شب من و سحر

1392/10/05

سلام من مهدی هستم 19 سالمه این خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم مال یک سال پیشه این خاطره کاملا واقعیت داره مثل بعضیا از خودم نساختم

من پسری درس خون سرم تو لاک خودم البته گاهی اوقات شیطون هم میشم و دروغ گفته نشه کوچه ما خیلی دختر داره انگار 2 تا پسر بیشتر تو کوچمون نیستیم یکی من و یکی امین من از بچه گی چون پسری بود زیاد تو کوچمون بادخترای کوچه بازی میکردم همیشه هم تو بازیامون من و امین خودمونو میچسبوندیم به اونا تا سال پیش که یکی از دخترای کوچمون که خیلی خوشگل خوش اندام هستش رو کردم این ماجرا از روزی شروع شدش که من مامان و بابام رفتن به گرگان و من تو خونه تنهای تنها بودم
اینو هروقت توکوچه میدیدم باهاش حرف میزدم ج نمیداد ولی میدونستم که از من خوشش میاد دقیقا خونه سحر شون کنار خونه ما هستش که میشه از روی پشت بوم به خونه اونا برم ولی من جرعت این کارارو نداشتم یک روز داشتم از سالن فوتبال میومدم با دوستام رفته بودیم فوتبال دقیقا ساعت 1 شب بود داشتم بر میگشتم یهو دیدم یک دختر داره تلو تلو میخوره میاد به ترف من منم که کنج کاو همین طوری از ته کوچه داشتم میدیدم اومد جلو تر دیدم این سحر هستش اول نگران شدم چون خیلی دوسش داشتم فکر کردم اتفاقی افتاده بعدش اومد پیشم گفت بیا بریم تو گفتم کجا گفت خونتون من فهمیدم که این چیزی خورده بعدش دیگه مجبور شدم نمیتونستم با اون حال بفرستمش خونشون درو باز کردم بردمش تو خونه گفتم کجا بودی گفت تولد گفتم تولد کی گفت دوستم گفتم چی بهت دادن گفت هیچییییی بعد یک نیش خندی زد بعد دیگه خودم تا اخر گرفتم بعد بردمش تو خونه وضعش خیلی خیت بود رفتم اب لیمو رو اوردم دادم خورد یکم حالش بهتر شدش بعد گفتم اگه میخوای برو هموم رفت هموم اومد من خوابم برده بود خسته بودم تو هین خواب احساس کردم یک چیزی داره نازم میکنه اقا بیدار شدم دیدم سحر داره منو نوازش میکنه قیافش داد میزد شهوتی بود من تا اون ثانییه اصلا فکر سکس رو نداشتم باهاش فقط میخواستم کمکش کنم ولی این با یک سوتین و شورت سورتی کاملا سکسی بود اومده بود منو نوازش میکرد طوری بود که سینهاش واضح دیده میشد شورتشم که انگاری یک نخ بود نشستم باهاش حرف زدم گفتم من تورو دوست دارم عاشقتم ولی هروقت که مال خودم شدی بهت دست میزنم گفت من الان بد جوری غرق سکسم با هزار تا دری بری ما راضی شدیم اقا رفت تو اتاق به منم گفت بیام منم دیگه نمیتونستم چرتو پرت بگم کیرم سیخ سیخ شده بود اون لخت کرد خودشو منم دیگه در اوردم رفتم رو تخت کنارش اون کیرمو گرفت برام چند بار مالوندش بعد منم دیگه اشتم دیوونه میشدم سینه هاشو میخوردمو میمالوندم بعد بهش گفتم خم شو کونتو بده بالا یک بالش زیر شکمش گزاشتم که کونش بیاد بالا بعد سرکیرمو اروم میخواستم بزارم داخل که یک هویی یک آهی کشیدش گفت تو بکن کاری نداشته باش کردم خلاصه اولش یکم تنگ بود با چند بار عقب جلو دیگه گشاد شدش فقط تو کونش میکردم چون نمیخواستم دردش بیاد چون هنوز پرده داشتش دیگه سگی کردمش تو حالت سگی هم به اون فاز داد هم به من خیلی اه میکشید بعد اوردمش لبه تخت پاهاشو باز کرد منم گفتم کو بزار یک دوتا تقه تو کسش بزنیم تو کسش گزاشتم دردش نگرفت 2 تا تقه شدش 7 و 8 تا تقه بعد منو گفت دراز شو رو تخت دراز شدم اومد با توفش کیرمو خیس کرد بعد پاشدرو کیرم نشست چه فازی داشت اخ هی میرفت بالا هی میومد پایین در همین حالت بودیم که ابم اومد اون هنو ارضا نشده بود دیگه نا نداشتم سینه هاشو میخوردم کسشم میمالوندم اونم ارضا شدش بعدش تا صبح لخت تو بغل هم خوابیدیم تا ساعت 4 بعد از ظهر که اون رفت خونشون الانم اگه خدا بخواد قراره باهم ازدواج کنیم

