شب رویایی در نامزدی

1393/04/26

سلام دوستان. اسم من مهتابه. 23 سالمه و حدود 1 ساله که نامزد کردم. حدود 5 ماه از نامزدیم با عشقم حامد گذشته بود مثله همه عاشقا هوس شمال رفتن به سرمون زد. با هر بدبختی بود خانواده ام رو راضی کردم که بزارن بریم مسافرت چون خانوادم مذهبی هستن و دلایلی داشتن… اما بالاخره صبح چهارشنبه حامد اومد دنبالم… وقتی همدیگه رو صبح زود تو ماشین دیدیم جفتمون به هم خیره شدیم و حامد دستمو بوس کرد منم یه لبخند بهش زدمو گفتم زود باش بریم تا مامان بابا بیدار نشدن و پشیمون نشدن. رفتیم یه کم تنقلات خریدیم و راه افتادیم . تو راه کندوان وایستادیم و آش خوردیم طرفای عصر بود که رسیدیم نوشهر … جفتمون اینقدر خسته بودیم که تو شهر یه چرخ زدیم و دنبال ویلا گشتیم. خلاصه یه ویلا گرفتیم . جابه جا که شدیم رفتم دوش بگیرم که پشت سرم دیدم حامد اومد تو حموم… زود چسبید بهم و لبامو محکم میخورد منم همراهیش میکردم. کم کم بزرگی کیرشو لای پام حس میکردم . با یه انگشتش تمامه بدنمو لمس میکردو و سعی میکرد حسابی شهوتیم کنه منم سرمو گذاشتم رو شونه هاش و اون کمرمو ناز میکرد دیگه واقعا شل شده بودم… یه لحظه دیدم حرکتی نمیکنه سرمو بالا اوردم نگاهش کردم دیدم یه جور خاص داره نگام میکنه و یهو منو محکم بغل کرد و بوسید .بعدش گفت بزار خودم بشورمت و تمامه بدنمو کف مالی کردو حسابی شست از حموم که اومدیم بیرون زود حاضر شدیم بریم شهر رو بگردیم … و یه کم خرید کردیم شام خوردیم اومدیم ویلا … من اینقدر خسته شده بودم و که تا از در وارد شدم خودمو انداختم رو تخت و گفتم وای دارم بیهوش میشم … حامد گفت بخواب کوچولوی من. بخواب مهتابه من… رفت یه کم وسایل رو جابه جا کرد دید من ولو شدم گفت عشقم حداقل لباستو در میوردی . دیدم خودش لباسمو در اورد . سینه هامو دید یه لحظه نگاهش ثابت شد. سینه های سفید و گرد و توپول با نوک کوچیک صورتی. یهو دیدم داره لیسش میزنه منم آه و اوهم در اومد . به بدنش چنگ میزدم و اون وحشی تر میشد منم لبم رو میکشیدم به بدنش … اومد لب گرفت و گردنمو خورد . حامد چوچولمو خورد منم نفس نفس میزدم که بلند شدم رفتم سمت کیرش و مدل 69 شدیم حسابی کیرشو خوردم ارومه اروم. بعضی وقتا با دستم با کیرش ور میرفتمو و زبونمو از پایین به بالای تخمای ناز و سفتش میکشیدم. با این کارم حسابی حشری شدش. منو به شکمم خوابوند از پشت گردنو گوشم رو میخورد و لیس میزد میدونست من اینجوری رو خیلی دوست دارم . من برگشتمو لب ازش گرفتم و اون گفت امشب عروسم میشی منم لبخند زدم اروم سره کیرشو گذاشت لب چوچولم و اروم کرد تو کسم و به صورته هم نگاه میکردیم . خیلی اروم این کارو کرد و با تحریکی که شده بودم زیاد درد نداشتم ولی احساس کردم سره کیرش به پردم رسیده یه لحظه لبامو گاز گرفتمو اون اروم فشار داد چندبار تلمبه زد و من ناگهان درده شدیدی احساس کردم … از روم بلند شد وقتی خودمو تمیز کردم چند قطره خون دیدم یه لحظه گریه ام گرفت و حامد بغلم کرد گفت ما زن و شوهریم گریه نداره و منو تو بغلش اروم کرد و خوابوند و بوسم میکرد . منم اروم شدمو و کم کم خوابوند

نوشته: مهتاب70


👍 1
👎 0
63453 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

427434
2014-07-17 15:18:29 +0430 +0430
NA

به همین راحتی عجب!

0 ❤️

427435
2014-07-17 16:53:20 +0430 +0430
NA

" با هر بدبختی بود خانواده ام رو راضی کردم که بزارن بریم مسافرت چون خانوادم مذهبی هستن">>>این تازه خونوادش مذهبین این اوضاعشه :|

0 ❤️

427436
2014-07-17 17:13:59 +0430 +0430
NA

عزیزم
یکم زیاده روی کردی تند رفتی
میتونستی بهتر بنویسی
مثلا اون اولش تو حموم

0 ❤️

427438
2014-07-17 17:21:57 +0430 +0430
NA

راستی مهتاب جون یادم رفت اینو بهت بگم ببخشید
تو تو خانواده مذهبی بزرگ شدی که الان سر از شهوانی درآوردی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

427439
2014-07-17 20:22:40 +0430 +0430
NA

mitonesti behtar benevisi

0 ❤️

427440
2014-07-18 00:45:07 +0430 +0430

فیلم زیاد میبینی نه؟ پتیاره تو خانواده ی مذهبی فیلم میدیدی که قسمت حمومشو اینجا کپی کردی؟
رفتی کس دادی، حالتو کردی بعدم نشستی گریه کردن؟
عجب جنده‌ی مذهبی هستی تو…

0 ❤️

427441
2014-07-18 08:24:47 +0430 +0430
NA

خانواده مذهبیت میدونستن داره میبره کوستو جر بده واسه این نمیذاشتن … حالا تو به خانواده مذهبیت ثابت کردی ک درست فکر میکردن .خخخخ … خانواده مذهبیه شما تو شهوانی هم عضون ؟؟؟؟؟ میشه بگین مذهبشون چیه ؟؟؟؟ :)))))))) lol

0 ❤️

427442
2014-07-18 09:05:26 +0430 +0430
NA

kash manam davat mikardin manam mazhabiyam bade namaz esha ye fasl ham man toro mikardam

0 ❤️

427444
2014-07-18 09:42:20 +0430 +0430

بازم از خاطراتت بنویس

0 ❤️

427445
2014-07-18 11:26:30 +0430 +0430
NA

داستانت خوب بود.ولی 1کم بهتر میشد بیشتر شرح میدادی و اینقدر خلاصه و مختصر نبود.

0 ❤️

427446
2014-07-18 12:08:38 +0430 +0430

نظر دادنم نمیاد الان باید چیکار کنم؟ unknw
فحش که می تونم بدم… کیرم لاپای حامد i-m_so_happy

0 ❤️

427447
2014-07-19 03:49:33 +0430 +0430
NA

بلد بود چی رو روست دارم پس تو که مذهبی هستی چندین بار آره…

0 ❤️

427448
2014-07-19 06:29:21 +0430 +0430
NA

داستانت خوب نبود نه مقدمه داشت نه نتیجه گیری مثلا میتونستی با طریقه ی آشناهی تون شروع کنی بد این رو بنوسی و بعد بگی که با هم ازدواج کردین یا نه.الله یاری نوشتی بد نبود

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها