شاه ایکس در فرار کسمغزها (۱)

1396/05/29

کار قبلی با تمام خوبو بدش تموم شد اما برای من یک درس فوق العاده به جا گذاشت در جریان داستان بی دی اس امی که هیدن مون عزیز همزمان با انتشار مجموعه قبلی نوشت من کامنتی براشون گزاشتم و ایشون رو به دیدن سریالی که بازیگرهاش همگی از زیباترین پورن استار های امریکایی انتخاب شده بودن تشویق کردم فرداش وقتی اومدم شهوانی برای اولین بار دیدم صندوق پیام هام پر شده یکی یکی باز کردم و خوندم کلی ازم تعریف کرده بودن که چه نویسنده ای هستم و بهترین سایتم وداستانهام شاهکاره و باید برای بقیه نویسنده ها کلاس تقویتی بزارم و… اخرش خیلی معمولی یعنی یه جوری که شک نکنم همگی پرسیده بودن راستی اون سریاله که به فلانی گفتی اسمش چی بود؟ از کجا میشه دانلودش کرد و… یعنی عنایت بفرمایید من چهار ساله اینجام بیست تا داستان نوشتم کلی کامنت و مخلفات سگم بهم پیام نداد خرت به چنده. یه کامنت راجع به پورن استارا گذاشتم انچنان توجهی بهم شد که اگر زمان بچگی بهم شده بود الان رئیس جمهور امریکا بودم!!! همتونو می بستم به بمب هسته ای!! خلاصه که ما به درک اما این رسمش نبود!!

