شب شراب و سکس نطلبیده

1392/06/10

سلام دوستان من
اسم من نادی و28سالمه بخاطر یکسری مسایل ازدواج نکردم در حال حاضر با ماندانا زندگی میکنم.
ماندانا کارمنده و زنه صیغه ای منه.
من شیرازی هستم و ب رسم اصالتم هر سال شراب میریزم واز تفالش کنیاک میگیرم اخه بدجوری عاشق شرابم اونم با انگور بونات یا فسا
هم من هم ماندانا اهل رفیق بازی هستیم ی شب رفیقای اون ی شب رفیقای من
دوستهای ماندانا اکثرا به خاطر مشروب میان پیش ما
یکی از دوستاش به نام مژگان ک چند ماهی هست ک شوهرش فوت شده خیلی به ما سر میزنه که یک پسر 15ساله داره.
اهل خوش گذرونی وشوخی و می خوری هم هست
داستان از این قراره
یک شب مژگان با پسرش اومدن خونه ما تا باهم شراب بخوریم شرابم توی خونه کم داشتم ولی کنیاک چند لیتری داشتم اون شب(اردیبهشت.1392) انرژیه جمع خیلی بالا بود بگو بخندو بخور شراب تموم شد ماندانا گفت بسه مژگان گفت اگه تو نمیخوای من با نادی میخورم پسرشم بخور بود به باباش رفته بود. هم درشت هم بخور. ی بتری یک لیتری اوردم شروع کردیم ب خوردن و خندیدن احساس خوبی داشتیم مستیه قشنگی بود.
ماندانا و پسر مژگان با ما چنتا پیک خردن ماندانا ب مژگان گفت بسه این کنیاکا بد جوری مستت میکنن ها.
مژگان:(باصدای شل)حواسم هست خوبه خوبم.
ماندانا:نادی دیروقته من میخوابم اخه صبح زود باید بیدار شم.
من:باش برو بخواب ماهم یواش یواش جمع میکنیم.
خونه ما دوخوابه است ماندانا رفت توی اتاق خوابید.
منو مژگان هی ریختیم هی خوردیم تا جایی ک دیدم داره حالش بد میشه.
من:مژگان بسه پاشو جمع کنیم بخوابیم.
مژگان:باشه
پسر مژگان چپ کرده بود تو پزیرایی خوابش برده بود.
بلند شدیم جمع کنیم ک دیدم مژگان داره تلو میخوره
من:ولش کن خودم جمع میکنم تو برو تو اون اتاق بخواب.
مژگان:ن خوبم.
پیکارو ورداشت ببره تو ظرف شویی ک محکم زد کف سینک ماندانا بیدار شد
ماندانا:چ خبره
بلند شد اومد دید مژگان حالش بده کف اشپز خانه ساعت 12شب شروع کرد با من بحث ک تو نباید انقدر بهش میدادی و جنگ یکی اون یکی من مژگان رو بردیم تو اون اتاق رو تخت خوابوندیم چند باری بردیمش دستشویی و سورتشو شستیم اخه خیلی گرمش بود
ماندانا:همش تقسیر توه تو نباید بهش میدادی
من:ب من چ نمیخورد
ماندانا:اگه چیزیش بشی من جواب باباشو چی بدم
من:چیزیش نمیشه من خوبش میکنم
تا ساعت2کار من شده بد باد زدن مژگان و شستن سورتش.
ماندانا:من باید صبح ساعت6بیدار شم اخه این چ وظعیی
من:برو بخواب من هستم
اون موقع هنوز کولرو راه ننداخته بودم
با یک حوله نم دار رو تخت زانو زده بودم و مژگانرو باد میزدم.ماندانا رفت خوابید ساعت حدود3بود خسته شده بودم مژگان حالش بهتر شده بود ب پشت خوابیده بود تنها چیزی ک تو سرم نبود سکس
کنار مژگان جوری زانو زده بودم ک زانوی چپم کنار شانش زانوی راستم کنار پهلوش بود.
تو عالم خستگی بودم ک یک دفعه دست راستشو انداخت رو پام توجه نکردم گفتم از گرما داره خودشو بازتر میکنه دیدم ن پامو سفت گرفته و داره با انگشتاش رونمو هی فشار میده گفتم بزار ببینم دنبال چیه
دستمو گذاشتم سر شونش و کمی فشار دادم دستشو ب کیرم نزدیک کرد رفت زیره خشتکم (من تو خونه شرت نمیپوشم فقط شرتک)داشت با تخمام ور میرفت انتظار نداشتم اخه خیلی ناز بود و صدتا خاستگار داشت ک از من سرتر بودن ولی قبول نمیکرد.
دور نشیم
