شب زیبای بزم کیرم و اون که میره به زیرم (کس شعر)

1395/04/29

شبی خفته بودم بر روی تختم…به فکر کیر خود بودم روی رختم
به کیرم گفتم ای مرد تنها…بگیرم امشب برایت جشن و غوغا
که امشب اخرین روز افول است…کنم قامتت راست, که روزه هایت قبول است
برفتم من سریع سوی خیابان…بدیدم چنتا دختر چنتا مامان
یکی یکی رفتم کنارشان بزم کردم…زبان ریختم, سرشان گرم کردم
هراسی نداشتم از هیچ گشت ارشاد…بگفتم کیر تو کون گشت ارشاد
برفتم سوی این خیابان ان خیابان…که ناگه دیدم همسایه را با کونی چو فنجان
از ان دوردست ها برایش تیز کردم… ندیده , نگفته سر کیر را لیز کردم
استارت ماشین را زدم رفتم به سویش… سلامی کردمو شدم نزدیک پوزش
بگفتم شما کجا و این خیابان… شب است خانووم تدبیر, ترس دارد به قران
بیایید تا رسانم شما را سوی خانه… سوار ماشین شو رویم سوی اشیانه
تعارف کرد و گفت که نمی ایم…تشکر میکرد, هر دم برایم…
در اخر اوردمش در ماشین با چرب زبانی…به خود گفتم که امشب روی کیرم تو میمانی
به سوی خانه حرکت کردیم ارام و ارام…با ابزاره زبان میکردم او, خام
می خندید و لب میشکفت مثل غنچه…نمی دانست که میخواهم تو کونش کنم من تپانچه
تا که رسیدیم نزدیک خانه…بهش گفتم گشنگی کرده بر من نشانه
بدو گفتم خانه پر ز برنج و سیب زمینیست… ولی مَردم مَنو میدانی مَرد, غذا پختن بلد نیست
بیا با اب و روغن غذایی درست کن تو برایم… که غیر این ز فرط گشنگی تا صبح نخوابم

بموند خانوم تدبیر تویه رو در وایسسستیی…بگفت درست میکنم اما در طبقه ی آسنی(بالایی)
ولی خانه ی تو هرگز نیایم…تو فکرم گفتم پس چطور تو را بگایم
بهش گفتم اخر مگر من لوولویم!!..که تو هرگز نیایی پهلوویم
عاقبت من دلش را طوری سوزاندم…که خود اندر کف خودم بماندم
بِرفت سوی خانَم(خانه ام) با کوون و چربیش…منم با کیر راست در پیش و در پیش
دَرو (در را) قفل کردم, من برایش…به کیرم گفتم پول بنزین بود کِرایش
گرفتم دست خانوم و بردم سوی اتاق…که کنم اونو داغو زنم طاق
که ناگه با پستان هایش برآشفت…کشییید جیغ از این سرّو از ان سرّو به من گفت :
که فکر کردی پسر جان که خوش خیالی…می خواهی تو کوونم را کنی خشک و خالی!!!
بهش گفتم که من چون گدازم…ازین کس ها و کون ها بی نیازم
قُپی امدم تا کنم اورا کمی خر…وگرنه همسایه ها ریزند و کنند کونم رو پر پر…
ز سوی در شد او روانه…که بیرون رود از من ز خانه
بکردم من برایش پاچه خواری…که کجا روی تو که همسایمانی…
کمی ارام شد و از خشمش کمی سووخت…گمانم لایه پاهایش بر افروخت!!!
به من ارام گفت تو مثل پسرمانی…گناه زنا را اخر ندانی؟!
به او گفتم این ها همه حرف مفت است…خود مُلّا که گوید کس کُنه گردن کلفت است…
نشاندم کون عظیمش را من به زمین…برایش اوردم یک کاسه اب و یه ابچین(حوله)
نشستم در کنارش گفتم این که عجب نیست…لذت ماله انسان است, این که بد نیست
همی رفته رفته هی خر میشد…سلول های مغزش نرم و نرمتر میشد
دستم را گذاشتم بر روی رونش با طنز و فُکاهییییییی…که میداد زین پس هی خنده گاهی…
کمی دیگر دستم روی رون نبود بَل(بلکه) روی کون بود…که ماتحت توی دستم, حاصل این زبون بود…
ز یادش رفته بود هرچه گنااه است…برایش میگفتم که مالیدن و خوردن عینه ثواب است…
که ناگه بیافتاد محکم بر روی کیرم…که دیگر از درد کس کوبی بمیرم…
یه دستم را کرده بودم توی موهاااش… و دست دیگرم لای ممه هاش
پستوون نبووود, بوووود مانند پنبه…می جهیدم رو تنش مثل پرنده…
میمکیدم من دهان و اون دماغش…زبانم را کرده بودم اندر هفت سوراخش
زنه همسایه هم مثل جهنده…مثه ماشین گاز میداد, دنده به دنده
همنجا گرفتم(فهمیدم) که به کس و کونش اسیرم…زین پس باید هرشب اون رو گاز بگیرم…
میمکیدم همه خونِ تنش را…وا میکردم لای باسنش را
زن همسایه گفت که شده دیر…که بکش بیرون از من تو این کیر
منم ول کرده بودم بر او دودولم…تو اوج لذت و ارگاسم بودم…
سپس گفتم که خوب باشه برو در خانه ی خویش…ولی هر از چند گاهی بیا, واسه پس و پییش…

وجدانا واسه شما نوشتم فحش ندید… :/

نوشته: mr.nehilism


👍 3
👎 1
8190 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

549554
2016-07-19 22:08:34 +0430 +0430

نه باو چه کاریه بهت فحش بدیم
آقا اون جایزه ی نوبل ادبی رو بیارید بکنیم تو مون این شاعر گرانقدرمون

1 ❤️

549560
2016-07-19 22:21:07 +0430 +0430

قافیه هات تخمی بود انصافا ولی فوشم حقت نیس حداقل رو بیت هات فکر کن استاد بعد بنویس نه که در حین خاروندنه تخمت تایپ کنی

0 ❤️

549584
2016-07-20 05:44:00 +0430 +0430

bashe fohsh nmidm 🙄

0 ❤️

549585
2016-07-20 05:49:18 +0430 +0430

استاد ابرام درود دو صد بدرود بر …

0 ❤️

549611
2016-07-20 13:57:10 +0430 +0430

بری بساط کنی موفق تر میشی
ایستگاه بی‌آر‌تی میدون آزادی شبا بساطیا میان تا آخر شبم هستن ، برو اون گوشه کنارا بساط کن فلافل ، نوشابه ، یخ‌در‌بهشت… خلاصه درامدش بیشتره!!!

0 ❤️

549622
2016-07-20 16:30:39 +0430 +0430

حداقل راست بود نه مثل دروغا خوب بود بنويس

0 ❤️

549736
2016-07-21 08:19:18 +0430 +0430

قافیه نداشت.ولی خوب بود .بشین روش کار کن .پیشرفت میکنی.البته حین نوشتن دستت از خشتکت دربیار.موفق باشی

0 ❤️

549757
2016-07-21 11:20:31 +0430 +0430

چی بگم والا نقد قصیده های ادبی در تخصص من نیست اینجا جای پروین اعتصامی خالیه

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها