شاید برای شما هم اتفاق بیافتد!

1390/06/13

شاید این داستانی رو که می نویسم یه کم باورش براتون سخته راستش همش واقعی هست و به چشم خود بنده ضبط گردیده .
قضیه مال 3 ماه پیشه وقتی دانشگام تموم شده بود منم که تو اوج شهوت بودم راستش خیلی فیلم نگاه میکردم و جق میزدم ولی همش دلم میخواس یکی رو بکنم . همش تو این فکر بودم که میشه؟؟؟؟
پس از 2 هفته لادن دختر عموم استخدام شد ما هم برای عرض تبریک به خونه عمو رفتیم بابام خیلی خوشحال بود همینطور من اصلا تو ذهنم این فکر نبود که یه موقعی لادن رو میکنم نه بابا این چه حرفیه؟؟؟…
یه مدتی گذشت تقریبا 2 ماه پیش بود من با لادن بد جور جور شده بودم خونه شون میرفتم و کار های کامپیوتری شونو درست میکردم حتی گاهی اوقات برا عموم خریدم میکردم .
این شیطان لعنتی رو خدا چی بگه منم یواش یواش رفته بودم تو کک شهوت .
لادن موهاش طلایی بود چشاش سیاه فکر کنم قدش 165 و وزنش 55 باشه با حال بود. این طور فکر نکنین که یه دختر معمولی بود برا خودش سالاری بود.
اون شب 3 شنبه بود که عمه ی مامانم فوت کرد اونا مجبور شدن برن کرمان منم که جایی رو نداشتم بخوابم رفتم خونه عموم .
خیلی حال میداد لادنم یه دونه دختر با هاش شب تا صبح لاس میزدم .
2 روز اونجا بودم و با لادن لاس میزدم که بابا زنگ زد و گفت فردا شب میرسن خونه منم فقط 1 شب پیش لادن بودم.
اون شب لباسش سفید و تنگ بود یقش تا خط سینش پیش میرفت سینه هاش مثل هلو اون پشت قایم شده بودندو منم میخواستم اون شب یه کاری کنم که دست خودم از اون کار کوتاه بود.
شب شده بود عمو و زن عمو رفته بودن تو اتاقشون در اتاق هر شب بسته میشد نمیدونم عمو با زن عمو په کار که نمیکردن .
فکر کنم لادنم میدونس اون تو چه خبره.
اون شب ساعت تقریبا 3 بود که شیطان جان بنده رو از خواب بلند کرد راستی جای خوابم تو حال بود لادنم تو اتاق خودش که کنار اتاق عمو بود لالا کرده بود.
کیرم شده بود سفت سفت اوه اوه اون آب لزج که منی نیست همونزور می اومد که ناگهان در تاریکی شب یواش یواش من با کیر شق شده به سمت اتاق لادن میرفتم. باور کنید دست خودم نبود همش تقصیر لادن بود نباید لباسای شهوتی می پوشید. در اتاق و یواش وا کردم بعد بستمش .
لادن رو دیدم یه ملافه صورتی روش انداخته و خوابیده آروم ملافه رو کنار زدم دیدم یه کرست و یه شلوارک تنشه سکسی سکسی بود.
شلوارکش سفت بود من رفته بودم طرف پاش نور چراغ خوابش جوری بود که تقریبا مشد همه جا رو دید آروم شلوارکشو کندم نمیدونم لادن بیدار شده بود یا نه اما چشاش بسته بود اما مشکل اصلی شرتش بود یه طرف شرتش و گرفتم و کنار زدم کسش هیچ پشمی نداشت چوچولش قرمز قرمز بود من خرم که پا هاشو وا کردم شروع کردم به لیس زدن.
