شب خراب

1392/12/06

سلام به همه دوستان من اسمم بابکه اهل شیرازم 180قد75 وزنم الان 29 سالمه برای اولین باره که دارم داستان مینویسم ببخشید من حدود 5ساله مجرد زندگی میکنم این داستانم مال3سال پیشه که اون زمان من با پسر عموم که مجرد بود خیلی پایه بودم و اون یه دوست دختر داشت که مییومد خونه پیش ما که قرار شد یکی از دوستاشو به من معرفی کنه که 4نفره باشیم خوب اونا سوار ماشین شدن ورفتن دنبال دوستشون که اسمش بود ش ببخشید که اسم نمیارم قرار شد نیم ساعت برگردن خونه من اون زمان فرهنگ شهر بود و کلاس ش سر قم اباد قصرالدشت به هم نزدیک بودیم اما حدود 2ساعت طول کشید تا اومدن منم که به هم ریخته بودم چراغ اضافه هارو خاموش کردم و چنتا شمع روشن کردم و شروع کردم مشروب خوردن تنهایی تا اونا بیان حالا تو فکر خودم چه ها میگذشت بماند که الان اونا میان این دختر چه شکلیه هیکلش چطوره سبزه سفید تو خیلال خودم بودم که زنگ خونه به صدا در اومد و من درباز کردم تا اونا میخواستن بیان بالا خودمو مرتب کردم یه کمم استرس داشتم در اپارتمان از قبل باز گذاشتم که دیدم دوست دختر پسر عموم غرغرکنان وارد شد بعدش یه دختره خوشکل قد 170 یه هیکل خوب پوست سفید مانتو مشکی کیف کج موهای شرابی که واقعا به خشکلیش این دختر افزوده بود بعد از سلام احوال پرسی پسر عموم که ماشینو زد تو پارکینگ اومد ما یکم یواشکی گله کردم که گفت خفه یه دوست دختربرات اوردم که باید الان باهام خوب باشی یا حالتو میگیرم خوب بعد یکم صحبت کردن پاشدن لباس راحتی پوشیدن که اون لحظه من هیکل ش دیدم یه دختر تو پر خوش استیل با کون خیلی خوب یه تاپ سفید با سوتین مشکی که بالی سینه هاش از توش پیدا بودویه شلوار مشکی نشست جلوی ما که شروع کنیم مشروب خوردن که من ویسکی رو از یخچال در اوردم که مجتبی گفت خودت مگه مشروب خوردی من گفتم چندتا پیک گفت چی گفتم ودکا که گفت همون بیار که با نگاهش فهمیدم چه خبره اقا پسر عموی ما شد ساقی وشروع کردیم به مشروب خوری که این ش خانم ما پیکش اندراک بود سفید میخورد تقریبن نصف شیشرو خودی بودیم که ما پسرا بلند شدیم برا غذا اماده کردن چون روی اپن اشپزخانه نشسته بودیم همدگرو میدیدمیم که اونا داشتن پچ پچ میکردن که مجتبی به من گفت اگه نکنیش پریده اه واقعا باشه مارو میگی رفتم نشستم پای مشرب از ما ریختن از بقیه می زدن خوردیم که به خنده رسیدم حالا فکر کنید یه شیشیه مشروب خوردیم که قرار شد مشروب باز کنیم یه چند پیک دیگه با غذا بزنیم که من گفتم شراب داریم حالا خودمون حالمون خوب یهکم غدا باشراب که کلی رفتم بالاواهنگ سوسن خانم ماهواره گذاشت چراغ ها خاموش کردیم که یکم با هم شروع کردیم رقصیدن واز نزدیک روبرو شدم با این دختر یواش دستشو گرقتم و ایه تابیش دادم تو رقص اما دستمو ول نکرد خودم یواش بهش نزدیک کردم اون دوتا درحال رقص با همدیگه هم که مشکل نداشتن لب میگرفتن دیدم پسر عموم دست دوستش کشید رفت تو