شب داغ با نازنین

1393/09/02

سلام به همگی، این ماجرایی که میخام براتون بگم خب واقعیه چون از اینایی که داستان دروغ مینویسن خیلی بدم میاد. اسم هایی هم که توی این داستان بکار میبرم همه مستعار هستند همینطور اسم خودم. من پویا هستم(مستعار) این ماجرا برمیگرده به حدود دوسال پیش که من پیش دانشگاهی بودم. من پوستم گندمی و سفیده،قدم 187،ورزشکار تقریبا معروفیم توی اصفهان هستم واسه همین ترجیح دادم اسم هارو مستعار بنویسم هرچند کسی متوجه نمیشه. بگذریم،هیکل بدیم ندارم،بدن ترکه ای دارم اما بخاطر اینکه از چهارده سالگی بخاطر ورزشم بدنسازی میکردم الان بدن کاملا رو فرمی دارم و میدونم تعریف از خود کردم ولی مث همه ی پسرای ورزشکار عاشق بدن خودمم.

بریم سر اصل داستان،من سال سوم دبیرستان ک بودم با یه دخترخانومی ب اسم نازنین(مستعار)از طریق چت روم اشنا شدم ک حدود یک سال ازم کوچیکتر بود. من تا اونموقه اصلن چت روم نرفته بودم ولی ی شب حوصلم سر رفت و رفتم ک اونجا اتفاقی با نازنین آشنا شدم ک اونم اولین بارش بود و خیلی طول کشید ک بتونیم با هم یکم راحت بشیم و همو با اسم کوچیک صدا کنیم چون هردومون بار اولمون بود.اوایل هرشب همو توی چت روم میدیدیم و کم کم ب اصرار من شماره هامونو بهم دادیم و خیلی طول کشید تا لیلی و مجنون شدیم بخاطر حیای زیاد اون. بعد از مدتی دوستی ما بیشتر شد و دیگه بیست و چار ساعت مدام با هم حرف میزدیم و منم عکسشو دیده بودم و یه دل ن صد دل عاشقش شده بودم. تا اینکه اولین دیدارمون ب بهترینش تبدیل شد!

یمدت بود من خیلی بی تابی میکردم ک میخام ببینمت و اونم میگفت نه میترسم،میترسم یوقت کسی ببینتمون و … ولی یه روز ک کسی خونمون نبود خیلی بهش اصرار کردم تا بیاد تا بالاخره قبول کرد. خیلی هیجان داشتم اولین عشقمو واسه اولین بار میخاستم بعد چندماه ببینم(دوستانی ک تجربه کردن میدونن من چی میگم)حسابی ب خودم رسیدم و حول و حوش عصر بود زدم از خونه بیرون با ماشین ک برم دنبالش(من اونموقه هنوز گواهینامه نداشتم ولی پشت ماشین میشستم راحت)قرارمون ی خیابون اطراف خونشون بود،بهش گفته بودم من ی پژوی مشکیم اونم گفته بود مانتوی آبی آسمونی میپوشم تا اینکه سر قرار همزمان همو دیدیم.اینم بگم ک روز پنجشنبه بود و اولین سالی بود ک مدارس پنج شنبه ها تعطیل بود.ی عصر پاییزی بود خیلی ابری و قشنگ ب قول ما عاشقا دو نفره! سوار شد اولش کلی وقت ب هم زل زده بودیم بدون حرفی هردومون میخاستیم همو بوس کنیم اما یجوری هول کرده بودیم و خجالتم میکشیدیم تا اینکه من اولین جملرو گفتم و خلاصه راه افتادیم(اگه بخام همشو بگم خیلی طولانی میشه). رسیدیم خونمون رفتیم تو حیاط پارک کردم و پیاده شدم در ماشینو براش باز کردم و دستشو گرفتمو رفتیم تو(اینم بگم ک من ب قصد سکس اونو نیاوردم خونه و فقط تو ذهنم بود ک واسه اولین بار عشقمو یجای راحت ببینم و بغلش کنم). اومد تو پذیرایی کردم رفتم نشتم کنارش روی مبل و براش پرتغال پوست کندم دهنش میذاشتم و … بعدش بهش گفتم بیا بریم بالا اتاقمو ببین اومدیم توی اتاق و یکم چرخید و رفت سرکتابخونم ی رمان برداشت و اومد نشست لب تخت ب خوندن منم نشستم کنارش. دختر خیلی با حیاییه و حتی هنوز شالشم برنداشته بود ولی خب قسمت کمیشم روی سرش بود. راستی از خصوصیات ظاهری اون،قدش 162 وزنش 48،خیییلی پوست سفیدی داشت،چشمای درشت مشکی،موهای مشکی ک بعضا توش رگه های قهوه ایم بود و خیلی بامزه و دوست داشتنی! میخاستم بغلش کنم ولی یجوری خجالت میکشیدم،کم کم خودمو بهش چسبوندم اونم احساس منو داشت،دستمو انداختم پشت کمرش و محکم چسبوندم بغلش کردم ک یهو دیگه نتونستم طاقت بیارم و پریدم لبشو تو ی حرکت انفجاری بوس کردم،ی لحظه رفت تو امپاس ولی بعدا گفت ک خیلی اونکارو دوست داشته. من اونشب داشتم اولین ها رو تجربه میکردم و خیلی هیجان زده بودم. ازش معلوم بود کمرش از نشستن خسته شده منم یواش یواش خوابوندمش روی پاهام،اونم کتاب خوندن بهونش بود میخاست فیس تو فیس نباشه و خجالت نکشه. تا اینکه کم کم دیگه خابیدیم روی تخت تو بغل هم،جفتمون بدنمون خیلی داغ شده بود تا اینکه گفت پویا من گرممه منم دلم میخاست مانتوشو دربیارم و بدنشو ببینم اما هنوزم قصدم سکس نبود اینا همش عشق بود تا اینکه راضی شد و دکمه هاشو باز کردم زیرش ی لباس صورتی تنش بود ک خیلی دوسش داشتم مدلشو.بازم خابید تو بغلم کم کم داشتیم هردومون خیلی گرم میشدیم و منم با لبام با گوشش بازی میکردم و هی بوسش میکردم اونم ناز میکرد. کم جفتمون حشری میشدیم ولی خجالتم میکشیدیم بگیم درصورتی ک هردومون میدونستیم ک گرمیم. من دستمو گذاشتم روی شیکمش و کم کم بردم توی لباسش اونم هی میگفت پویا نکن قلقلی میشه،خیلی لوس و بچگونه حرف میزنه و عاشق این لوس بازیاشم. کم کم دستمو بردم سمت دکه های شلوار لی ش میدونست ک دلم میخاد،بهش گفتم دلم میخاد بدنتو ببینم و لخت توی بغل هم بخابیم،خیلی نه نه میکرد و میگفت اصلا امکان نداره ولی بالاخره راضی شد و یجوری لوس گفت:شوملم شیطونیش گل کرده باهش هرچی آغامون بگن… خیلی هیجان داشتم خیلی آروم لباس بالا تنه شو در آوردم و ی پست خییلی سفید با ی جفت سینه گرد و خوش سایز دیدم خیلی دلم میخاست بخورمشون و بهشون ور برم ولی هیچی نگفتم فقط ازش تعریف کردم،رفتم سر شلوارش و دکمه هاشو باز کردم کشیدم پایین و دیدم ک لباس زیرش با هم سته و اونام آبی آسمونی!خیلی دوس داشتم گفتم خبببببب خانومم حالا نوبت شماس ک شیطونی کنی اونم با ناز و ادا لباسامو در آورد و فقط با لباس زیر تو بغل هم خابیدیم خیلی حس خوبی بود! داشتیم عشق بازی میکردیم و کم کم رومون تو روی هم باز شد و لبای همو میخوریدیم و تند تند همو بوس میکردیم اونم دستاشو جم کرده بود توی سینم و منم انداخته بودم دور کمرش و دست میکشیدم روی بدن نازش. احساس میکردم خیلی بیش از حد داغ شدم مث وقتی ک تب دارم و گوشام داره میسوزه ک یهو نازنین خیلی نگران جیغ زد و گفت پویا چرا انقد بدنت قرمز شده تو غیرعادی داغی!خودمم تعجب کرده بودم اونم هی نگران بود میگفت پاشو برو آب بزن ولی من گوش نمیدادم و میخوردم لباشو،گوشام خیل قرمز و داغ شده بود اینو مدام نازین میگفت تا اینکه دیگه تب نیاوردم و اومدم روش لبشو بوس کردم و سوتینشو باز کردم و گفتم با اجازه دیگه طاقت ندارم عشقم اونم ی خنده ی ملوسی کرد و شرو کردم ب خوردن سینه هاش تا اینکه کم کم کیرم خیلی سیخ شد و از توی شرتم خیلی معلوم شد و میمالید ب کسش چون روش خابیده بودم،نازنینم خیلی داغ شده بود و ی آه ریزی میکشید ولی با خجالت منم تند تند تکون میخوردم تابیشتر حشری شه تا اینکه یهو حس کردم شرتم خیسه نگاه کردم دیدم اوفففف انقد ازش آب شهوت اومده بود م همه رو تختیو شکل ی دایره خیس کرده بود و شرت خودش و منم خیس بود منم دیگه معطلش نکردم شورشتو از پاش درآوردم و واااای ی کس کوچولوی خیلی ناز دیدم ک موهم نداشت دیگه بدون اینکه بگم از روی غریزه حمله کردم ب کسش و شرو کردم ب لیسیدن و زبون زدن و خوردن م تا شرو کردم ی جیغ بلند زد و اونم زبونش باز شد میگفت بخور عشقممم عاشقتم و ازینجور حرفا منم خیلی حشری بودم وبیشتر میشدم انقد کسشو خوردم ک داشت از حال میرفت دیگه جیغاش بلند شده بود بعد یهو عین جن زده ها پاشد شرتمو کشید پایین و تا کیرمو دید ی چند لحظه کپ کرد یکم ترسید اما خیلی داغ بود حواسش نبود(کیر من رنگش کرمیه هفده سانته حدودا ولی خیلی کلفته سرشم صورتیه)مث قحطی زده ها افتاد بجون کیرم ولی اونموقه اصلا بلد نبود و خیلی دندون میزد ولی با این حال خیلی حال میداد،انگار دهنش آتیش بود خیلی حشریم میکرد تا جایی ک خودم باورم نمیشد ناخودآگاه ناله های مردونه میکردم ک اونم داغتر میشد،خیلی از کسش آب میومد الانم هروقت سکس داریم همینطوره تا اینکه خابوندمش و خابیدم روش بهش گفتم میخام بذارم روی لبای کسش و عقب جلو کنم یکم میترسید ولی چیزی نمیگفت خابیدم روش یکم لبشو خوردم و همزمانم کیرمو روی کس داغش ک حسابم لیز شده بود عقب جلو میکردم،لبای کسش کوچواو بود و درست روش حرکت نمیکرد هی میفتاد اینور اونور ولی خیلی حال میداد و واقعا داشتم لذت میبردم اونم با عشق! یهو گفت پویا بکن توش گفتم نه عشقم غیر ممکنه اینو میخام واسه شب عروسی بعدشم اومدیمو من یهو مردم هنوزم ازدواج نکرده بودیم ک یهو زد تو گوشم و گفت خفشو اشغال یجوری خیلی مظلومانه و با بغض اخه خداییش خیلی دوسم داره بعد دیدم چشاش پر اشک شده انقد مظلوم بود ک دلم خیلی سوخت و شرو کردم عذرخواهی و ناز کشیدن انقد ک اصن کیرم خابید سکس یادم رفت،بعد کلی منت کشی و اینکه گفتم قول دادم دیگه ازینحرفا نزنم گفت خبببب دودل شوورم کوش چرا خابید!؟تا دستش زد دوباره شرو کرد سیخ شدن شدید خیلی سریع یکم بهم نگاه کرد گفت پاشو وایسا کنار تخت وایسادم اونم جلوم رو زمین دو زانو زد شرو کرد ب ساک زدن نز دیک بود آبم بیاد گفتم پاشو بسه پاشد گفت حالا چیکارکینم خابوندمش ب پشت و تازه یاد باسنش افتادم ک کوچیک بود ولی خیلی ناز و خشگل لاشو باز کردم ی سوراخ ریز و صورتی خشگل بود داشتم دیونه میشدم همیشه توی ذهنم عشق رویاهام همچین بدنی داشت و حالا بهش رسیده بودم شرو کردم ب خوردن کونش و سوراخش زبونمم یکم زورکی دادم توش و ی دستمو از زیر بدنش بردم و کسشو میمالیدم دستم خیس آبش بود منم هی مدام میمایدم دست خیسو ب سوراخ کونش بعد ی فکری ب سرم زد روغن زیتونو از پایین تو اشپزخونه اوردم یکم ریختم رو باسنش و حساب ماساژش دادم بعدم خابیدم روش و کیرمو گذاشتم لاش خیلی تند تند عقب جلو میکردم و چلق چلق صدا میداد ک خیلی باحال بود بعد پاشدم خابیدم رو تخت تاقواز گفتم بیا بشین روی کیرم!گفت ینی میخای پردمو بزنی؟؟؟گفتم ن عزیزم کیرمو چسبوندم ب شیکمم اینکارارو همشو از فیلمای پورن یاد گرفته بودم و گفتم حالا کستو بذار روش فهمید میخام چیکار کنم خودش شرو کرد رو کیرم هی لیز میخورد و بلند بلند ناله میکرد،اون دختر ناز و ملوس و مظلوم شده بود ی دختر فوث العاده حشری و دیونه همینطور ب سینم چنگ میزد و دولا میشد تا لبشو بوس کنم ک یهو ی جیغ خیلی بلند و بنفش زد ک گفتم وای حالا همسایه ها میفهمن و بشدت لرزید و از روم افتاد پایین ی لحظه ترسیدم ک نکنه چیزیش شد ولی گفت ک ارضا شده و همونجور ک بغل کیرم خابیده بود رو تخت و منم نشسته بودم شرو کرد مالیدن کیرم با دست آبم میخاست بیاد یهو گفتم نازنین میخاد بیاد اونم سریع پاشد نیم خیز شد رو بروم و سینه اشو با دست گرفت منم خودم بقیشو زدم تا اومد آبم با چند تا جهش بلند و محکم پاشید رو سینه و گردنش خیل ارضای خوبی بود واقعا بهم کیف داد بعدش یکمشو با انگشت برداشت گذاشت دهنش یهو دیدم قیافش یحاتلی شد گفتم چیشد عشقم گفت تلخهههه با ی حالتی عق زدن منم سریع رفتم براش دستمال اوردم از روی سینش پاک کردم و خابیدیم تو بغل هم رو.ی تخت ایندفه ب پهلو و فیس تو فیس بعد چند مین نگاه کرده به چشمای هم یهو محکم لبامو بوس کرد و گفت عشقم بهم شک نکنیا،گفتم چرا این حرفو میزنی عشقم؟!گفت اخه حالا فک میکنی حالا ک با تو اینکارو کردم قبلا با کسای دیگم کردم ولی معلوم بود ک بار اولشه منم ازین معصومیتش خییییلی خوشم اومد بغلش کردم کلی حرفای عاشقونه بش زدم. هردومون بغض کرده بودیم چون دیگه وقت رفتن بود یهو ساعتو دیدیم دیدیم ساعت نه شبه نگا کرد ب گوشیش دید مامانش کلی زنگ زده گفت وای میکشتم منم ارومش کردم گفتم نگران نباش سریع لباساشو پوشوندم یکم شیرینی زورکی دادمش خورد چون فشارش افتاده بود لباساشو پوشید منم کتبیو ک برداشته بود بخونه بهش دادم گفتم واسه خودت عشقم برو بخونش. سریع رفتیم سوار ماشین شدیم و بردمش،تو راه جفتمون داشت گریمون میگرفت خیابونا خیلی خلوت و دلگیر بود خیلی سوز میومد اونم ک فقط ی مانتو پوشیده بود.نمیخاستم از هم جداشیم دلمون میخاست همش پیش هم باشیم.رسیدیم همونجایی ک سوارش کردم گفتم میخام برسونمت دم خونه دیر وقته هرچی اصرار کردم قبول نکرد گفت یهو کسی میبینه،ازین نظر خیلی ترسوه،خلاصه از هولش اومد پیاده شه ک گفتم کجا بوس منو بده پرید تو بغلن بوسم کرد گفت بازم میبینمت عشقم.منم وایسادم تا رفت توی کوچه و رفتم تو راه ک میرفتم هنوز گوشام داغ بود شیشه های ماشینو دادم پایین باد یخ میخورد بهش ولی از داغیش کم نمیشد. رسیدم خونه دیدم کلی اس داده ک عشقم رسیدی؟؟؟منم گفتم بعله تو چخبر؟گفت هیچی مامانم کلی سرم جیغ زد ک کجا بودی تا اینموقه شب منم بش گفتم با دوستام بودیم خرید یهو نگا کردم زیدم دیره با آژانس سریع اومدم بعد تازه خانوم باهوش از هولش کیفشم خونه ما جا گذاشته بود تو پذیرایی ک برش داشتمو و خداروشکر حواسم بود وگرنه یهو کسی میدید. اومدم تو خونه نشستم لب همون تخت و باهاش اس میدادم کلی حرفای عاشقونه میزدیم هنوزم تو خونه تنها بودم مامانمینا دیر وقت اومدن از مهمونی،تا ساعت دو و سه شب با هم حرف میزدیم با اس ولی یهو جفتمون خابمون برد. الان نزدیک دوساله ک باهاشم و بعضی موقه هام هرچند کم موقعیتش پیش میاد و باهم همینجوریا سکس داریم. خیلیم حرف زدم سرتونو دردآوردم،ولی ی خواهش دارم از پسرایی ک این داستانو خوندن،من بجای برادر کوچیکتون،ولی خواهشششششم میکنم توروخدا اگر با دختری دوست هستین تا وقتی ک از ازدواج باهاش مطمین نشدین پردشو نزنین حتی باهاش سکسم نکنین چون اونا واقعا آسیب میبینن! تورو خدا ازتون خواهش میکنم اگه با دختری بودین خابیدین و پردشو زدین ولش نکنین پاش عاشقونه وایسین. من عشقمو عاشقونه دوسش دارم و از اولم با قصد ازدواج باهاش دوست شدم و قراره چندسال دیگه حول و حوش چارسال دیگه ب خونواده هامون بگیم و ازدواج کنیم ولی حتی باهاش آنال سکسم نداشتم با اینکه خودش اصرار کره ک تجربه کنه و از دوستاش ک کردن شنیده ک کیف میده و باسنم بزرگ میکنه ولی بخاطر ضرراش من گفتم نه. فقط خواهش میکنم داداشا،دور زدن ممنوع! از همه کسایی هم که وقت گذاشتن این خاطره رو خوندم خیلی ممنونم.

نوشته:‌ پویا


👍 0
👎 0
31881 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

444862
2014-11-23 17:33:07 +0330 +0330
NA

کسشعر مطلق
از من میشنوی باهاش ازدواج نکن
کسمیخ

0 ❤️

444863
2014-11-24 01:29:16 +0330 +0330

حالت خوب نیست

0 ❤️

444864
2014-11-24 03:35:30 +0330 +0330
NA

افرین

0 ❤️

444865
2014-11-24 05:51:28 +0330 +0330
NA

akharesh khob bod kashki bazi ha faghat be donbale sex nabashan

0 ❤️

444866
2014-11-24 05:56:42 +0330 +0330
NA

سه سه بار به نه بار دادا i-m_so_happy

0 ❤️

444868
2014-11-24 06:24:31 +0330 +0330
NA

عالی بود امیدوار بتونید باا هم ازدواج کنید با حرفای اخرتم موفقم.ایشالا منو و عشقمم بهم برسیم

0 ❤️

444869
2014-11-24 14:40:33 +0330 +0330
NA

خوب بود ايشالا بهم برسيد

0 ❤️