شب حساس

1390/01/24

سلام من حميدرضا هستم بيست و يك سالمه و يك دختر خاله دارم به اسم زهرا كه دوسال از من بزركتره. خاطره اي كه ميخوام براتون تعريف كنم مال نه سال بيش هستش اون موقع من دوازده سالم بود و زهرا جونم جهارده سالش بود من تازه از سكس يه چيزايي حاليم ميشد و خيلي دوست داشتم با كسي حال كنم و كسي جز زهرا به فكرم نرسيد من كلا آدم خجالتي بودم وجرات اينكه به زهرا بيشنهاد سكس رو بدم نداشتم براي همين فكر كردم راهي نمونده جز اينكه شب وقتي خوابه برم سراغش اما فرصتش بدست نميومد براي اينكه هروقت با خانواده ميومدن كه شلوغ بود و نميشد كاريش كرد هروقتم تنها ميومد كه شب نميموند و تا شامو ميخورد باباش ميومد دنبالش وميبردش آخه باباش آدم حزب الهي بود و ميكفت خوب نيست شب تنهايي خونه فاميل بموني. منم ديكه قيدشو زدم و بيخيالش شدم تا اينكه يه روز كه خونه عموم بودم نزديكاي شب بود كه بابام زنك زد خونه عموم و كفت شب نمياي خونه منم ميخواستم بكم نه نميام كه بابام كفت زهرا هم اينجاست و ميخواد باهات حرف بزنه كوشي رو كه زهرا كرفت كفت بيا اينجا من حوصلم سر ميره، من كفتم مكه بعد از شام نميري خونتون كه كفت نه مامانمو راضي كردم امشبو اينجا بمونم منم كفتم بس الا ن ميام و با سرعت خودمو رسوندم خونمون.شامو كه خورديم ازش برسيدم بابات جطور قبول كرد كه كفت بابام امروز براي يه كاري رفته تهران و فردا بعد از ظهر برميكرده با اين حرف يه لحظه به فكرم رسيد امشب بهترين فرصته كه نقشمو عملي كنم بعد از شام يه دو ساعتي مار و بله بازي كرديم كه مامانم كفت بريم بخوابيم. مامانم سه تا جا انداخته بود داداشم كه اون موقع شش سالش بود وسط خوابيده بود و من هم يه طرفش و زهرام اونطرفش. جراغها كه خاموش شد من همش تو فكر نقشم بودم و خوابم نميبرد يه دو ساعتي رد شد فهميدم همه خوابند براي احتياط دو سه بار زهراو صداش كردم مطمئن شدم خوابه بعد يواش بلند شدم ديدم زهرا روش به طرف منه و بشتش اونطرف، منم رفتم و با فاصله كم بشت سرش خوابيدم خيلي ترسيده بودم آروم دستمو رو باسنش كذاشتم خيلي نرم بود يكم كه دستمو رو باسنش كشيدم جراتم بيشتر شد و خودمو بهش جسبوندم،حالا كيرم كه بزرك شده بود درست وسط باهاش بود بعد رفتم سراغ سينه هاش كه تازه در اومده بود از رو مانتو دستمو كذاشتم رو سينش ديدم اينجوري حال نميده با هزار زحمت دوتا از دكمه هاشو باز كردم زير مانتو هيجي نبوشيده بود و سينه هاش كاملا لخت بود نفسم بند اومده بود دستمو كذاشتم رو سينش قلبم تند تند ميزد بعد رفتم سراغ شلوارش يه شلوار كشي بوشيده بود آروم آروم شلوارشو كشيدم بايين كه ديدم يه تكون خورد حالا مطمئن بودم كه اون بيداره با خودم كفتم حالا كه تا اينجاشو اومدي بس تا آخرشو برو.يه دستمو از زير انداختم دور كمرش كه نتونه تكون بخوره بعد رفتم سراغ شورتش كه رفته بود لاي قمبلش.شورتشو يواش يواش كشيدم بايين بعد يه باشو دادم بالا و كيرمو دادم لاي باهاش خيلي داغ بود كيرم داشت آتيش ميكرفت كه ديكه كفتم كارو تموم كنم كيرمو از لاباش در اوردم و يه توف زدم سر كيرم و باهاي زهراو باز كردم سر كيرمو كذاشتم دم سوراخ كونش ،با دست كيرمو فشار دادم تو كه يهو يه آه كرد و باهاشو جمع كرد فهميدم دردش اومده يكم صبر كردم بعد دوباره فشار دادم كه كيرم تا بيخ رفت تو كه ديدم يه باشو رو زمين هي بالا بايين ميكشه انكار خيلي دردش اومده بود يه جندبار كه عقب جلو كردم يهو احساس كردم بيحال شدم وشاشم مياد زود كيرمو در اوردمو شلوارمو كشيدم بالا و دويدم طرف دستشويي، همين كه شاشيدم كيرم سوزش شديدي بيدا كرد و يه مايع جسبناكي ازش اومد بيرون، وقتي بركشتم ديدم زهرا خودش شلوار و شرتشو كشيده بالا منم ديدم ساعت جهار صبحه رفتم سر جام و خوابيدم، بعدا فهميدم كه اون مايع جسبناك مني بوده.هنوز بعد نه سال هروقت زهرا رو ميبينم كمي احساس خجالت ميكنم.