اتاق ودر بست اینجا بود که پیشنهاد پیک بعدرو دادم من که مورد استقبال هم فراگرفت پیک که زدم من یواش دستمو بردم پشت کمرش و یواش کشیدمش جلو اونم خودش ازاد کرد اومد تو بغل من و یه لب از هم گرفتم چشماش با ادم حرف میزد دستشو گرفتم به سمت اتاق کشیدم که گفت زشته و رفتیم روی کاناپه وشروع کردیم لب خوردن که یواش یواش به سمت گردنش رفتم وشروع کردن از بال تا پایین گردنشو خوردم که وقتی گوششو خوردم دیگه صدای ناله های خفیفش در اومد من دستم به شلوارش رسوندم که خیس وگرمی کس رو میشد احساس کردن از روی شلوار یکم براش میمالیدم و لب شو میخوردم که صداش در امده بود کم کم دستمو بردم زیر تاپ سفیدش وای اینقدر اون سینه هاش سفت شده بود که گرفتنش تو دست سخت شده بود دستمو بردم زیر سوتینش که یواش دستم خورد به نوک سینه دوتامون تو اوج بودیم که صدای اون 2تا هم در اومده بودیواش سوتینشو از جلو باز کردم تاپشو دادم بالا واون دوتا سینه خشکلش که سایز 75 80 بود دیدم دوتا سینه گرد وسفت با نوک بیرون اومده وقتی با لبم یکیشو خیس کردم دیگه اون تو اوج بود و خودشو کشید زیر من ومن شروع کردم به خورن سینه هاش و اون تیشرت من زد بالا لباسها همو نمیشد دربیاریم اونم تو اتاق نمیومد یواش یواش دکمه شلوارشو باز کردم دستمو از روی شرت به کسش نزدک کردم شرتش خیس وکسش گرم یه کم شلوارشو اوردم پایین خودمو کشیدم پایین وشرتشو کشیدم پایین به یکه کس سفید با کمی خیسی وگرم که میشد سلولاشو شمرد و زبانمو کشیدم روش وبالای چوچولاشو با دست میمالیدم ک دیگه خودشو 90درجه کرد و دستش روی سر ما یه مزه خاص میداد اما یه طمع خوب دیگه ش تو او ج بود و صداش در امد بود که دستشو محکم رو سرم گذاشت وخودشو رو کاناپه ول کرد نصف بدنش از پشت افتاذه بود پایین وناله میکر و با اون دستش سر مارو بیشتر فشار داد که یه لحضه احساس کردم زلزله اومد که دارم میلرزم دستم من بالای باسن ش و اونم تو اون حالت که دیدم باشدت ارضا شد من من ادام دادم و زبونمو بیشتر کردم تو کسش و بیشتر لیسش زدم که بعد چن لحظه من سرمو اوردم بالا و بادست کشیدمش سمت خودم که لبخند رضاییت بر لبش بود وشروع کردیم لب گرفتن که حالا نوبت اون بود دستشو از تو شلوارک من رسون زیر شرتم کیرمن 19یا20سانت اما اون لحظه بزرگ تر میومد شلوارک و شرت منو با هم کشید پایین و سر کیر منو یه لیس زد دیگه تو اون لحظه هیچی نمیفهمیدم که بقیه رو داد تو دهنش وشروع کرد ساک زدن کارشو خوب بلد بو کیرمو لیس میزد و بادستش باتخمم بازی میکرد کیرمو ول کرد و تخممو شرو کرد خوردت تو یه حس خوب بودم داشت مور مورم میشد که گفتم بسه یواش کشیدمش سمت خودم کیرمو گذاشتم روی کسش یکم بالا پایین کردم مونده بودم که بکنم تو یا نه ش خودش رو کشید سمت من ومنم یواش دادم تو داشتم منفجر میشدم اینقدر توی کسش گرم بود که داشتم میشدم یکم نگه داشتم و بقیشو دادم تو که صدای ش به ناله رسیده بود ومن شورع کرم تلمبه زدن 