نوشته:‌ مهدی


👍 0
👎 0
58871 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

408446
2013-12-26 10:31:49 +0330 +0330

دختره با شرت و سوتین، رو تخت،نشسته بود کنارت،،،تو نصیحتش میکردی؟؟؟؟؟؟؟
…هموم…نه مجید جان…حموم…یا حمام…

0 ❤️

408447
2013-12-26 10:38:46 +0330 +0330
NA

خب این بار ضاهرا من اول شدم که کیرمو بفرستم تو کوسه ننه ادم دروغگو
اخه کیرم تو دهن معلم دبستانت بره که نتونست درست بهت درس فارسی یاد بده دیوس کنج کاو کنجکاو لاشی صورتی نه سورتی
انگار تو کوچتون دوتا پسر نیستیم =))خاندان نبویتو گاییدم خواهر کونی دروغگو
گزاشتم نه گذاشتم تو کوس ننت
غلط املایی تا دلت بخواد داری کوس وشعر که نوشتی معلومه درحال جلق نوشتی ملجوق کیر بابانوئل فضایی تو کون ننه جندت و دراخر
کیر اسب زورو و رستم دستان با افراسیاب از پهلو تو کون نویسنده و خانواده گرامیشان تا دفعه بعد مثل سگ دروغ نگنه اسمابجیت سحره امین یا فاطمه

0 ❤️

408448
2013-12-26 11:01:55 +0330 +0330

سحر امروز کونش را به ما داد
سوراخ تنگ و داغش را به گا داد
ننم فردا میره به خواستگاریش
بگایم پس فردا کسش چو را(ه) داد

امشب ماشالا فیلم هندی و ازدواجهای آخر فیلم استاد شدن.

0 ❤️

408449
2013-12-26 16:29:14 +0330 +0330
NA

یعنی گذشته از غلط املاییات جاکش خان …!
تا اونجایی خوندم که رفت حموم و تو از خستگی خوابیدی !
دیوث حتی گفتی ۱شب تو خیابون تلوتلو میخورده گفتم اشکال نداره ولی امثال تو متجلقای متوهم (!)یه دختر تو حموم خونشون باشه و بگیرن بخوابن !!کس نگو مردک جلاق !

0 ❤️

408450
2013-12-26 17:15:44 +0330 +0330
NA

مرتيكه بي سواد . اي ريدم تو اون آموزش پرورش كه امثال تو گه رو به جاي پروريدن فقط ريدن .

0 ❤️

408451
2013-12-27 02:57:53 +0330 +0330
NA

ديوث آخه بابا ننه اش نميگن اين دختره امشب كجاست.
ريدي با اين داستان نوشتنت.

0 ❤️

408452
2013-12-27 03:19:39 +0330 +0330

ریدمون بود، دیگه ننویس . . . . . . . . . . . .
شاشیدم تو سوادت دیگه ننویس. از کون در آوردی مستقیم تقه رو زدی تو کُس؟ شاشیدم تو ملاجت، دیگه ننویس.

0 ❤️

408453
2013-12-27 12:22:16 +0330 +0330

دمت گرم . خدائيش با اين ازدواج؛ يه محله رو آباد ميكني .
يك ديوث به پفيوزان اضافه شد .

0 ❤️

408454
2013-12-27 15:58:19 +0330 +0330
NA

ljtydf,hlkj

0 ❤️

408455
2013-12-27 19:01:41 +0330 +0330

ضاهرا دیگه چیه ؟ ؟ ؟ ظاهرارو میفرمایین ؟ ؟ ؟

0 ❤️