شروع بیغیرتی من

1400/03/13

سلام
من علی ام
۳۵ ساله
ده ساله که ازدواج کردم
خانمم ۶سال ازم کوچیکتره و اندام خوبی داره یکمی هم بگی نگی پره
اوایل که ازدواج کردیم خیلی مذهبی بودیم
اون چادر میپوشید و منم خیلی حساس بودم روش
قصه از اونجا شروع شد که یه روز که برای خرید لباس رفته بودیم بازار و تو یکی از لباس فروشیا مشغول انتخاب لباس بودیم اون رفت تو اتاق پرو که شلوار رو بپوشه و من بی هوا تو مغازه میچرخیدم
ظاهرا شلوارش گشاد بوده و منو صدا کرده بود که سایز کوچیکترشو براش بیارم ولی من که اونطرف فروشگاه بودم نشنیده بودم و فروشنده از پشت در گفته بود که خانوم اگر چیزی لازم دارین به من بگین شوهرتون نیست ظاهرا
(اینا رو بعدا خانومم گفت برام)
خانومم هم گفته بود که دو سایز کوچیکترشو میخوام این خیلی گشاده
فروشنده هم گفته بود که از کجاش بیشتر گشاده و خلاصه …
رفته بود و دو سایز کوچیکتر آورده بود و این یکی خیلی تنگ بوده و حتی از یه قسمت باسنش بالاتر نرفته بود
این دفعه به فروشنده گفته بود که این یکی خیلی تنگه و …اینا
فروشنده هم اصرار که این کش هست و جا باز میکنه و در نهایت خواسته بود که ببینه چقدر تنگه و خانومم در و باز کرده بود و فروشنده خانومم رو حسابی دیده بود و حتی قسمتی از باسنش که بیرون بود
من اینجا بود که رسیدم و با ترس رفتم جلو
فکر کردم حالش بد شده اون تو
و دیدم که نخیر داستان چیز دیگه ایه
و بعد خانومم تعریف کرد چی شده و خیلی هم خجالت کشیده بود اون لحظه
نمیدونم چرا ولی وقتی فهمیدم جریان چیه خوشم اومده بود
بی هوا اصرار کردم که چند تا فروشگاه دیگه هم بریم و یه فکر شیطانی به سرم زد
خلاصه چند تا فروشگاه چرخیدیم و من چشمم خورد به یه بلوز یقه باز
گفتم اینو بخر خیلی خوشگله
گفت جدی؟
ازش خواستم که پرو کنه ببینیم چطوره
رفتیم پرو کرد و صدام کرد دیدمش گفت یقش خیلی بازه. نصف سینه هام بیرونه. و منم گفتم که چرا نمیشه. تو مهمونیای خصوصی بپوش. خیلی بهت میاد. بدون فکر فروشنده رو صدا کردم و قبل اینکه خانومم بخواد حرفی بزنه گفتم یه لطفی میکنین یه نگاهی به این لباس بندازین؟
این مدلش همینجوره. یا سایزش بزرگه. خانومم که کپ کرده بود. فروشنده هم از خدا خواسته اومد و دید و گفت که نه آقا مدلش همینه و مدل دیگه هم داریم که فکر میکنم با توجه با اندام همسرتون بیشتر بهش میاد(حین تمام این حرفا چشمش به سینه های خانومم بود)
به خانوم گفتم که میخوای بیاره امتحان کنی؟
اونم سری به نشانه ی رضایت تکون داد و یارو رفت آورد
این لباس جدیده رو که تن زد بهم گفت فروشنده رو صدا کن این زیر یقش زدگی داره
فروشنده رو صدا کردم و اومد زدگیشو دید
دست کرد تو یقه خانومم که ببینه زدگیش چقدره
کاملا پشت دستش سینه و سوتین خانومم رو لمس میکرد
باورم نمیشد که از دیدن این صحنه راست کردم
خانومم هم مشخصا خوشش اومده بود و خلاصه اون روز اون لباس رو خریدیم و من اون موقع بود که معنی و لذت بیغیرتی رو چشیدم
اون روز بعد رسیدن به خونه خانومم شروع کرد به غر زدن که چرا مرد نامحرم و صدا کردی و بدن من و دید
من گفتم که اولا خودت که قبلش اون فروشنده رو صدا کردی که شلوارت رو ببینه و درسته من نبودم ولی میتونستی صبر کنی و دوما دفعه دوم این فروشنده رو خودت صدا کردی که زدگی بلوزت رو ببینه
سوما…
گفت سوما چی؟؟
گفتم هیچی
گفت نه تو رو خدا بگو
گفتم ناراحت نمیشی؟
گفت نه خوب بگو
گفتم ناخوداگاه لذت میبردم نگات میکرد…
گفت جدی میگی؟
گفتم بله
گفت پس بزار منم یه اعترافی بکنم
راستش اون شلوار و که تن کردم تو آینه خیلی سکس به نظر میومدم
فروشنده شلوار که پشت در بود یه شیطنتی اومد سراغم که دوس داشتم بدنمو ببینه و در و باز کردم
بعد که داشت شلوارمو نگاه میکرد شدیدا شهوتی شده بودم
ووو
و این بود داستان شروع بیغیرتی من
و بعدش داستانای بی شماری برامون پیش اومد
ادامه داستان بیغیرتیم رو همینجا براتون مینویسم