سراغاز این ماجرا به دو تا تابستون قبل بر میگرده زمانی که من به اصرار ارش اسکل تپه برای یک دیدار مهم به خونه ارش رفته بودم اوشکول خان گفت چند نفرن که حتما باید ببینیشون منم فکر کردم باز یک گروه دختر پیدا کرده طبق معمول با طنابش رفتم تو چاه وقتی رسیدم اونجا منو به چهار نره خر بوگندو معرفی کرد که اینا بچه مایه دارن ومیخوان سفر ترکیه برن میخوام تورو هم باهاشون بفرستم گفتم مگه تو مدیر مدرسه ای که منو بفرستی اردو چرا چرت میگی گفت اینا با بقیه فرق دارن جهت اطلاعاتون من دو تا پسر عمه دارم که جونورایین برای خودشون یه پارک جنگلی نزدیک خونشون هست یک قسمتش علفای بلند داره که معتاد ها میرن اونجا برای مواد کشیدن اینا عصر به عصر که میشه میرن لای علفا دنبال معتاد هایی که از شدت مصرف نشئه شدن میگردن که کونشون بزارن عادتشونه چند تا سکه همراهشونه وقتی کارشون تموم میشه یک سکه ده ریالی یا بیست ریالی داخل کون معتادها فرو میکنن میگن وقتی طرف رفت دستشویی سکه میوفته پایین میخوره به کاسه مستراح صدا میده فکر میکنه معجزه شده از این به بعد پول میرینه و وضعش خوب میشه حسابی میره سر کار! سکه ها مال سه تا شیشه پر از سکه ای است که تو زیر زمین خونه پدر بزرگم موقع اسباب کشی پیدا کردیم.یکروز پدربزرگ زنگ زد بهم گفت میخوام تکلیف یک قسمت از اموالمو مشخص کنم پنج شنبه ظهر اینجا باش فکر کردم میخواد خونه باغشو به نامم کنه مثل بوشفگ (سگ لوک خوش شانس) تا خونش دویدم وقتی رسیدم دیدم کل نوه ها اونجا جمعن خورد تو ذوقم چه نقشه ها برای تبعید مادر بزرگ به خونه سالمندان. بیرون کردن عمو و زنو بچش با سرنیزه. افراشتن پرچم اسرائیل!! ساخت یک تخت پادشاهی از جنس چوب و رنگ کردنش با اب طلا. تشکیل حرمسرای شخصیم تو خونه باغ و… کشیده بودم به محض اینکه دیدم بقیه نوه ها اونجان خونم به جوش اومد اونام با دیدن من کلی شاکی شدن هر کس فکر می کرد پدر بزرگ فقط خودشو دعوت کرده گفت که قصد فروش خونه رو داره و تو زیرمینش کلی چیزای عتیقه و با ارزشه باید با احتیاط به بالا حمل بشه تا به تشخیص اون دور انداخته یا بسته بندی بشه (برای اینکه پول عمله نده نوه ها رو کشونده بود اونجا) جزو چیزایی که پیدا کردیم سه تا شیشه مربای بزرگ پر از سکه های یک و دو تومانی بود که اینا برای خودشون برداشتن و برای کارهای کثیفشون ازش استفاده میکردن بعدها وقتی ارش گیر داد که یه تومن به من قرض بده چون میدونستم قرض الپس نده است گفتم نه ( به خاطر دختر بازی های گسترده اش با وجود مایه دار بودش به همه نفری چند میلیون بدهکار بود) اما هی تو مناسبت های مختلف تو جمع بهم گیر میداد منم یکبار که خونه عمه رفته بودیم یکی از سکه ها رو ازشون خواستم که شیشه های خالی رو نشونم دادن گفتن شرمنده تموم شد (همشو تو کون معتادا فرو کرده بودن) منم یک سکه یک تومانی که بعدها تصادفی تو جعبه واشر پیدا کرده بودمو با خودم به یکی از مهمونی های ارش بردم عمدا حرف پول داشتنو پیش کشیدم وقتی گیر داد گفتم یه تومن بهت میدم به یک شرط دیگه هرگز از من پول قرض نخوای خوشحال شد گفت باشه جلوی جمع ازش قول گرفتم بعد عین گداها سکه یک تومنیو انداختم تو ظرف غذاش بروبچ جلوشو نمیگرفتن همونجا از زور حرص سرمو با تبر فطع می کرد خونمو سر میکشید (تقصیر خودمه که اینقدر بخشندم!!) پسر عمه های من قبلنا جلوی مدرسه پسرونه وایمیسادن میگفتن کی میخواد فیلم سوپر ببینه هر کی میخواست به بهانه دیدن فیلم می بردن خونه بیچاره ها رو می کردن اما بعد از اینکه تبلت فراوون شد و فیلم سوپر مثل اب خوردن تو دست بچه های کم سن دست به دست میگشت اینام مجبور