لس لس لوس ساس همینطور می لیسیدم که لادن بیدار شد من فکر کردم بیچاره شدم ناگهان سرم و با دو تا دستش گرفت محکم چسبوند به کسش منم مثل اسب میلیسیدم که صداش مییومد
اووووووووه آه آه یواش یواش صدای آهش تند شد آه آه اوففففف یهو گفت:
اوهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه آههههههههههههههه
صداش خیلی بلند بود آب کسش در اومده بود و ملافه رو لزجی کرده بود گفتم لادن خره عمو صداتو میشنوه ساکت با اینکه هنوز من لخت نشده بودم رفتم روش دراز کشیدم تنش داغ داغ بود یه 2 دقیقه ای باهاش لب گرفتم بعدشم کرستشو وا کردم نوک ممه هاش با لیس زدن من سیخ شده بود حالا لادن لخت لخت بود منم تو شرتم پر از آب هوس شرتم خیس خیس شده بود.
اون یه دفعه بلند شدو شلوار و شرتمو کند هر چی بهش گفتم ساک بزن گفت نمیخوام چندشم میشه پدرام فقط تف میمالید منم دکمه های پیرهنمو وا کردم بهش گفتم نترس پرده شما رو پاره نمیکنم رو کردم بهش گفتم به پشت بخوای تنی صاف که کونش مثل تپه چند سانت بالا بود کردم تو کونش اول میگفت پدرام داره میسوزه احمق بیارش بیرون منم با دوتا دستام سرشو که موهاش آخرش لوله ای میشد رو محکم گرفتم یواش یواش دردش به لذت تبدیل شد و اون اتاق تاریک با یک نور چراغ خواب شده بود لذت خونه .
لاخ و لاخ و لاخ همینطور تلمبه میزدم اون لباش که از دیشب آرایش کرده بود سرخ سرخ بود یک تلمبه که میزدم تو کونش یه بار ازش لب میگرفتم چوچولش آب افتاده بود تا میگرفتیش دستت سر میخورد هی میگفت فقط بکن همین .
لذتش به جایی رسید که فک دندونش به هم میخورد اون موهای بلندش همینطور بالا پایین میرفت که یه دفته دو تاسینه شو گرفتم تا اون جایی که میتونستم فشار دادم و آبمو که فکر کنم 1 لیتری بود! خالی کردم که یه دفعه کمرش اومد بالا گفت هوآه .
دستمال کاغذی رو گرفتم چراغ اتاق رو روشن کردم تازه فهمیدم ای کاش اول چراغ رو روشن میکردم بعد می گاییدمش دیدم لادن رو تخت فنریش خوابیده و منو فقط نگاه میکنه فکر کردم ناراحت شده بود . بعد دیدم زیر پا هاش پر از آب لزج و منی من هست هی نگاه میکردو گفتم چیه لادن گفت کره عجب حالی دادا گفتم حالا خره خدا چیجوری میخوای تمیزش کنی گفت فردا بهونه در می آرم میگم ملافه رو خوشخوابم خاک گرفته میشورمش .
یه بار دیگه تو تخت بغلش کردم گفتم خیلی بهم حال دادی تنش مثل آبجوش داغ بود بعد لباسامو پوشیدم رفتم دسشویی تا بشاشم .
رفتم خوابیدم فردا صبح فهمیدم که لادن خانوم لباساشو عوض کرده دیدم که وقتی مامانش خواب بود او ملافه روی خوشخواب و شسته با لباس شویی بعدم یه عطر خوشبو زده منو صدا میکرد میگفت پدرام بلند شو صبحانه بخور .
حالا هم از اون ماجرا 3 ماه میگذره و من و اون دیگه با هم حال نکردیم چون لادن خانوم برا کارشون رفتن شیراز اگه اومد بهش پیشنهاد سکس میدم تا یه بار دیگه باهاش حال کنم.