نوشته: علی


👍 28
👎 17
122101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

813196
2021-06-03 00:45:23 +0430 +0430

نوشتن داستان سه خطی = اومدن اب نویسنده کصخل و گذاشتن داستان کصشرش برا ملت

8 ❤️

813211
2021-06-03 01:03:45 +0430 +0430

بیغیرتی و کاکولد بیماریهههه باید درمانش کنی

3 ❤️

813289
2021-06-03 03:14:14 +0430 +0430

زودتر ادامه بده

0 ❤️

813339
2021-06-03 09:40:48 +0430 +0430

منم خیلی دوست داشتم خانمم به صمیمی‌ترین دوستم بده ولی چند بار غیرمستقیم گفتم قبول نکرد حتی یه بار به دوستم گفتم برو تو نخش و اگه پا داد بکنش طوریکه مثلا من خبر ندارم امیر اولش فکر کرد دارم امتحانش می‌کنم ولی وقتی دید که قضیه جدیه ترسید خانمم پا نده و به خانمش بگه و بیخیال قضیه شدیم
یه بارم به دوست دیگم که زنمو ندیده بود وخیلی مخ زن و بکن خوبی بود شماره زنمو دادم ولی چون رودروایسی داشتم باهاش الکی گفتم خواهرزنمه شوهرداره اگه میتونی مخشو بزن و بکنش ولی نتونست

2 ❤️

813388
2021-06-03 15:36:01 +0430 +0430

اووووف تعریف کن که شق القمر کردیم فدای زن ناز و کون توپش.

1 ❤️

813416
2021-06-03 17:15:50 +0430 +0430

الان دوس داری بهت تبریک بگیم…
اقامن به شخصه قله های بیغیرتی رودارم زیرپات میبینم…
اخه جاکش، سردارسلیمانی اینجوری ازرشادتاش تعریف نمیکردکه تو ازدید زده شدن زنت تعریف کردی

0 ❤️

813430
2021-06-03 19:34:37 +0430 +0430

کیر اسب شاه عباس تو چش چپ بغل دستیت اینم داستان بود آخه

0 ❤️

813617
2021-06-04 16:16:40 +0430 +0430

عالیه ادامه بده

0 ❤️

813811
2021-06-05 21:47:16 +0430 +0430

بیغیرت خوب و پایه اصفهان بود
خبر بده

0 ❤️

813855
2021-06-06 01:16:24 +0430 +0430

عالیه ادامه بده خیلی لذت بخشه لذت کاکولد بودن تمومی ندا ره منم حس دارم دوستش دارم

0 ❤️

815056
2021-06-13 17:34:29 +0430 +0430

بااین زود ارضایی که تو داری و هنوز بجاهای حساس داستان نرسیده فوری آبت اومد ادامه ندی بهتره چون اونوقت مجبوری با هر خطی که مینویسی بگی ادامشو بعدا براتون مینویسم😄😄

1 ❤️

815286
2021-06-15 01:40:04 +0430 +0430

من کیف می کنم زنم(اعظم) را یکی جلوم بکنه همینطور دخترم دینا را

3 ❤️

818012
2021-06-30 18:47:00 +0430 +0430

بی های عزیز که دوست دارن جلو خوتون زنتون بکنن پیام بدین 🍆💦

0 ❤️

825489
2021-08-11 02:44:47 +0430 +0430

عالی

0 ❤️

881528
2022-06-25 23:13:05 +0430 +0430

منم همین فانتزی دارم وقتی برای خرید با خانمم میریم بازار

0 ❤️