شدن معتاد های پارکو هدف بگیرن حتی منم یکبار با خودشون بردن و به نگهبان پارک معرفیم کردن. یه دفعه موقع کردن یه معتاد مادر مرده سر رسیده بود اما چیزی نگفته بود و رفته بود یه جورایی رفیق شده بودن. یه بارم یه بدبختی تو پارک خوابیده بود اینا فکر کرده بودن نعشه مواده داشتن شلوارشو میکشیدن پایین طرف بیدار شده بود دادو بیداد کنون گذاشته بود دنبالشون که اینا تو اطاقک نگهبان قایم شده بودن میگفتن نامرد صبر نکرد شورتو شلوارشو بکشه بالا بعد بیوفته دنبالمون یه دستی شلوارشو گرفته بود میدوید فحش خوار مادر میداد چیزشم تو باد تکون تکون میخورد ملتم هرهر میخندیدن . مش محرم ادم بدی نبود یک چایی برای ما ریخت بهم گفت که تا شیش ماه پیش هفته ای چند تا جسد اور دوز کرده تو پارک پیدا میکردن اما از وقتی پسرعمه های تو اینجا مشغول شدن پارک پاکسازی شده گفت کاریکه نیرو انتظامی تو ده سال نتونست انجام بده پسر عمه های تو توشیش ماه انجام دادن گفت تو پسر باهوشی هستی اگر یک روزی به جایی رسیدی پسر عمه ها تو به سمت فرماندهان نیروی انتظامی کشور منصوب کن یکسال نشده ریشه اعتیادو از این خاک میکنن!! منم قول دادم وقتی رفتم تو کاخ ریاست جمهوری این اولین دستورم باشه!! پسرعمه هام چند باری هم پسرهای هیجده نوزده ساله تپل مپل رو رو که عشق دختر شمال بردنو داشتن به هوای اینکه دخترا خودشون با ماشین میان برده بودن شمال ترتیبشونو داده بودن یه چند دفعه ای هم من سعی کردم ارشو همراهشون بفرستم که نشد با اینکه نرفت فقط نمیدونم چرا الکی از دستم شاکی بود در نتیجه وقتی گفت میخواد با اون نره خرا بفرستتم مسافرت اولین حدسم این بود که احتمالا میخواد تلافی کنه و اخرش سر از قزوین در میارم اینه که گفتم ارش جون زالاسیدی!! گفت نه خره تله نیست اینا مترجم میخوان که میرن بار مخ بزنن و دخترای خارجی رو بلند کنن منم چون زبانت از همه ما بهتره تورو معرفی کردم هر چهار پسر به شدت پز پولداریشونو می دادن که از ثروتمندای واقعی بعیده. بدم اومد ازشون و گفتم فعلا به خاطر مشغله کاری نمی تونم باهاشون برم بعد ها مشخص شد هرچهارتا بچه گدا بودن و هرکدوم میخواسته خرجشو بندازه گردن بقیه موقع بلیط گرفتن هیچ کس حاضر نمیشه پول بلیطشو بده وقتی میفهمن بقیه هم مثل خودشون گدا مفت خورن سعی میکنن ارش رو فریب بدن که با دخالت من موفق نمیشن ارش گفت حالا اونا هیچی چرا خودمون نریم و در نهایت بعد از مذاکرات بسیار مردم ازاران نامدار با اتوبوس به سمت استانبول حرکت میکنن حالا وسط راه چقدر مسخره بازی در اوردن بماند مثلا هر بار اتوبوس جایی توقف میکرد ملت باید برای توالت پول میدادن چون اکثرا زورشون میومد سعی میکردن پشت ساختمون رستوران یا لای علفا خودشونو خالی کنن و به همین منظور قدم زنان از اتوبوس دور میشدن که مثلا داریم راه میریم پاهامون از خشکی در بیاد تجربه منو به این نتیجه رسونده بود که اینجور وقتا بهترین موقعیت برای راه انداختن بحث فلسفیه: گاو هشت تا پا داره!!! یارو داره میترکه عملا داد میزنه هرچی تو بگی فقط برووووووو!!! باورتون نمیشه چند تا پیرمرد بودن که من گریه شونو در اوردم همیشه از اینکه پیرمردا یک جوون گیر میارن مخشو کار میگیرن صدهزارتا سوال شخصی میپرسن شاکی بودم دوبار تو اتوبوس سفر پانزده ساعته و هواپیما سفر چهار ساعته بغل دستم از اینا بود منو به عروج رسوندن بگی زن نداری چهار ساعت نصیحت میکنن بگیر بگی دارم میگن بچه داری؟ بگی ندارم نصیحت میکنن بچه دار شو بگی یکی دارم میگن تنها میمونه بگی دوتان میگن حق هر بچه ایه که هم برادر داشته باشه هم خواهر من یاد گرفتم همیشه میگم زن دارم چهار تا بچه (اسماشونم بخواین شنگول منگول حبه انگور ادولف!!) اما اون شبها وقت انتقام بود عملا گریه این خرپیره ها رو موقع دستشویی مفت رفتن در اوردم جیگرم حال اومد!! تا رسیدیم به مرز اونجا چند ساعتی معطل بودیم ارش به یه دختره گیر داد که بیا بریم تو توالت عمومی بکنمت از شانس ارش بابای دختره از مامورای گمرک بود گفت میرم به بابام میگم با سربازاش بیاد کونت بزاره ارش از ترسش رفت تا موقع حرکت تو دستشویی قایم شد خلاصه رسیدیم به استانبول شب رفتیم بار دو سه تا دختر مجار بودن چهل تا ایرانی ریخته بودن سرشون که مخشونو بزنن خلاصه نتیجه نگرفتیم رفتیم یک بار دیگه اونجا یک گروه سیاه پوست هم بودن با ما سر چند تا دختر رقابت کردن اخر یک پسر قد بلند اروپایی اومد نمی دونم چی گفت کل دخترا پاشدن باهاش رفتن خلاصه شب اول چیزی گیرمون نیومد فرداش با تاکسی به یک جایی رفتیم مثل پارک ابی بود اما کوچک برای چشم چرونی جای مناسبی بود اما دخترهاش کلاس خرکی میزاشتن بچه ها به هرکی بند میکردن فقط جمله گت لاست یا همون برو گمشو نصیبشون میشد سمت عصر رفتیم گردش اخر شب بچه ها خسته بودن گفتن میرن هتل اما ارش گیر داد بریم بار اخرش با ارش دو نفری رفتیم بیرون به یک بار نزدیک هتل یک دختر ایرانی با یک دختر المانی به تورمون خوردن داشتیم حرف میزدیم دختره ایرانیه گفت این همخونه المانی من یه جورایی سکس لازمه اما رابطه نمی خواد اومدیم اینجا یکیو پیدا کنیم برای رابطه یک شبه ارش سریع گفت میریم هتل ما یک سوییت جکوزی دار میگیریم میشینیم توش شراب توت فرنگی میخوریم شام هم میگم بیارن تو اطاق تا صبح خوش میگزرونیم دختر ایرانیه گفت من اهل اینجور رابطه ها نیستم اینم چون اروپاییه اینجوریه من پاشدم ابجو بگیرم ارش اومد دید گفت چرا ابجو مشروب بگیر مستشون کنیم گفتم خره تو سکس میخوای المانیه مال تو دیگه مستشون کنیم برای چی گفت اگر مست بشن جفتشون به هردومون میدن یه امشبو میخوام حال کنم گفتم به درک برو بتمرگ من میگیرم میام دردسرتون ندم هی من مشروب خریدم هی ارش تعارف کرد هی اینا نخوردن هی خودش همه رو خورد اخرش مست شد از جاش پاشد گفت میخوام براتون اواز بخونم یه نفس عمیق صدا دار کشید یهو دیدم کلم داغ شد. اقا بالا اورده بود رو من!! دخترا هم گفتن ایییییی و پاشدن رفتن ملتم داشتن هرهر بهمون میخندیدن خلاصه پاشدیم برگردیم هتل زیر بقلشو گرفتم تا هتل فقط یک بلوک بود تا تو اسانسور هم اومد وقتی رسیدیم به طبقمون دیدم نشسته کف اسانسور میگه نمی تونم پاشم دیدم چاره نیست با بدبختی کولش کردم تا در اطاق همینجور که رو کول من بود دست کردم جیبم کارت در اطاقو در بیارم یهو دیدم کمرم داغ شد. اقا شاشیده بود به من!! بردم انداختمش تو وان حموم دیدم عین بچه که میزارنش تو گهواره خوابش میبره سرشو خم کرد چشماشو بست اقا منم لباسامو در اوردم لخت مادرزاد شدم که دوش بگیرم ولی دیدم خیلی عصبانیم رفتم جلوی وان هدف گیری کردم مفصل شاشیدم به سر تا پاش. کلا اینکار لذت همراه با ارامشی داره حالا لذت انتقام گرفتنم قاطیش کن اصلا نمیشه لبخند نزد!! مخصوصا وقتی که سر شیلنگو به طرف سر ارش گرفتم دیدم با زبونش لب بالاییشو لیس زد (فکر کنم یه جورایی خوشش اومد!!) یهو به عقلم رسید با گوشیم فیلم برداری کنم گوشیو از جیب شلوارم در اوردم اما هرچی زور زدم دیگه هیچی نیومد ازم.یه دوش مفصل گرفتم جوری مثل خر خودمو سابیدم که سایز کمرم ده سانت کوچیک شد خواستم ارشو بیدار کنم ببرمش تو تخت بخوابه دیدم حسش نیست گفتم کون لقش چون لباس تمیز نداشتم با تن خیس دراز کشیدم تو تخت لخت مادر زاد خوابیدم…

ادامه…

نوشته: شاه ایکس


👍 46
👎 2
6799 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

646448
2017-08-20 21:00:19 +0430 +0430

چه اسم تخمی ای

0 ❤️

646452
2017-08-20 21:04:46 +0430 +0430

هرچی سعی کردم تا آخربخونم نشد
امون از شیرازی بودن (dash)
اما لایک میکنم

3 ❤️

646456
2017-08-20 21:10:03 +0430 +0430

D:D:

1 ❤️

646463
2017-08-20 21:17:09 +0430 +0430
NA

باحال بود :دی

1 ❤️

646476
2017-08-20 21:35:53 +0430 +0430

نوشته هاتو دوس دارم. زود آپ کن.

2 ❤️

646479
2017-08-20 21:40:15 +0430 +0430

من صدف هستم عزیز یکی از مردم ازارن نامدار عاشق شما شده که جریانشو در داستان شوالیه تاریکی نوشتم. این نوشته هم بد نیست مخصوصا پاراگراف اخرش!!! اما اگر حالا فردا یا هر روز دیگه هم حوصلتون نیومد اینو بخونید. اون یکیو از دست ندید دنیا رو چه دیدی!!!
در ضمن مساله شیرازی بودن نیست نسل ما کلا خستس!! میفهمی؟ خسته!!! ? ?

اژدهای سیاه عزیز کل دوستی ما کلکل و مردم ازاری و مسخره بازی بود این جزو نمونه های کوچیکشه!! به هر حال از ابراز لطفتون ممنونم

میس اسمایل امیدوارم همیشه لبتون خندون باشه!!

شادوی گرامی باحالی از خودتونه!!! ?

2 ❤️

646487
2017-08-20 21:53:43 +0430 +0430

بقیه داستاناتون اسمش چیه

1 ❤️

646498
2017-08-20 22:13:06 +0430 +0430

طولانی بود کامل نخوندم کامل شد نظرمو میگم

1 ❤️

646504
2017-08-20 22:30:22 +0430 +0430

دمت گرم‌ مثل همیشه. هی میخوام داستان ننویسم ولی تا نوشته های تو رو می بینم وسوسه میشم خودمم بنویسم ولی باز تنبلیم میشه و آخرش بیات میشه نمی نویسم تا داستان بعدیت و تکرار این ماجرا! راستی این نام آوران مردم آزارت به پایان‌ نرسید؟ آخرشو بیخیال شدی یا از دست من در رفته. هرچند خدایی سری دومش ریپ میزد!

1 ❤️

646516
2017-08-20 23:41:48 +0430 +0430

ناموسا امشب نمیدونم چرا گشادیم میاد داستان بخونم (erection)

1 ❤️

646525
2017-08-21 01:16:35 +0430 +0430

عالی مخصوصارقسمت شاش خیلی خندیدم اجرت با خودم:)

1 ❤️

646559
2017-08-21 05:05:40 +0430 +0430

طنز و قلم خوبی دارین
آفرین …لایک 9

1 ❤️

646560
2017-08-21 05:07:57 +0430 +0430

لایک ۱۰ 🙄 نمیدونم چرا اینقد از این آرشه خوشم اومد ? 🙄 🍺 عالی بووود (clap) مرسی!;)

1 ❤️

646572
2017-08-21 07:04:19 +0430 +0430

قشنگ بود…خندیدم…دستت درست…بازم بنویس…میدونم کلی زحمت کشیدی تا این اراجیف و طوری ردیف کنی که بهم بیان…خسته نباشی…

1 ❤️

646574
2017-08-21 07:09:03 +0430 +0430
NA

آقا مثل داستانهای قبلی ات کلی خندیدم. دمت گرم خوب می نویسی. این آرش اسکل تپه هم نوبریه برا خودش. اسم حقی روش گذاشتین. لایک یازدهم

1 ❤️

646585
2017-08-21 08:40:59 +0430 +0430

این مردم آزاران چیه همه دارن میگن کجا میشه پیداش کرد

1 ❤️

646609
2017-08-21 11:10:14 +0430 +0430

دمت گرم شاه ایکس جان !
حالم اساسی گرفته بود داستانت سرزنده ام کرد.
طفلک آرشا که همیشه مظلومن :( چیکارش داشتی بیچاره رو !!
ادامشو زود بذار لطفا ! لایک چهارده تقدیم وجودت!
تعجب میکنم اینهمه کامنت مثبت چرا لایکا پایینه!

0 ❤️

646618
2017-08-21 11:37:45 +0430 +0430

ازادفر گرامی لینک بقیه داستانها تو پروفایلم هست

جانسینای عزیز امیدوارم نظرتون مثبت باشه

فرهاد گرامی سپاسگزارم

امپراطور عزیز نظر لطفتونه من همشو فرستادم احتمالا فردا شب قسمت بعدی میاد درضمن راجع به ادامه مردم ازاران تو پست اول قسمت بعد مفصلا توضیح خواهم داد

بریو هارت عزیز خسته ای داداش خسته!!!