نوشته: پدرام


👍 0
👎 0
33626 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

296988
2011-09-04 20:54:39 +0430 +0430
NA

ببينم مگه باباتينارفتن مسافرت خونتون وباخودشون بردن که ميگي من براي خواب جاي نداشتم،تااينجاداستان خوندم،ديدم چرته ديگه نخوندم

0 ❤️

296991
2011-09-04 21:24:53 +0430 +0430

تراوش ذهن یک جقی.همین

0 ❤️

296992
2011-09-04 23:44:25 +0430 +0430
NA

اصل داستان همون ((پدرام بلند شو صبحانه بخور)) بود . باز خواب دیدین اومدین اینجا نوشتین ؟
امان از این شیطان ! دست از سر این پسرای فرشته برنمیداره که :d
بد نبود ولی زیادی خالی بستی ، 1لیتر ؟ جایی نگی ها

0 ❤️

296993
2011-09-05 01:40:33 +0430 +0430
NA

=)) =)) =)) =)) =)) بببببببببوووووووووووووققققققققققققققققق من به دهن ششم به بعد

0 ❤️

296994
2011-09-05 01:50:48 +0430 +0430
NA

سارا راست ميگه من فكر كنم همون ((پدرام بلند شو صبحانه بخور)) درسته داشتي تو خواب جلق ميزدي اگه فرض كنيم كه راست ميگي اين دختر عمو را خيلي بي مقدمه كرديش و اون هم بدون دردسر و استرس بهت داد پس نتيجه ميگيريم خالي بستي و تو خواب داشتي جلق ميزدي و اين احتمال هم وجود داره كه اصلا دختر عمو نداشته باشي =)) اينقدر جلق زدي مخت گوزيد

0 ❤️

296995
2011-09-05 01:53:55 +0430 +0430
NA

=)) =)) =)) =)) =)) بببببببببووووووووووووقققققققققق من به دهن همون نفر ششم

0 ❤️

296996
2011-09-05 02:10:33 +0430 +0430
NA

من هم احساس میکنم که خالی بستی !

0 ❤️

296997
2011-09-05 02:20:16 +0430 +0430
NA

میگم این کامپیوتر چه عامل فسادیه ها شانس آوردیم این آیت الله ها نمیان این داستانا رو بخونن و الا کار با کامپیوتر رو حرام اعلام میکردن
لادن موهاش طلایی بود چشاش سیاه واقعا بابت این دختر عموت بهت تبریک میگم یه موجود کاملا استثناییه من 3 ساله تو شرکت که ارباب رجوع زیادی داره کار میکنم در کنار اونم 5 ساله گریمور آرایشگاه مامانم هستم ولی باور کن یه همچین آدمی ندیدم اصولا اونایی که موهاشون طلاییه چشاشون رنگیه نه مشکی
این فوت فامیل و خونه خالی شدن هم واقعا لوث شده دیگه یه موضوع جدید پیدا میکردی
د بیا بعد از تاپ و شلوارک و لباس زیر ایندفعه نوبت ملافس که صورتی بشه
لس لس لوس ساس همینطور می لیسیدم میشه اینو ترجمه کنی ؟؟؟
از سکس عقبتم به دو نتیجه رسیدم یا ک.ر جناب عالی قدر خلال دندون بوده یا دختر عموتون زیادی دادن و گشاد بوده
اسم داستانتم تکراری بود قحطی اسم بود یه اسم دیگه پیدا نکردی

0 ❤️

296998
2011-09-05 02:25:03 +0430 +0430
NA

نظر شخصی خودم:

ک… تو دهنت پسره جلقی

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
نقد داستان:

خب این دیگه اخر دروغ بود اگه زنتم خواب باشه و تو یهو بری

شروع کنی به خوردن ک… بیدار که بشه هم ترس داره هم

تعجب میکنه حالا چجوری با دختر عمویی که تا حالا بهش دست نزدی

رفتی این کارو کردی؟!!

من فکر میکنم همچین دختر عمویی داری و تو کفش

هستی و اینا رویاهایی بود که دوست داشتی با اون

داشته باشی هر چند که دوستان گفتن این داستان رو

یکی دیگه نوشته و یا ادمین اینو نوشته یا تو جلقی

به هر حال مسخره بود

0 ❤️

296999
2011-09-05 02:29:25 +0430 +0430
NA

میدونی تو از اونایی که اگه بیفتی تو چاله میگی تقصیر من نبود چاله بد جا بود!!!کل داستانت که هیچی واسه من این جالبه که رفتی خونه عمو و دختر عمو تو خونه خودش لباس راحت پوشیده و تو میگی تقصیر خودش بود من اصلا بی جنبه و پر رو نبودم

0 ❤️

297001
2011-09-05 05:47:05 +0430 +0430
NA

لس لس لوس ساس!
لاخ و لاخ و لاخ!
عمویی چند سالته؟!
شلوارکش سفت بود!

0 ❤️

297002
2011-09-05 07:12:23 +0430 +0430
NA

ساینا خانوم لطف کن شما یه داستان بنویس تا بقیه یاد بگیرن .دی
اینقدر انتقاد میکنی لااقل یه داستان بنویس.
داستان بنویس.
ببینم چکار میکنی…

0 ❤️

297003
2011-09-05 08:33:42 +0430 +0430
NA

یه چیزی بگم؟ شاید باورتون نشه، ولی به چشم خودم ضبط گردیده بوده شده است! باور کنید: من خود به چشم خویشتن دیدم که آبم می‌رود!
عمو جون، زیر 14 ـ 15 سالته:
1 ـ هنوز سکس برات یه رؤیاست . . . اون قدر برات پدیدۀ عجیب و غریبیه که فکر می‌کنی ممکنه ما همبستری با دختر عمویت رو باور نکنیم. از این بدتر، این‌که عمو و زن عمویت ـ یعنی یه زن و شوهر ـ شب به اتاق خواب‌شون بروند، برات مسئلۀ مبهم و پرسش‌برانگیزیۀ و حدس می‌زنی که ممکنه اونجا یه کارهایی بکنند. عجیبه‌ها!!
2 ـ به قدری سن و سالت کمه که وقتی والدین‌ات به مسافرت می‌روند، مجبورند تو رو دست یه بزرگ‌تر بسپارند و نمی‌تونی شب خونۀ خودتون تنها بمونی. راستی، وقتی مامانت نیست، جیش که می‌کنی، شوشولت رو کی می‌شوره؟!
3 ـ آدم واقعه‌ای رو که خودش انجام داده، نمی‌گه به چشم خودم ضبط گردیده! مگر این‌که روحت در یک خلسۀ استمناءانگیز عرفانی، به پرواز دراومده باشه و با جدا شدن از جسمت، ترتیب دختر عمویت رو داده باشه. در این صورت، تو به عنوان یه ناظر بی‌طرف، سکس روحت با جسم دختر عمو رو ضبط کرده باشی! راستی، تو به روح اعتقاد داری؟!!
4 ـ بچه جان، آدم به عشق دختر عمویش که چند سال ازش بزرگ‌تره و با اعتماد به تو، به عنوان یک بچه، لباس آزاد تو خونه می‌پوشه، خودارضایی نمی‌کنه! درس‌ات رو بخوان، بزرگ که شدی، می‌ری دانشگاه، اونجا دوست دختر پیدا می‌کنی. بعدش، هر وقت اون یکی عمۀ مامانت که فوت کرد و بابا مامان که رفتند کرمان، میاریش خونه و هر کاری دلت خواست می‌کنی.
.
.
.
اما نقد داستانت، چون سن‌ات کمه، فقط همین قدر می‌گم که مزخرف بود. فعلاً ننویس.