4 5 دقیقه همنجوری داشتم میکردم که ش گفت محکم تر ومنم باشدت بشتر تلمبه میزدم که ش دوباره ارضا شدمنم یکم نگه داشتم امدیم روی زمین پشت میز پاهاشو دادم بال شرتش کاملن در اوردم شرتش بو کردم که خیس خیس بود یه شرت مشکی که سوتینش ست بود پرت کردم طرفش که با هم زدیم زیر خند که دیدم پسر عموم کارش تمومه داره میاد بیرون پریدم جلوش گفتم یه نیم دیگه وقت به من بده که برگشت تو اتاق دمش گرم برگشتم طرف ش که داشت لباس میپوشید از پشت خودمو رسوندم بهش واز پشت یواش خمش کردم گفت بچه ها گفتم دیگه نمیان گذاشتم دم کسش یواش حل دادم تو که داشت غر میزد یه نفس کشید ومن بقیرو دادم تو وشروع کردم تلمبه زدن پاشو اوردم بالا روی کاناپه خوشو حل دادم جلو وشروع کردم به سرعت تلمبه زدن واز پشت سینه هاشو گرفتم که این کار بیشتر حشریش کرد بود وا داشت جیغ میزد که دستمو گذاشتم جلو دهنش دستمو دندون گرفت وگفت مهم نیست و من حشری تر میشدم و باولع بیشتر تلمبه میزدم حال دیگه دستام بالا باسن روی کمرش بود و کاملا داشتم شدتم تند ر میکردم دیدم دوباره ش شد یکم نگه داشتم دوبار حالتمونو عوض کردم روی مبل پاهاشو دادم بالا گذاشتم که بر تو ش میگفت به خدا خشکم یکم برام خود گذاشتم تو یه حس خاص بود این با کسش خیس نبود اما گرم شروع کردم به تلمبه زدن و و یکیک از سینه هاشو زبون مک میزدم هر از گاه یه دندون کوچیک از سر سینه هاش میگرفتم که با یه اه خاص ش روبرو میشدم که بشتر حشریم میکرد و من تلمبه سریع تر میزدم گفتم دارم میشم که گفت یه که نگه دار تا منم بشم داشتم یواش تلمبه میزدم که نیام که با پشت دست زن پشت کمرم گفت سریع و شروع کرد ناله کردن و منم ریختم توی کسش دیگه جفتمون داشتم ناله میکردیم لب میگرفتم من احساس کردم دیگه نا ندارم یه چنتا لب گرفتم از هم جدا شدیم که اون لباساشو پوشید منم رفتم دستشویی وقتی که اومدم بیرون دیدم پسر عموم با دوستش دارن با ش حرف میزنن میخندن من که بهشون رسیدم 4تایی بدون علت زدیم زیر خنده 2پیک دیگه خورده بودبم که ش گفت من حتما باید برم خونه خوب دیگه ماهم برای از دست ندادن خانم مجبور شدیم بریم مرکز شهر خیابون برق خانمو برسونیم دلم واقعا براش تنگ شده 6ماه باهم بودیم که یه اتفاقاتی افتاد که به ناچار از هم جدا شدیم اگه خواستین تا دوباره شب والانتاین براتون بگم خداحافظ

نوشته: بابک


👍 0
👎 0
24109 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

413621
2014-02-25 01:27:33 +0330 +0330

نه :|
نمیخوایم :|
همین هم کامل نخوندم

0 ❤️

413622
2014-02-25 05:32:52 +0330 +0330
NA

آخه قرومساق تو که بار اولته مینویسی بقول خودت،واسه چی قد و وزنت رو نوشتی ؟ندیدی هرکی قد و وزنش رو مینویسه فحش میخوره ؟
آخه ریدم به حلقت توی احمق که میخای بنویسی نگاه کن ببین سلیقه خواننده چیه ؟
ببین خواننده چه جور داستانی خوشش میاد .
آخه مگه گوسفندی که باید وزنت رو بدونیم ؟
گوسفند.

0 ❤️