شادو کاغذی عزیز که نمی دونم چرا تازگیا هی چیز مارو حواله به اینو اون میدی!!! همیشه شاد باشی

جناب خوش غیرت عشق امثال فردینو بهروز وثوقی بودن تیپشون کلاسشون مرامو رفاقتشون. ارزوم بود که عمرمو اون زمان بین اونا میگذروندم مردونگی رو تموم کرده بودن حیف که افسانه شدن…

باترفلایر عزیز امیدوارم پاییز زندگی هیچ وقت شکوفه لبخند لباتو پژمرده نکنه قسمت اخرشم بزار پای این که دنیای مردا لطافت دنیای دخترونه شما رو نداره

جناب تکمرد لطف دارین سپاسگزارم

جناب سالتلس حیف که نمیزارن بقیه مردم ازارانو براتون بزارم وگرنه ما از این داستانا زیاد داشتیم!! به هرحال سپاسگزارم

جناب پیر فرزانه شما لطف دارید در ضمن هر کیو می خوای سر به تنش نباشه تو جمع ازش تعریف کن!!! شمام خسته نباشی

جناب پوریا اس ترین ادم بین ما تاجیکه قبلا گفتم چرا!!! به هر حال نفستون گرم

جناب ای اچ ارت دمتون گرم داشتیم؟؟؟؟؟

مرازی یا مارازی عزیز لینک اکثر نوشته هام تو پروفایلم هست فقط چند تا رو چون خوب در نیومدن و زیرش کلی فحش خوردم لینکشو نزاشتم اما کار های اصلیم همش هست

کاداج عزیز و گرامی طبق معمول شرمندم کردید لایک برای کسی نونو اب نمیشه اما اگر جزو داستانهای برتر بشه هم کارهای بعدیم زودتر میاد بینش فاصله نمی افته هم اسمش بره جزو لیست داستان های برتر ماه خواننده بیشتری داره وقتی یکی تو کامنت ها یا تو پیام خصوصی مینویسه یک لحظه لبخند رو لبامون اومد و غصه هامون یادمون رفت انگار دنیا رو بهم دادن برای این چیزاست که من هستم حیف که برای چیز به این سادگی هم کلی مانع جلومون گزاشتن

گلی به جمال همتون

2 ❤️

646631
2017-08-21 12:03:11 +0430 +0430

دمت گرم شاه ایکس خوشحالیم که برگشتی با داستان جدید

1 ❤️

646639
2017-08-21 12:39:00 +0430 +0430

حالا خودمونیم اسم اون سریاله چیه ?

1 ❤️

646640
2017-08-21 12:44:12 +0430 +0430

جاهاریس عزیز کار شما از سگ گذشته هر سه تا اژدهای کالیسی یکجا تو روحت!!! ? ? ?

2 ❤️

646660
2017-08-21 15:08:10 +0430 +0430

🙄
از بس بلند خندیدم مامانم شاکی شده!

روحیه ی داغون امروزم رو بهتر کردی… ممنون…

ایول… اینا چجوری به ذهنت میرسه؟!
ذهنت در زمینه ی طنز واقعا خلاقه…
باز هم بنویس…
لایک ۱۷.

1 ❤️

646678
2017-08-21 19:39:34 +0430 +0430

خسته نباشی شاه شادمون کردی لایک هیجده

1 ❤️

646688
2017-08-21 20:37:09 +0430 +0430

سلام خسته نباشی
طنزقشنگی بودومایه سرور.بعدازمدتهالبخندی برلبان بهم چسبیده نشست وکمی سکرمه ام بازشد.
منتظرادامه اش هستم.
شادباشی.???