0 ❤️

297004
2011-09-05 12:19:07 +0430 +0430
NA

کس خوار مادرت
۰۹۳۷۶۳۰۶۳۲۴

0 ❤️

297005
2011-09-05 12:54:33 +0430 +0430
NA

از همون اولش فهمیدم چرتو پرته

0 ❤️

297006
2011-09-05 13:34:54 +0430 +0430
NA

ـ رتبۀ چند کامنت‌دهنده‌ای که در داستان‌های اخیر، «ساختار و محتوای داستان» را نقد کرده‌اند (از 5)، براساس سه معیار نزاکت در نظر، جذابیت نقد، و اعتبار نقد

ـ شمارۀ جدول: 0020
سایناجون4: نزاکت در نظر (4) + جذابیت نقد (3) + اعتبار نقد (3) = میانگین (3/3)
ام.ام. 6113 ام.ام: نزاکت در نظر (3/5) + جذابیت نقد (2/5) + اعتبار نقد (3) = میانگین (3)
سپیده 58: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (3) + اعتبار نقد (3) = میانگین (3)
سو لونلی: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (3) + اعتبار نقد (3) = میانگین (3)
گنجینه: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (3) + اعتبار نقد (2/5) = میانگین (2/8)
حس: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (2/5) + اعتبار نقد (2/5) = میانگین (2/6)
سینا سی.آر. 7: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (1/5) + اعتبار نقد (2) = میانگین (2/1)
نیاز: نزاکت در نظر (2/5) + جذابیت نقد (2/5) + اعتبار نقد (1/5) = میانگین (2/1)
فری151: نزاکت در نظر (1/5) + جذابیت نقد (2/5) + اعتبار نقد (2) = میانگین (2)
سارا سوییت: نزاکت در نظر (2/5) + جذابیت نقد (2) + اعتبار نقد (1/5) = میانگین (2)
اند مرام: نزاکت در نظر (2/5) + جذابیت نقد (1) + اعتبار نقد (1) = میانگین (1/5)
بردیا 1991: نزاکت در نظر (2) + جذابیت نقد (1/5) + اعتبار نقد (0/5) = میانگین (1/3)

نظر جذاب شب: Ali-shot (در داستان: خاطرات سکسی پر خطر من)

0 ❤️

297007
2011-09-05 13:57:08 +0430 +0430
NA

برو بچه جلقت بزن.دختر مو طلایی فقط خدا تو بهشت به ادم خوبا میده.ایرانی ها که همه ازاین کس سیاها هستن.وای چقدر ضعف داری الهی الهی. چند سالته کوچولو?هنوز بچه ای میبینی عوض اینکه بکنی کردنت.مگه تو سایت ننوشته زیر 18سال هستید سایتو ترک کنید?بخاطر همینه دیگه.زیادی هم جلق نزن ضررداره.ایندفه جلق زدی یه دختر ایرانی مو سیاه تجسم کن.کس لیس.بیا کیر منو بلیس

0 ❤️

297008
2011-09-05 15:34:46 +0430 +0430
NA

البته این تجاربی که بدست اوردی خیلی تازه و مختص به خودته
{س لس لوس ساس همینطور می لیسیدم
منم مثل اسب میلیسیدم که صداش مییومد (اسب هم میلیسه؟)
منم تو شرتم پر از آب هوس شرتم خیس خیس شده بود
بهش گفتم به پشت بخوای تنی صاف که کونش مثل تپه چند سانت بالا بود (این که میگی کجای ایرانه؟)
لاخ و لاخ و لاخ همینطور تلمبه میزدم(خوبه که اینکارو می کردی)
چوچولش آب افتاده بود تا میگرفتیش دستت سر میخور(مگه چند متر بود؟کلک نکنه 20 سانت بوده؟)
لذتش به جایی رسید که فک دندونش به هم میخورد(سکته ای تشنجی چیزی نکرده بود؟)
آبمو که فکر کنم 1 لیتری بود! خالی کردم (بحق چیزای ندیده و نشنیده)}

فکر کنم همه دیگه مستند های حیات وحش رو دیده باشن
جالبه که حتی حیوانات هم برای جفت گیری متحمل کلی زحمت میشن تا بتونن به نوایی برسن
اما دوستان ما خیال پردازی رو به قعر خودش رسوندن
دختره تا دست میزنی بهش وا میره تسلیم میشه میده تازه دردش که تبدیل به لذت شد!! میگه جر بده
حالا گیرم که واقعی اینجور داستانها سکسی که انجام میدی اندازه جلق ارزش نداره

