شب توی چادر با خواهرزن

1393/03/27

سلام من امیرم 34 سالمه خاطره ام مربوط به سالها پیشه ولی چون برام خیلی جالب بود خواستم برای شما هم تعریفش کنم و امیدوارم خوشتون بیاد.
بعد از ازدواجم و رفت و آمدهای مکرری که به خونه پدر خانمم داشتیم کم کم متوجه شدم که رفتار خواهر خانم مجردم که اون موقع 18 سالش میشد و اسمش ماندانا بود با دیدن من خیلی خاص و معنی دار میشه. اون دختری سبزه و طناز و فوق العاده حشری و خوشگل بود. با چشاش منو میخورد ولی تا نگاش میکردم سرشو برمیگردوند. عمدا لباسهای باز میپوشید و به هر بهونه ای جلوم خم میشد تا جایی که گاهی علاوه بر سینه های نوک تیز بدون سوتینش که از لیمو درشتتر نبودند تا ناف تحریک کنندشم که آدمو یاد سوراخ کس و کون مینداخت میتونستم ببینم. اوایل زیاد تو بحرش نبودم و با خودم میگفتم زشته یعنی چی خواهر زنم؟ اما اونقدر تابلوبازی کرد که من هم حشرم زد بالا و هرجا میرفت توی کفش بودم.
چند باری شد که تعطیلات میومد و میموند خونه ما البته بگم که اونها خونشون شهر دیگه ایه و این فرصتی بود برای تنها گیر آوردنش ولی افسوس که خانمم اصلا ازش کنده نمیشد و هرجا میرفت اون رو هم با خودش میبرد و شبها باهاش میخوابید که نترسه و من هیچ فرصتی پیدا نمیکردم. تا اینکه نقشه ای زد به سرم و طرح یک مسافرت تفریحی رو مطرح کردم و خلاصه رفتیم که کمی ایرانگردی کنیم. اون موقع فقط یک بچه داشتیم که سه سالش بود و نمیتونست مشکل چندانی به حساب بیاد. در طول روز سعی کردم حسابی خوش بگذره و از طرفی هم با شنا توی دریا و قدم زدن در بازار و غیره کاملا خستشون کردم تا اینکه شب فرا رسید. موافقتشون رو جلب کردم که شب رو توی چادر بخوابیم و از هوای پاک در دل طبیعت لذت ببریم و بماند که من و ماندانا خانم چه تیکه هایی که به هم نمینداختیم و چه چراغ سبزهایی که رد و بدل نمیکردیم. بالاخره همگی در چادر جابجا شدیم و من عمدا زیر پای اونها و دم در خوابیدم که تسلطم به همه جا باشه و البته جز این حالت هم اصلا جا نمیشدیم.
اونها خیلی زود خوابیدن و خانوادگی خواب سنگینی دارن من هم که اصلا خوابم نمیومد و هیجان زده منتظر زمان مناسب بودم. پاسی از شب گذشته بود که نیم خیز شدم و با دیدن تاب و دامن کوتاه ماندانا و چهره جذابش که با مختصر مهتابی که از توری پنجره چادر به داخل میتابید مثل فرشته ها شده بود طاقتم طاق شد و بهش نزدیکتر شدم. دست روی بدنش از سینه و پا تا کون و کسش میکشیدم و خیلی مطمئن نبودم که اگه از خواب پاشه عکس العملش چه خواهد بود و احتیاط میکردم تا اینکه دل به دریا زدم و انگشتمو با کرم مرطوب کننده ای که همراهم آورده بودم چرب کردم و کمی هم آروم به در کونش زدم و ناگهان نوکشو کردم تو که فرتی از خواب پرید و من هم زود خودمو زدم به خواب اما یواشکی از لای پلکهام زیر نظرش داشتم. اون نشسته بود اول دست برد کونشو دست کرمی شدشو بو کرد و متوجه رد پای اجانب در اونجا شد. داشت مستقیم به من نگاه میکرد و البته کار چه کسی جز من میتونست باشه. گفتم الان سیلی در گوشم میخوابونه ولی به خیر گذشت. خشم و تعجب از چهرش رفته بود لبخند معنی داری کرد و دراز کشید. من منظورم رو رسونده بودم و گویا شرایط مساعد بود. نذاشتم دوباره بخوابه و با حرکتی ساختگی در خواب دستمو انداختم روی پاش. اول کمی عقب کشید ولی بعد کمی پائینتر سر داد خودشو و پاهاشو گذاشت بغلم تا جایی که یکی از اونها رسید به کیرم و من که داشتم از شق درد میمردم شلوار و شورتمو با هم پایین کشیدم که اون هم شوکه شد و خودشو جمع کرد اما دیگه کار از کار گذشته بود و هر دو عقده های مدتها حسرت رو داشتیم تلافی میکردیم. با دستم پاهاشو میمالیدم و میکشیدمشون روی کیرم و صداهای ریز آه و واهش نشون میداد که بدتر از من روی آسمونها سیر میکنه. خودمو کشیدم بالاتر و رسما کنارش بودم اون چشاشو بسته بود و مثلا داشت همه اینها رو خواب میدید. نمیدونم کی و چطور لختش کردم و با کرم مالی و انگلک کردن در کونش باز شده بود. بغل کردن و بازی با سینه هاش دیوانه کننده بود. خوشبختانه خانمم پشتش به ما بود و من ملافه نازکی کشیده بودم رومون و همه چی براه بود. ماندانا رو از پشت بغل کرده بودم و دستم همه جای بدنش رو سیر میکرد اون هم دستشو آورد پشت و کیرمو میمالید. مقداری از کرم رو گذاشتم کف دستش و اون هم کیرمالی زیبای خودش رو به نحو احسن انجام میداد کیرم حسابی چرب و چیلی شده بود و من هم همون بازی رو روی که چه عرض کنم توی سوراخ کونش انجامیده بودم. لحظه موعود بود و کیرم داشت آروم و با ضربه های کوچکی که برای باز شدن راه بود در کون محبوبم پیش میرفت سینه و کسشو مرتب میمالیدم تا تحریک بشه و دردش نیاد. هیچ عجله ای نداشتم و خیلی آروم این کار رو میکردم که یکدفه از اوج حشرش کونشو خم کرد عقب و با فشاری که آورد کیرم تا ته رفت توی کونش. خودشو چنان چسبونده بود به من که انگار کمشه و باز میخواد. یواش یواش تلمبه زدنها شروع شد و از گردن و سینه و کس و ناف و عیره جایی نمونده بود که بی بوس یا نوازش بمونه. هر وقت میخواست آبم بیاد کیرم رو توی کونش نگه میداشتم و بعد از کمی که بهتر میشدم باز ادامه میدادم و این کار گویا پایانی نداشت. هر دو غرق عرق بودیم. خانمم حرکتهایی میکرد انگار از آه و اوه ما خوابش سبکتر شده بود. حرکاتمو تند و تندتر کردم و نمیدونم ماندانا برای چندمین بار بود که به خودش میپیچید و ارگاسم میشد من هم حیفم اومد آبمو توی اون بهشت خالی نکنم. هر دومون سست و بیحال شده بودیم. دقایقی به همون شکل کنار هم موندیم که یکدفه به طرفم برگشت و چشاشو باز کرد. با لبخندی رفتیم تو لب همو حالا نخور کی بخور. داستم دوباره راست میکردم ولی دیگه خطرناک بود و امکان بیدار شدن همسرم زیاد بود. لباسهامون رو کج و کوله پوشیدیم و برگشتم سر جام اما تا نزدیک صبح پاهاش توی دستام بود. از اون اتفاق سالها میگذره و ماندانا هم الان ازدواج کرده و یه بچه داره. ما همدیگر رو خیلی دوست داریم اما هرگر در مورد اون شب چیزی به روی هم نیاوردیم.

