شب عروسی با سعید

1393/04/28

درو که بستم یه نفس راحت کشیدم به سعید نگاه کردم تو چشماش یه چیزی بود که نمیدونستم چیه.هنوزم نیمچه استرسی ته دلم داشتم نکنه مامان یا مادر شوهرم فرگردن چیزی بخوان.اه من انگار با استرس زاده شدم.کفشامو پرت کردم اون ور و از پشت در رفتم کنار.با این که دل خوشی از ماماتم نداشتم اما یه لحظه واسه غرش دلم پر کشید که الان بگه جا کفشیو نمیبینییییی.نگاهی به سعید انداختم رو مبل ولو و محو تماشای من بود لبخند شیطنت آمیزی زدم و راهی اتاقمون شدم.تنبل آقا حتی گره کراواتشو شل نکرده خفه نشه!کیرش خواب و بیدار بود.اهمیتی ندادم نمیخواستم به این زودی شروع بشه.رفتم جلو آینه این آرایشگرا چیکار میکنن خداییش چقد خوب شدم!!لباس عروسمم برای بار هزار و یکم تو آینه ورنداز کردم سعید اومد از پشت بغلم کرد بهش لبخند زدم.گره بندای لباسو باز کرد و با یه حرکت تند از تنم درآورد برگشتم کراواتشو باز کردم خیره به سینه هام بود
_خوشگل شدی سفید برفی من
بازم لبخند
دکمه هاشو باز کردم موهای سینش دلمو برد.طبق معمول به کمر بند که رسیدم گیر کردم خودش دست به کار شد بازش کرد و من کشیدم پایین شلوارشو بغلم کرد محکم بوسم کرد و لبامو خورد کیرش راسته راست بود و داغ داغ چه حس خوبی از استرس چند لحظه پیش خبری نبود.حتی من مثل بقیه عروسا ترسم نداشتم.دست کردم لای موهاش منم بوسش کردم گردنشو مالیدم هولش دادم سمت تخت و افتادم روش شروع کردم گوششو خوردن آروم شل شد چشماش خمار شد یه گاز محکم گرفتم که مثل برق پرید.غلت زدیم و اون اومد رو من سینمو درآورد اول نگاش کرد بعد مالید من رو سینه هام حساس نیستم بعدم شروع کرد خوردن منم کونشو می مالیدم.بلند شد شورتشو درآورد پرت کرد کف زمین بعدم شورت منو گفتم دوست دارم سعید با خماری تمام و مست گفت
_من بیشتر زندگیم
با انگشتش تند تند چوچولمو میمالید واااااای نزدیکغش کردن بودم من چقد رو این نقطه حساسم…آی و اوی میکردم کشوندمش رو خودم اون همچنان میمالید بعد چند دقیقه پا شد و شروع کرد خوردن که ارضا شدم تمام وجودم لرزید سعیدم میگفت جااااانم جیغ بزن خانومم بعد نوبت من بود پا شدم اول سینشو یه میکی زدم که بردتش به آسمونا بعد خایشو مالیدمو کیرشو کردم تو دهنم چند بار تکرار کردم با صدای مردونش میگفت آآههه چقد این مرد مغرورو جدیو دوست داشتم که مقابل من موش بود
کیرش خیس خیس اما دااااغ بود گفت بخواب پاهاتو باز کن همسرم
اطاعت امر کردم کیرشو گذاشت لب سوراخو بی معطلی فشار داد تو چشام سیاهی رفت گفت خوبی خانومم گفتم آره شروع کرد عقب و جلو کردن هرچه تمام تر جیغم رفته بود هوا سعیدم تشویقم میکرد جیغ بزن تندی کیرشو درآورد آبش پاشید رو شکمم بی حال افتاد روم حتی بعید میدونم نفسم میکشید آروم خوابیدیم البته شب پا شد و رومون پتو کشید و منو محکم بغل کرد و بازم یه بوس شیرین از لبام
سعیدو میپرستیدم صبحا با صلوات راهی سر کار میکردم چشم انتظار برگشتش بودم
هنوزم چشم انتظارشم بعد 3سال و دو ماه که از سفر کاری که رفت برگرده بگه ببخش ماه من کارم طول کشید من تو فرانسه زن نگرفتم همش شایعس
برگرد سعیدم

نوشته: ماه


👍 1
👎 1
85493 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

427657
2014-07-19 15:07:01 +0430 +0430
NA

طبق معمول که به کمر بند رسیدی مگه قبل از ازدواج چند بار به کمر بند رسیدی؟
خایشو مالیدمو خوب اومدی
چند تا ایراد داری فاصله ها رو رعایت کن
بازم بنویس
موفق باشی

0 ❤️

427658
2014-07-19 17:17:15 +0430 +0430

فقط یه نکته هست تو داستان که پرده ی تو کجا رفت؟خونه بابات جا گذاشتیش؟!!!

0 ❤️

427659
2014-07-19 17:31:28 +0430 +0430
NA

جدیدا دیگه یادی از پرده نمیشه…

0 ❤️

427660
2014-07-19 17:41:03 +0430 +0430
NA

گوز :|

0 ❤️

427661
2014-07-19 17:59:52 +0430 +0430
NA

Zaban Hale Saidet BE farance…Maghn Unghja Zaghn Naghgereftaghm.KHKHKH.Bad Nabud

0 ❤️

427663
2014-07-19 23:16:17 +0430 +0430

kheyli khob bood.

0 ❤️

427664
2014-07-20 07:12:26 +0430 +0430
NA

وای راست میگه بگو کجای فرانسه رفته سه سوت امارشو در بیاریم

0 ❤️

427666
2014-08-23 16:22:53 +0430 +0430
NA

یه اصطلاحی هست که میگه اون ممه رو لولو برد…فکر کنم اینجا کار از ممه گذشته،باید بگیم اون پرده رو لولو برد!!! biggrin

0 ❤️

745923
2019-02-04 22:59:47 +0330 +0330
NA

گلم تو شب ازدواج شما پرده و پارچه سفیدی نبود احتمالا تو اسب سواری یا موقع زلزله پاره شده بود سعید رفت عزیزم طلاق بگیر ی سعید دیگه میاد نگران نباش

0 ❤️