نوشته:‌ حمیدرضا


👍 0
👎 0
40496 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

276516
2011-04-13 19:55:48 +0430 +0430
NA

تو که‌ ڕاست گفتی و داستانت حقیقت داشت ولی کیرم تو کس خواهر و مادر آدم دروغگو

0 ❤️

276517
2011-04-14 01:44:19 +0430 +0430
NA

pesare 12 sale kiresh koja budi dus nadaram fosh bedam baghie dustan zahmatesho keshidan

0 ❤️

276518
2011-04-14 06:42:24 +0430 +0430
NA

من كفتم مكه بعد از شام نميري خونتون كه كفت نه مامانمو راضي كردم امشبو اينجا بمونم


اخه اون شب من قرار بود برم خالتو بکنم واسه این راضی شد دخترشو بفرسته زیر تو بچه کونی…

0 ❤️

276519
2011-04-14 06:48:31 +0430 +0430
NA

احساس کردی شاشت میاد رفتی دستشویی شاشیدی بعد آبت اومد! اخه کی تاحالا اینجوری آبش اومده! بچه ها لطف میکنن تیکه کلام منو استفاده میکنن مثل kami‏ واسه همین من نمیگمش!

0 ❤️

276520
2011-04-14 06:50:27 +0430 +0430
NA

يكى نيست بكه آخه ١٢ ساله منى داره
كيرم تو كس دختر خالت و خالت و خواهرت و مادرت بى ناموس

0 ❤️

276521
2011-04-14 07:41:04 +0430 +0430
NA

زهرا با مانتو خوابیده بود؟؟!!!

آخه حرومی چی بهت بگم که لیاقت فوش دادنم نداری.کره خر مارو سر کار گذاشتی.تف به ذاتت.

0 ❤️

276522
2011-04-14 19:59:21 +0430 +0430
NA

با عرض سلام وتبریک خدمت کس ننت بخواطر همچین کس خولی که تحویل داده!
اخه کونی پدر گه میخوری مینویسی وقتی نمیتونی.
هی میگم فحش ندم نمیشه.
من نمیدونم شماها کس خول ها فحش دلتون میخواد که از این چیزا مینویسین؟
دختر خالت جندس؟
تو که هنوز نمیدونی منی چیه چجوری کون کردی و تازه جالب اینجاست که صبر کردی تا دردش بیوفته بعد ادامه دادی!
این جنده خانوم هم با مانتو خوابیده بود و هیچی هم زیرش نپوشیده بود!؟
شما هم که ی ساعت ور رفتی تا بلاخره بیدار شد دیگه آره؟
کیرم دهنت بچه کونی

0 ❤️

276523
2011-04-15 01:55:26 +0430 +0430
NA

12 SALE HASTI ONVAGHT ABET MIAD AGE BACHEHA ZAHMATE FOHSH DADANO NAKESHIDE BODAN MIDONESTAM CHI BEHET BEGAM
ON CHE AHMAGHIYE KE BA MANTO KHABIDE
AJAB JAEE SHODE HAME FAMIL MIKONAN
MALOME KE SEXE FAMILI BISHTAR RONAGH DARE
KHAK TO GORET KONAN AKHE BA IN DOROGHAEE KE MIGI AHMAGH

0 ❤️

276524
2011-04-15 11:32:02 +0430 +0430
NA

بچه ها تموم فحش ها رو دادن واس ما نموند . كيرم فرقه سرت.

0 ❤️

276527
2011-04-16 04:27:22 +0430 +0430
NA

چرا نظرای mehdi bikas پاک شده؟؟!!!

0 ❤️