نوشته: امیر


👍 1
👎 2
265993 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

422764
2014-06-17 03:55:05 +0430 +0430
NA

ایشالله قسمته ماهم بشه خواهر زنمونو بکنیم

0 ❤️

422765
2014-06-17 04:20:40 +0430 +0430
NA

خدایا سایه این کسخول هارو از سر ما کم کن زیر چادر با دامن کوتاه ؟ بعد کجا لباس عوض کرد ؟

0 ❤️

422766
2014-06-17 05:13:11 +0430 +0430
NA

فقط میتونم بگم wtf

0 ❤️

422767
2014-06-17 06:27:39 +0430 +0430
NA

می دونی قرمساخ زنت بهت حروم شده اگه راست گفته باشی…

0 ❤️

422769
2014-06-17 07:28:29 +0430 +0430

لازم نبودماروتوفانتزيت سهيم كني

0 ❤️

422770
2014-06-17 07:47:06 +0430 +0430
NA

خیلی زایه نهوشتی دادا دیگه ننویس چون انم میگیره

0 ❤️

422771
2014-06-17 08:43:13 +0430 +0430
NA

کس جق که میگن اینه ها

0 ❤️

422772
2014-06-17 16:16:34 +0430 +0430
NA

با دروغت یه دروغ به خاطرم اومد

0 ❤️

422773
2014-06-17 16:23:10 +0430 +0430
NA

معتراضانه معتراضانه معتراضانه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آقا نخون … مجبورت کردن مگه کونی هااااااااااااااات؟؟؟

0 ❤️

422774
2014-06-17 16:29:10 +0430 +0430
NA

خیلی تابلو بود که کاملا دروغه عمرا یه مردی پیداشه که انقدر جربزه داشته باشه که پشت گوشه زنش خواهرزنشو بکنه… مردم از خنده

0 ❤️

422775
2014-06-17 18:13:21 +0430 +0430

شاید خیلی از مردان متاهل که خواهرزن جوون داشته باشند توی فانتزی سکسیشون خواهر زنو بکنن اما اولا با اینکار زنش بهش حروم میشه و دوما قرار نیست هرکسی بیاد فانتزیشو به اسم خاطره به خورد ملت بده. سوما دروغ بود.

0 ❤️

422776
2014-06-17 18:44:25 +0430 +0430

اوبی،کونی،مادر جنده نیا کامنت کس و شری نذار.به کیرم که تا کجاش خوندی یا نخوندی.داستان هم کاملا کیری بود این تخم سگایی که عرض کردم بشینن روش.

0 ❤️

422777
2014-06-18 03:07:53 +0430 +0430
NA

والا چه عرض کنم…فقط پایین جا میشده،ولی رفته بغلش خابیده و…الان مارو کسخل فرض کرده،یا مجلوقی خودشو به نمایش گذاشت؟؟…بنا به دلایلی،به شما هم باید عرض کنم:کیر اسب لوک خوش شانس تو سوراخ دماغت…

0 ❤️

422778
2014-06-18 03:47:47 +0430 +0430
NA

احسان هات، با نگاهی معتراضانه (بله درست شنیدید، معتراضانه) و البته خسته می فرماید:

“سکس با خواهر زن” رو هم باید جزئی از اصول فانتزی های مستجلقانه در نظر گرفت.

فقط عنوان رو خوندم

0 ❤️

422779
2014-06-18 04:31:35 +0430 +0430

خیلی کس شعر بود . معلومه بد جوری تو کف جلق زدنی برو جلقت رو بزن و متر مزخرف بگو …

0 ❤️

422780
2014-06-20 03:53:26 +0430 +0430

فحشای دوستان نوش جونت کسکش. جلقی بدبخت

0 ❤️

422781
2014-06-20 05:26:49 +0430 +0430
NA

مسخره بود مثل خودت

0 ❤️

422782
2014-06-20 06:14:08 +0430 +0430
NA

تو گفتیو منم باور کردم…

0 ❤️

422783
2014-06-21 08:12:09 +0430 +0430
NA

احسان هات چند میگیره برامون بمکش ؟

0 ❤️

422784
2014-06-21 08:12:26 +0430 +0430
NA

کاشکی منم کوس و کون فرزانه جونمو بعد از ریدنش میلیسیدمو حسابی از کس و کون نازش لذت میبردم …وای قربون بوی کونش برم …انش تو حلقم …

0 ❤️

422785
2014-06-24 15:39:29 +0430 +0430
NA

کس خلی بود.مشنگ بی خاصیت.

0 ❤️

422786
2014-06-28 14:39:34 +0430 +0430
NA

clapping good

0 ❤️

422787
2014-06-29 17:54:04 +0430 +0430
NA

کس ننه تو گفتی و ما هم باورمون شد ! چادری که توش جا نمیشدی رو چطور رفتی کنارش خوابیدی ! یاد کارتون باربا پاپا عوض میشه افتادم !

سکس با خواهر زن در این دین به اصطلاح اسلام ما زن رو به آدم حرام میکنه ! اگه 1 درصد هم راست گفته باشی باید طلاقش بدی و دوباره بگیری تا بهت حلال بشه !

0 ❤️

422788
2014-07-29 14:22:31 +0430 +0430
NA

واقعآ جای تعب داره!بعضیا از چیزی خوششون نمی یاد ویاقادر به انجامش نیستند،بافرافکنی وفحش فضیحت سعی می کنند صورت مسءله راپاک کنند،ولی دوستان توی این دنیا وادم هاش هر چیزی امکانش هست!بخصوص اگه دوطرف باهم تبانی کنند،توی چادر مسافرتی که سهله،هیچی بعید نیست،حرام وحلال درجامعه کمرنگ شده،اگه توی موقیت قرارگرفتی ونکردی،مردی؟

0 ❤️

422789
2014-08-01 03:07:25 +0430 +0430
NA

خاک توسر بی شرفت کنند.مادرجنده ی عوضی

0 ❤️

422790
2014-08-07 13:39:18 +0430 +0430
NA

آقا سری بعدی رفتی تو چادر ما رو هم خبر کن بی نصیب نمونیم.

0 ❤️