشته: شاهین ارام


👍 6
👎 10
3039 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

696053
2018-06-20 22:35:37 +0430 +0430

یک نفس نیمی از شیشه را سر کشیدی؟!!از کدوم طرفت؟خون نیومد؟!اخه مگه عرق بیدمشکه مشنگ

0 ❤️

696078
2018-06-21 01:25:28 +0430 +0430

جلق در شب

1 ❤️

696105
2018-06-21 06:24:34 +0430 +0430

مگه بهادر ترکیبی هستی که یک نفس نیمی از شیشه سر کشیدی؟؟ شاهین ترکیبی کی بودی تو

1 ❤️

696114
2018-06-21 07:31:29 +0430 +0430

تیر چراغ برقهای کوچمون تو کونت ایدفعه یک نفس کل شیشه را سر میکشی .عوضی دیگه ننویس
اگه ادامه بدی همون شیشه یک تکان،یک نفس تو کون کثیف و کرموت.
لاشی کوس مشنک دیگه بس کن خجالت بکش اقای یک نفس.

0 ❤️

696124
2018-06-21 10:43:06 +0430 +0430

بنوش و بگو ملت را ک یر فرض کرده ای ای دلاور

0 ❤️

696344
2018-06-22 07:53:09 +0430 +0430

تو مملکتی که زن و شوهرش بهم اعتماد ندارن چطوری
یه دفعه ای آگهی میکنن و نفر سوم میخوایم؟
بهترین راهش خیانته که همه گوی سبقتو از هم گرفتن
هم خانوما هم آقایون. چه مامان باباهای با شکوهی بشن اینا

0 ❤️

697080
2018-06-25 09:09:46 +0430 +0430

اون شب بعد از تماشای یک فیلم سکسی گفتی برم شهوانی یکم کصشعر بنویسم ی جقی هم زدی برو بابا کونی همونجا ک گفتی شیشع مشروبو ی نفسه تا نیمه رفتم فهمیدم این داستان زادی مغز معیوب ی جقیه

0 ❤️