داشت میمالید منم دستمو کردم زیر تاپش و نک سینشو لمس کردم اندازه ی پرتقال بود دیدم چشاشو باز کرد خیلی خمار بود داشت التماس میکرد کیرم راست شده بود دست انداخت پشتم کشیدم رو خودش روخ ب روخ ی زره نگاش کردم دیدم ن خرابه خرابه لبو چسبوندم رو لبش بد جوری میخورد چرخیدم اوردمش رو خودم تابشو در اوردم از رو سوتیان نک سینش پیدا بود با زبون لمسش کردم اه شدیدی کشید دست انداختم رو کونش زیر شلوارش لپ کونش سرد سرد بود میخواستم گازش بگیرم چرخیدیم اون رفت زیر با اجله هی میگفت لباساتو بکن از روش بلند شدم زانو زدم تیشرتمو دربیارم هنوز تیشرتم دور گردنم بود داغی دستشو رو کیرم احساس کردم تا تیشرتمو در اوردم بلند شدم شرتکمو دربیارم نزاشت بشینم شروع کرد خوردن وای نمیدونید چجوری میخورد تلاش میکرد تا ته بخوره ولی حالش بد میشد اخه نسفش میرسید ته حلقش دو سه دقیقه ای خورد خوابوندمش شلوازشو دراوردم شرتش خیس خیس بود با دسمال کاغذی کوسشو خوشک کردم ناخواسته سرمو بردم طرف کوسش سرمو رسوند ب کسش منم شروع کردم لیس زدن مثل مار ب خودش میتابید چنگ میزد ب تخت ترسیم سرو صداح راه بندازه چرخیدم 69کردم اخ اخ نمیدونید چقدر لح لح میزد یکی دو دیقه بخور بخور بود کیرمو فشار میدادم تا جایی ک اوق بزنه خیلی حال میداد
بلند شدم تابچرخم رو کسش پاهاشو باز کردم یواش کیرمو بردم دم کوسش با پنجهاش تختو گرفته بود سر کیرمو کردم تو کسش گودی کمرش دو برابر شد خیلی تنگ بود تا نسفه جا کردم دوباره در اوردم دوباره جا کردم بلند شد نشست منو گرفت چرخید روم کیروم تا ته جا کرد ت دل چند ثانیه سینمو تو چنگش فشار داد و صبر کرد احساس میکردم خیلی تشنه کیره شروع کرد ب بالا پایین پریدن رو کیرم نمیخواستم زود ابم بیاد خیلی داشت حال میداد بهش گفتم بلند شو وایسا بغل دیوار دست ب دیوار پشت ب من اخه این جوری خیلی حال میکنم وایساد ازپشت کردم تو کسش چندبار عقب جلو کردم احساس خوبی داشتم داشت صدام در میومد گفت ابت نیاد گفتم ن گفت بزار بخورمش توهم کس منو بخور دوباره69این بار من زیر بروم داشتم چوچولشو لیس میزدم دیدم داری بادستش ک نسفه کیرم توشه بهم فشار میاره فهمیدم داره ارضاع میشه بیشتر تلاش کردم تا لرزه شدیدی ب تنش افتاد و ی دفعه شل شد افتاد روم بلندش کردم اومد لبامو خوردن
مژگان:کون دوست داری
من:بدجوری اونم کون تو ولی طاقت داری؟
مژگان:انقدر داغم ک هر کاری بکنی حال میکنم
من:تجربه داری؟
مژگان:چیکار داری تو بکن
چرخوندمش رو زانو با انگشت از اب کسش کمک گرفتم کردم تو کونش اه شدیدی کشید چند بار این کارو کردم دیگه طاقت نداشتم کونش داشت روانمو ب هم میریخت هی شیطونی میکرد
کیرمو با اب کسش لیز کردم گذاشتم دم سوراخ کونش یواش داشتم جاش میکردم کلش رفت توش متکارو گاز گرفت دهنم بسته شده بود نتونستم بگم اگه نمیتونی نکنم اخه کونش رو مخم بود بی توجه یواش یواش تا ته جا کردم داغ داغ بود مثل کوره تا نسفه در اوردم روش تف کردم تا سر بشه دوباره جا کردم رو زانو بلند شد دست گذاشت رو دیوار گودی کمرش داشت دیوانم میکرد دست انداختم دور کمرش شروع کردم عقب جلو کردن چند بار این کارو کردم ابم داشت میومد بی اختیار سرعتمو بالا بردم وفشار دستمو رو کمرش زیاد کردم فهمید دارم ارضا میشم گفت جون جرش بده بریز توش حرفهاش بیشتر تحریکم کرد ک ابم بیاد تمام زورم جمع شده بود تو کیدم و دستام ک یدفعه با تمام وجود ارضاع شدم نمیتونستم تکون بخورم انگار خشک شده بودم نا نداشتم کیرمو در اوردم ب پشت افتادم رو تخت انگار ن انگار ک زنم تو اون اتاق خوابه اومد سمتم
مژگان:چته؟
من:رسمو کشیدی
مژگان:حال داد؟
من:دیوانه این حال دادنتم
مژگان:بلندشو برو خودتو بشور
من:لبو بده ک خرابم
یکی دو دقیقی لبه همو خوردیم بعد بلند شدم برم خودمو بشورم دیدم ساعت4گذشته سریع خودمو شوستم اومدم اون رفت من لباسمو پوشیدم ارن اومد گفتم بخواب ک صبح شده
مژگان:ترو خدا کسی خبر دار نشه؟
من:مگه خرم اخه واسه چی بگم برو بخواب خیالت راحت شب ب خیر
ی لب از هم گرفتیم اون رفت خوابید منم خوابیدم.
داستان اون شب ماهم تمام شد ولی یک بار دیگه باهم تا امروز سکس داشتیم ک اگه حمایت بشه اونم مینویسم.
نا گفته نماند هنوز پنهانی ی رابطه ای داریم.
مرسی از این ک وقت گذاشتید

نوشته: jangali xxl


👍 0
👎 0
77942 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

397353
2013-09-01 10:33:33 +0430 +0430
NA

مادرتو صیغه ای داری باز خیانت میکنی حالم از این خیانت ها بهم بخوره تروخدا مثله ادم سکس کنین خیانت به عشقت زنت این چیزا چیه بی شعور بی فرهنگ حالم بهم خوردن لجن

بمیری تو لجن زار زندگی میکنی

0 ❤️

397354
2013-09-01 10:48:46 +0430 +0430
NA

enghad ghalate emlayi dash ke age bekham be kalamate dorostetam nomre bedam 10 nemishi…taze az namaze avale vaghtamam mimunam amoooo…vali dastanet bad nabud…ishala ke mandano pesare mojgan ham mirizan ru ham dafe bad hayejan angiz tar mishe…yuhahahahahahahahaha

0 ❤️

397356
2013-09-01 16:56:11 +0430 +0430
NA

غلط املاییت زیاد بود. تا آخر نخوندم به همین دلیل.

0 ❤️

397357
2013-09-01 17:09:30 +0430 +0430
NA

آقایی کیرتو برم.
اصن حالی که تو چنین خیانت هایی است تو هیچ چیزی نیست
آخخخخخخخخخخخخ

0 ❤️