0 ❤️

297009
2011-09-05 16:07:37 +0430 +0430
NA

درود
یه شیکم سیر خندیدم دمت گرم!! ادبیاتت انصافا منحصر بفرده!!!
بدرود

0 ❤️

297010
2011-09-05 17:22:57 +0430 +0430
NA

پدرام جان فقط یه چیزی
آره ساعت 3 شب اتاق تاریک یه دفه افتادی رو یه دختر اونم بلافاصله لخت شده بذاری لاش. آخه کنجد مغز ادرس بده من ساعت 3 بیام یه دفعه تو اتاقت بپرم روت اونوقت اگه کیری برات موند این جنده که از شیراز برگشت بکنش!
می گم این قوماتون یه مدتی کس اختصاصی بروسلی نبودن انقد شجاع هستن؟
راستی عموت وقتی کارش با زن عموت تموم می شه که wc نمیره بعد نمی بینه تو نیستی بعد نمی فهمه داری این جنده رو می گایی؟
اسم داستانت رو باید می زاشتی
“نهایت خلاقیت داستان پردازی توسط یه جقی”
:دی

0 ❤️

297011
2011-09-05 19:24:15 +0430 +0430
NA

ازتوجاكش تراونيه
كه زيراين چرنديات
جدول ميزنه وهذيان
ميگه درياچه اروميه
توكونت

0 ❤️

297012
2011-09-05 23:54:59 +0430 +0430
NA

من میگم داستانت واقعیه.
ولی یه چیزه مهممممممممممممممممممممممممممممممم
اگه دقت کرده باشین خیلی از بچه هایی که تو سایت هستن معلومه که با شعور و با فرهنگ هستند و صد البته تحصیلکرده. نمونش اقا سینا که استاد هستن تو زبان فارسی و بقیه بچه ها.
پس به صرف اینکه یه سکس با فک و فامیلتون یا دوست پسرتون داشتین نیاین بنوسید . چون به نظرم بچه های اینجا به نوع رابطه ها و شخصیت کسایی که تو داستان هستن بیشتر توجه دارن و سکس واسشون تو رتبه پایین قرار میگیره. سعی کنین اگه خاطره جالبی از زندگیتون دارین اونو بنویسین . البته خیلیا هم هستن که فقط واسه جق زدن میخونن که مقتضی سن هستش و کار بدیم نیست.
در کل اگه داستانا دسته بندی میشدن خیلی بهتر بود

0 ❤️

297013
2011-09-06 10:51:10 +0430 +0430
NA

من نسبت به داستان شما نظری ندارم

0 ❤️

297014
2011-09-06 23:56:58 +0430 +0430
NA

چطور شلوارکش که تنگ بود راحت در آوردی اونوقت3cm شورت ناقابل سخت بود؟میشه آدرس این دخترعموت بدی ما هم توی شیراز براش بزاریم لاش؟

0 ❤️

297015
2011-09-07 01:08:28 +0430 +0430
NA

sex_abad من داستان نوشتم اسم داستانم هم زندگی رها هستش اینم لینکشه که اذیتت نشی بری دنبالش بگردی
http://shahvani.com/content/زندگی-رها-۲

maxmahony دوست عزیز من دختر هستم و فکر کنم این موضوع روشن شده هستش و ممنون از لطفی که داری .

0 ❤️

297016
2011-09-07 03:54:17 +0430 +0430
NA

سلام
خوشحال ميشم داستان منو هم بخونين.تخيلي اما رمانتيك هستش.
كار اول بود براي يك هدفي نگاشته شده. اگر خوشتون اومد تو قسمت نظرات منو راهنمايي كنين
http://shahvani.com/content/اسمان-سرخداستان-سكس-رمانتيك-1

0 ❤️