1 ❤️

646755
2017-08-22 03:11:34 +0430 +0430

لايك ١٩ تقديم شما
خيلي باحال بود شاه ايكس عزيز منتظر ادامش هستم
ادامه مردم آزاران ٢ چي شد؟
دوستان عزيز اينهمه كامنتهاي مثبت پس چرا لايك ها اينقدر كمه؟ خوشتون اومد بي زحمت لايك كنيد كاري نداره كه
ا

1 ❤️

646833
2017-08-22 11:24:50 +0430 +0430

روح بیمار گرامی نصف دردسرا و بدبختیای ما از دست اون ارش اسکل تپه بود نصفه دومش هم باز از دست اون ارش اسکل تپه بود نمی دو نید ما از دستش چی کشیدیم!!!حق با شماست تعداد کامنت های مثبت سی تاست تعداد لایک ها هفده تا دیگه موندم چی بگم…

سفید دوست گرامی خوبی از خودتونه من چیزیو نصفه ول نکردم همشو کامل نوشتم و فرستادم

هیدن مون عزیز خلاقیت یعنی به وجود اوردن که از صفات نویسنده های قوی مثل شماست اینا فقط خاطرات گذشته است که براتون تعریف میکنم .در ضمن خوشحالم که بهتری ارزش کار من به بهتر کردن روزهای تاریک هموطنامه حتی برای یک لحظه کوچک…

اذر خانمی گرامی همیشه شاد باشید سپاسگزارم

دودره گرامی اگر اینقدر روحیتون پایینه بقیه داستانهای به سبک طنز منو میتونید از توی پروفایلم پیدا کنید امیدوارم سگرمه تون همیشه باز باشه

مهیا 321 گرامی در مورد ادامه مردم ازاران مفصلا در کامنت اول قسمت دوم توضیح خواهم داد. باحالی از خودتونه که اینقدر لطف دارید پایدار باشید

1 ❤️

646835
2017-08-22 11:36:36 +0430 +0430

آقا من کاری به نویسنده و داستان خاصی ندارم!
قضیه ی این مافیای لایک چیه؟؟!!
آخرین نفر لایک‌۱۹ رو داده، الان لایک ها ۱۷ تاس!!!
پس میگیرید؟! خود به خود کم میشه؟! آب میره لایکا؟! :(

1 ❤️

646863
2017-08-22 17:55:56 +0430 +0430

شاه ایکسه گلم راضیم ازت شدیدا…همینجا دوست داری حالمونو خوب کنی واسمون یه دنیا ارزش داره…من که واست کلی دعا میکنم که همیشه زندگیت پرازپول و خنده وسلامتی و عشق وحال باشه…کلی زیاد دوستت دارم.
لایک 18تقدیم تو…

1 ❤️

646871
2017-08-22 19:34:45 +0430 +0430

لایک نوزدهم
عالی بود شاه ایکس زودتر ادامشو بذار

1 ❤️

646952
2017-08-22 23:49:11 +0430 +0430

عالی و در عین حال خنده دار بود شاه ایکس جان!
لایک 20 تقدیم شما.
فقط حیف داستان قبلیت کامل نشده بود.

1 ❤️

647111
2017-08-23 21:24:16 +0430 +0430

عالي بود رفيق ادامه بده

1 ❤️

649427
2017-09-03 15:00:57 +0430 +0430
NA

دمت گرم .مرسی بابت داستانای باحالت.قسمت بشه مجردی بریم ترکیه ?

1 ❤️

657897
2017-10-13 15:21:43 +0330 +0330

اونجا روت بالا آورد بیست دقیقه فیکس کف رستوران دراز کشیده بودم میخندیدم. و چنان با انفجار خندیدم ک یکی از همکارا ک خواب بود طفلک شد عین کس دختر 15 ساله ک لیزر کرده باشه. ( توی تایم استراحتیم تا ده دقیقه دیگه)

2 ❤️

734856
2018-12-10 11:25:08 +0330 +0330

ادولف؟ : )))))

1 ❤️

769835
2019-05-28 10:38:56 +0430 +0430

والا لژیون دونور داریم اما لژیون دو نوغ نه احتمالا تو آبعلی درست کرده باشن این یکیو!!! ?

جوابتنون وقتی خوندن مجموعه سه قسمتی فرار کسمغزها رو تموم کردین. برید تولد یک مردم ازار رو بخونید جوابتون اونجاست!!! ?

1 ❤️

914946
2023-02-12 23:20:05 +0330 +0330

عامو این داستانا سی کجا قایم کرده بودی؟ همش دارم این سایتو زیرو رو میکنوم برا داستان، نگو همه تو پروفاله تو بود!

1 ❤️