شاید برای شما هم اتفاق بیفته

1393/07/10

رفته بودم کمک واسه اسباب کشی. آخه دس تنها بود. ما هم که تهران جا نداشتیم که. خونش همیشه در اختیار ما بود. ساعت دو ظهر رسیدم در خونش. مث همیشه با موبایل زنگیدم که در رو وا کنه. این چهار طبقه لعنتی رو تا رفتم نفسم در اومد. لای در وا بود. صدای یه موزیک فرانسویه قدیمی تو خونه نیمه خالی میپیچید فکر کنم ماسیاس بود. مبلا رو هم رو هم . کلی کارتن خالی یه گوشه تلنبار . فرش و گلیمای خوشگلش لوله شده. بومای نقاشیش کنار دیوار همه تکیه بهم. بلند گفتم تو که همه کارارو انجام دادی که؟! صداش از اتاق کارش اومد : میذاشتی شب میومدی. نترس هنوزم کلی کار مونده. مشغول شدیم. اون جعبه میکرد رو هر جعبه مینوشت چیا توشه منم با چسب 5cm میبستم میبردم میچیدم تو هال. وسیله های اتاقا و اشپزخونه تموم شد بجز وسیله درشتا مث میز توالت و تخت و گاز و یخچال که اوناروهم گذاشتیم فردا که کارگرا اومدن یه راست ببرن تو کامیون و یه سری چیزا که قرار بود خودمون ببرىم مث لوازم آرایش و چندتا لباساشو و . . .

ساعت 8 اینطورا بود هنوز موزیک داشت پخش میشد. آهنگای دهه 70 و 80 اروپا. رفته بود تو اتاق آماده بشه که من برسونمش خونه دوستش. من تو یکی از جعبه ها یه شیشه جک دنیل دیده بودم نمه نمه چندتا ته لیوان خوردم فکر کنم 3تا. در رو هم بود اما کامل نبسته بود صدای دوش قطع شد. چند دقیقه بعد سشوار. خیلی دختر شیکی بود. هم تیپی هم فکری. کتاب خونده و روشن فکر. گرافیک خونده بود. من کله ام تو موبایل بود که اومد بیرون از اتاق. یه پیرهن جذب راه راهه سورمه ای سفید با یه جوراب شلواریه قرمز ضخیم. چقدرم قرمز خوش رنگی بود. یه کفش پاشنه دار سورمه ای. روژشم قرمز بود. گفتم مطمئنی میری خونه مرجان؟! گفت آره اما چندتا مهمون داره دوره همی دارن و انقدر خستس و اگه مجبور نبود نمیرفب و ازین حرفا. اومد از تو کیفش یه کیسه در اورد گفت که اگه دپینگ نکنه وسط مهمونی خوابش میبره. گرس رو بار زد و چند تا پک خفن پش سر هم زد و به من تعارف زد. منم گفتم میدونه که من حتی سیگارم نمیکشم اما با یه نصفه لیوان ویسکی همراهیش میکنم. چند تا کام از گرس خوشبوش گرفت و لیوان ویسکی من و برداشت و نصفشو رفت بالا. آماده رفتن بودم . رفتم دستشویی صورت گر گرفتم رو یه آب زدم سر پا شاشیدم تو رو شویی و یه آب روش و اومدم بیرون که دیدم داره جلو آیینه جا کفشی رخت آویزی بزرگی که دم در بود میرقصه . آهنگ Dance me to the end of love بود اگه اشتباه نکنم. دستم رو گرفت که مثلا تانگو برقصیم. دفعه اول نبود که میرقصیدیم اما انگار اینبار یکم مایش زیاد تر بود. من همه برخورد ها رو اتفاقی تلقی کردم. مگه میشه آخه؟؟؟!!!

چند دقیقه ای رقصیدیم. آهنگ بعد تند تر بود یهو رفت تو اتاق. منتظر بودم که مانتو بپوشه بریم که صدام زد. رفتم تو اتاق دیدمش کپ کردم . فقط جوراب قرمزه پاش بود و چهار زانو رو تخت روبروم نشسته بود. لبه تخت به در خیلی نزدیک بود. گفتم دیوونه شدی؟! گفت منو بکن. خواستم برم بیرون از اتاق دستم و گرفت کشید. نشستم لبه تخت گفتم عقلشو از دست داده. گفت آره داده . گفت اگه منم سکسم دو سال با یه مرد پنجاه ساله باشه عقلم رو از دست میدم. گفتم که وقتی قدر خودت رو نمیدونی و بخاطر ساپورت مالیش باهاش موندی حقته البته دوسشم داشت هم پدر بود براش هم دوست پسر هم رییس هم مشاور. گفت موعظه نکن درار پیرهنت رو دستش رو برد یه دکمم رو وا کرد اما من بازم زیر بار نرفتم. باورم نمیشد همون آدمیه که میشناختم . تقریبأ داشت التماس میکرد. البته میفهمیدمش اگه من رو راضی نمیکرد آبروش میرفت. یهو گفت اوکی. نکن. فقط بذار سی ثانیه برات بخورم. فقط مات و مبهوت نگاش کردم. دستش رو برد زیپ شلوارم رو وا کرد دستش رو برد داخل از بالای شرتم گرفتش با هر زحمتی بود کشید بیرون. تالاپ افتاد بیرون. حتی کامل شق نکرده بودم. به صورتم نگاه نمیکرد. زل زد بهش . . . آروم خم شد رفت سمتش. یه زبون کشید به اون قسمتش که از شلوارم بیرون بود و همزمان نفس گرمش رو داد رو تمام. سطح پوستش. در کسری از ثانیه به ماکزیمم سایز خودم رسیدم. چند ثانیه جلوی صورتش آویزون بود اما هیچ حرکتی نمیکرد انگار نوبت اون بود انتقام بگیره. اما نه انگار شروع کرد با دستش کشید بالا و با لباش شروع کرد. میبوسید و تف مالی میکرد کارم تموم بود انگار خودش خوب میدونست تو این کار چقدر خوبه. از پشت خودم رو انداختم رو تخت اما هنوز پاهام از تخت آویزون بود و اونم همه تمرکزش و گذاشته بود رو کلش و داشت یک میزد و میلیسید. یهو پاشدم پیرهنم رو در اوردم کمربندو باز کردم و لخت شدم و رفتم تو حموم که ته اتق بود زیر دوش خودم رو تمیز کردم و اومدم . یکی دو دقیقه بیشتر طول نکشید اومدنم دراز کشیده بود با پاهای باز به طرفین. عین وحشیا افتادم بجونش کیرم رو بی هیچ مقدمه ای گذاشتم درش که یجا فرو کنم توش. که البته بار اول همش نرفت اما با یه کشیدن عقب و فشار دوباره همش جا شد. جملش هنوزم تو گوشمه : هوی یواش کیرکلفت کس ندیده من ادامه دادم تلمبه میزدم و اون پاهاش قلاب بود پایینه باسنم و باهام حرف میزد . خیلی هم خوب حرف میزد تا اینکه گفت : چیه؟! دوست داری ؟! کس من تنگ تره یا اون؟! من بهتر میدم یا خواهرم ؟! نفهمیدم چی شد که همچین زدم تو صورتش که خون از لبش بیرون زد. انگار دوتامون یادمون اومد چه غلطی کردیم. من عاشقش بودم پاشدم لباسام رو تنم کردم و رفتم بیرون. پایین اون چهار طبقه پله لعنتی با بغض گریه زنگ زدم بهش. چند بار جواب نداد بعد که برداشت التماس کردم خواهش کردم که امروز رو فراموش کنه و واقعا کرد. الان مدتها ازون روز میگذره و این ماجرا مثل یه راز همیشه بینمون موند اما سایه اش همیشه رو رابطه من و خواهر عشق سابقم موند. شاید یکی از دلایلی که به هم نرسیدیم همون بود.
The end

نوشته:‌ ؟


👍 0
👎 1
34689 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

438827
2014-10-02 16:20:29 +0330 +0330
NA

حالا بریم سراغ نقد عزیزم بدجور ریدی ابم که قحطه اول کیرم تو رمزو رازی گفتنت دوم کیرم تو نگارشت سوم نزن کم بزن بابا چهارم کیرم دهنت پنجم الان بچه ها میان دهنتو میگان biggrin

0 ❤️

438828
2014-10-02 16:20:58 +0330 +0330

موصوشو خوب اومدی ولی درست نگفتی چی به چیه درکل خوب بود

0 ❤️

438829
2014-10-02 16:42:16 +0330 +0330
NA

من بدم نیومد! موضوعت خوب بود ولی زیادی خواستی مثلا قضیه رو پیچیده نشون بدی که خواننده رو به فکر فرو ببره! از اون ور افتادی! چون خواننده با خوندن داستانت گیج میشه و حتی روابط بین افراد داستانت رو نمیتونه پیدا کنه و در نتیجه نمیتونه اون حس مورد نظرت رو بگیره!
در کل ادامه بده. ممنون

0 ❤️

438831
2014-10-02 16:44:25 +0330 +0330
NA

کیر ماسیاس توحلقت

0 ❤️

438832
2014-10-02 17:19:33 +0330 +0330
NA

بد نبود راست میگه diyannaaa دیگه زیادی پیچیدش کردی طوری که خواننده بیخیال میشه اینها هم که فکر میکنن هرکی داستان نوشت فقط باید چرت و پرت بگن

0 ❤️

438834
2014-10-02 17:35:19 +0330 +0330
NA

من خوشم اومد خوب بود

0 ❤️

438835
2014-10-02 17:52:14 +0330 +0330
NA

ادمین جان مارم کردی تو باقالیا داداش.
فحش محشم که تعطیل کردیم.
جان مادرت بکش بیرون .دمت گرم.

0 ❤️

438836
2014-10-03 01:07:55 +0330 +0330
NA

Are soltan jan yadame acanteto manam hey ekhtar midee in admin boghhhhh

0 ❤️

438837
2014-10-03 05:50:30 +0330 +0330
hjh

شروع خوبی داشتی ولی بد به پایان رسوندی بیشتر تلاش کن. دمتگرم

0 ❤️