شب تولدمه. نگاهام عمیق شدن مثل همون رد غمه که رو بدنمه. خیلی وقته از همه بریدم حتی اون کسی که ادعا می کرد همدممه. گوشه اتاقم کز کردم بدجوری دارم می لرزم. هر ثانیه که چشام بسته میشه مثل دیوونه ها می خندم. تصویرت خاطراتت دردات راحتم نمی زاره. دستم رو سرمه. آره شب تولدمه. اما موهامو از ته تراشیدم کاش امشب میتونستی نگام کنی ازهم پاشیدم. چشام پر از اشکه دست لرزونم و آروم آروم از رو سرم بر میدارم. آب بینیمو می کشم بالا محکم محکم محکم مثل یه آدم روانی صورت خیسمو خشک می کنم. دستم میاد پایینتر … . یه حسی بهم میگه بیخیال رفیق ارزش نداره یه حسه دیگه میگه بزن … . بزنم؟ باشه … . چشامو می بندم. بی اختیار دستم می ره تو شلوارم. نفسم حبسه بدنم سرد شب تولدمه شدم پراز درد که هیچ تسکینی نداره جز مرور خاطراتت. به خودم جرات می دم. چشامو میبندم … . نه … نه … نه … . دستمو از شلوارم مثل وحشیا می کشم بیرون. یکی دو مشت رو دیوار دستم پوست پوست پراز خون. دوباره می برم تو شلوارم. با ترس و لرز با عرق سرد دوباره چشامو می بندم. فکم قفله. موهای خرماییت تا زیر کمرت. نمی دونم چرا وقتی می خواستم ازشون عکس بگیرم نور فلش می خورد بهش طلایی می شدن. بدن سفیدت … آخ خدا … . آب گلومو قورت میدم. از رو شرت محکم می مالمش. بی حسه. حتی اونم می دونه دیگه دلیلی نداره واسه سیخ شدن. می مالمش … . چشام هنوز بستس. شرت و سوتین صورتی رو بدن برفیت. سینه های لیموییت. کمر باریک. هه … . لب بازیهامون تو اتاق تاریک. اونیکی دستم کشیده میشه رو بدنم. مثل یه کوه یخم. یکم پا میشم. بی صدا مظلومانه شلوارمو شرتمو می کشم پایین. حس درآوردنشون نیست. دوباره می گیرمش تو دستم. چشام هنوز بستس. خنده هایی که هوش از سرم می برد. لبایی که وقتی رو لبام پیوند می خورد بدنم آتیش می گرفت. تو خیالم. انگار دستای تو هستش که بالا و پایین می ره. چشامو سریع باز می کنم. نه … . دستای تو نیست. هه … . ماله خودمه. شب تولدمه. چشام بازه باز. خودت نیستی اما سایت اینجاست. آروم میای کنارم. توهم زدم می دونم خیاله اما میای کنارم. بازم خنده های سکسی. حتی تو رویا هم من باید ازت بخوام؟ باشه می خوام … . تاپ زرد نارنجیت می ره بالا درش میاری. بازم داری خودتو لوس می کنی. سریع دستاتو می زاری رو سینه هات. چیه خجالت می کشی؟ هه … . دستتو با شیطنت همیشگیت می بری پشت کمرت رو قفل سوتینت. بازشون کن … . هوففف … حتی اینجا هم باید التماست کرد؟ ای کلک می دونم خوب می دونی که این مسخره بازیات دیوونه و داغم می کنه. بازشون کن … . میام سمتت. دسمو از روش برمی دارم. جفت دستامو به گردی سینه هات نزدیک می کنم می زارم روشون. اما … . خشکم زده. عرق کردم. محکم می زنم تو صورتم. چیزی نیست وای خدای من چیزی نیست. تو اینجا نیستی. صورتم غرق اشک می شه. محکم می مالمش. هم چشامو هم اون لعنتی رو محکم می مالمش. آهسته چشامو می بندم. گردی باسنت. هوس خواستنت. دوباره داغم می کنه. قطره های اشک می چکه رو لبام. شب تولدمه و من تنهام. یاد لبای داغت … . می مالمش. محکمتراز قبل. زخم شده اما عمیق تراز زخم دلم نیست. مشکل داشتی. ارضا می شدی اما خیس نه. وقتی لای پاهاتو دست می کشیدم داغ بود اما خیس نه. ماه چهارم خودم خیسش کردم. لبخندی تلخ روی لبام. شب تولدمه. اما شاید یکی دیگه دساش خیسه و من چشمام خیس. با حرص می مالمش. آبم می پاشه رو دستام رو شکمم رو دردام. اما داغ نیست. با هق هق ارضا شدم. روی تختمون با قلبی عاشق ارضا شدم. بعد رفتنت شبا یه سیگار خاموش رو لبامه. شب تولدمه. یه لیوان آب به نیت عرق و با گریه جق. حتی سیخم نشده بود … .
نوشته: PORNOgelase
حس تنهایی که توصیف کردی واسه منم آشناس.گذشت زمان واسه بعضی از دردها اصلا معنی نداره.
شرمنده من خوشم نیومد. به نظرم اگه سعی نمیکردی فعل همه ی جمله هارو هم وزن کنی بهتر میشد.
اینجوری یکمی مصنوعی و ساختگی، و حتی غیر صمیمی به نظر میاد.
این رو برای دوست عزیزم و از زبان او برای دلبر از دست رفته اش سرودم :منم یک دلبری را داده ام از دست /که قدرش را ندانستم ولی حالا پشیمانم /به دل میگویم او آخر میاید غم مخور اما /نمیدانم که آیا باز میگردد ؟ نمیدانم !/اگر آن روزها و آن شبانگاهان /که با او هرزمان هرجا بهشتم بود میدیدم/به خوابی اینچنین مدهوش و سرگشته شدم شاید /تمام هوش و دل را جمع میکردم /که از دست و دلش هرگز نمی دادم/و حالا مانده تنها و غمناکم /و دستم بر دعا هرروزوشب بالاست /که روزی دیده ام بر روی ماهش گردد آیینه /و آن وقت است عطف زندگی با عشق /دلا غم دور کن از خود که روزی بازمیگردد
وای خیلی حس بدیه من جای شما بودم خودکشی میکردم اصلا طاقت از دست دادن عشقمو ندارم
خیلی حسه بدیه من اصلا طاقت از دست دادن عشقمو ندارم خدا هیچ وقت نصیب کسی ننکنه
جلقکی بود، ننویس . . . . . . . . . . . . .
اگر جلق میزنی با خنده جق زن
اگر تنها شدی چند باره جق زن
مبارک باشد این میلاد تخمی
فراموشت شود، اما تو جق زن
خيلي بد بود
خيلي ناراحت شدم
اه مثلا ميام اينجا كه حال كنم ها
=(( خیلی یا احساس بود گریه ام گرفت منویاد خاطرات گذشته انداخت =(( :(