شرط بندی

1396/03/09

سلام
من و یكی از دوستای صمیمی برای دانشگاه تهران بودیم هردو از یه شهر بودیم من بهزاد و اون علی بود هم سن بودیم تربیت بدنی میخوندیم
بعد چند وقت كل كل شد
این گفت میكنمت من گفتم. میكنمت
اول بگم من ٢١ سالم بود اونم ٢١ سال
قد اون ١٩٨ قد من ١٨٩ بود
خلاصه گفتیم كشتی بگیریم
كشتی گرفتیم و بعد از كلی یه خم دوخم آقا منو انداخت زمین
ساعت ١٠-١١ شب بود
گفت شرطمو میخوام
بگم قسم خورده بودیم كه شرط و ادا كنیم
من بدنم سفید بود و هر هفته كل موهای بدنمو میزدم
كونم تو چشم بود خوش فرم
خلاصه با كلی خواهش و تمنا قبول كردیم
دراز كشیدم رو شكم با شرت ورزشی بودیم كشید پایین یه جوووووونی گفت و گفت بهزاد از دخترایی كه كردم بهتری ما هم خر كیف
خلاصه تف انداخت رو سوراخم و ی تف رو كیرش گذاشت رو سوراخم بدون اینكه نرم كنه بازش كنه تو نرفت
هی زور زد تو نرفت
منم اولین بارم بود
ولی خیلی داغ بود و سفت كیرش
دروغ نگم بدم نمیومد ولی خوب دوست نداشتم كون بدم
بعد از كلی تلاش سرش ك رفت من مردم از درد گفتم بكش بكش گفت زد حال نزن بعد از كلی تلاش رفته تو
كشید بیرون و بعد كه دردم افتاد گفتم بده تو
دوباره گذاشت رو سوارخم ولی همین كه سرشو گذاشت و رفت تو من آبم اومد گفتم بكش بكش من حسم پرید گفت آبم نیومده گفتم من دیگه نمیدم
بعد شروع داد غر غر كردن و گذشت تا بس فردا شب
ساعت ١٢ بود داشتم داستان میخوندم یهو زد بالا به دوستم كه اونطرفتر بود ٥٠سانت فاصله داشتیم اس ام زدم كه اگه دوست داری امشب تلافی كن
وقتی اسم ام اس و خوند یه جووووووووووون كشید و دست زد ب كیرش گفت امشب میری تو تنور داغ
گفتم چی شده داداش جریان چیه گفت هیس یه مخ زدم توپ گفتم ع كیه گفت رازززه گفتم جی میگه گفت داره میگه بیا منو بكن گفتم خوب پاشو برو بكنش دیگه از دستش نده تا زده بالا
بعدش بهم مسیج داد چشم عشقم آماده شو
منم اس ام اس دادم نه خودت منو آماده كن
بعد كه خوند اس ام اس و گفت عجب نازی هم داره
گفتم كی گفت طرف
گفتم از دستش نده گفت چشم
افتاد روم گفت خوشت اومده ها گفتم نه نمیخوام ناراحت باشی ازم میخوام اون شب و تلافی كنم
بعد پاشدم گفتم برم دستشویی بیام
رفتم به جق زدم
اومد خودمو ٣-٤ دقیقه سرگرم كردم كه حسم دوباره بیاد
اسم اس داد گیر آوردی منو
گفتم نه عشقم به خاطر خودته
گفت چرا گفت بعدا میگم
تف انداخت شروع كرد با انگشتش بازی كردن و باز كردن تا اینكه ٣ انگشت كرد و ببعد كیرشو تف زد گذاشت رو سوراخم انگار قطار بود یهو تا ته رفت
گفت جوووووون چه داغه
خلاصه ٣٠ دقیقه ای كرد و دم گوشم گفت بریزم تو گفتم نه
ریخت تو دستمال و منم جق زدم باهم رفتیم دوش گرفتیم
٣ سال باهم بوددیم خیلی سكس داشتیم
یه بارم رفتیم هتل ١ ساعت سكس داشتیم
دیگه ساك میزدم براش
واقعا خوشمزه بود
دلم تنگ شده برا كیرش
برا گرمای تنش
این داستان كاملا واقعی بود
همه چیش واقعی بود حتی اسم هاش
منتظرم یه فرد مورد اطمینان پیدا كنم
الانم ٢٥ سالمه
عاشقتونم

نوشته: Pesar varzeshkar


👍 6
👎 9
3538 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

606396
2017-05-30 20:20:03 +0430 +0430

عجب…

1 ❤️

606696
2017-05-30 21:30:28 +0430 +0430
NA

عجب ادمی هستیا… داف به این شاسی بلندی را حداقل تو هم میکردی هر دفعه… بی عرضه…

0 ❤️

607226
2017-05-31 05:43:04 +0430 +0430

اولا عن تو وجودت با قد و وزن نوشتنت. دوما خيلي خوبه كه پسراي مملكت همه ١٨٥ به بالا و دخترا هم همه ١٧٠ به بالان. واقعا خيلي خوشحال كنندست اين آمار. اين باميه هاييم كه تو خيابون ميبينيد همشون منم.

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها