شروع سکس های نگار

1400/01/16

سلام. اسمم نگاره. الان 31 سالمه. چهار سال قبل ازدواج کردم و تو کمتر از دو سال بخاطر شکاک بودن همسرم طلاق گرفتم. داستانی که میخوام تعریف کنم ماجراهای سکسیم بعد از طلاق از همسرم هستش.
بخاطر شغلم که ویزیتوری بود خیلی از مردها که مغازه داشتن بهم زنگ میزدن و سفارش میدادن. اما بخاطر زن بودن و اندام خودم و طرز برخوردم خیلی باهام گرم میگرفتن شاید حتی نظری هم بهم داشتن و شده بود که پیشنهادی هم بهم بدن، همین موضوع باعث شک همسرم شد با اینکه از کارم بیرون اومدم بازم فایده ای نداشت و رابطمون رو خراب کرد و طلاق گرفتم. بعد طلاق هم از نظر روحی هم جنسی تحت فشار بودم و بعد یکی دو ماه برگشتم سر کار خودم. بعضی از مشتری هام از اینکه منو دوباره می‌دیدن خیلی خوشحال بودن و حتی وقتی بهشون گفتم طلاق گرفتم لبخندشون گل کرد. بعد یه مدت روحیمو به دست آوردم اما نیاز جنسیم چیزی بود که با خودارضایی هم درست نمیشد و همش تو فکر سکس بودم اما از اینکه دوباره وارد یه رابطه بشم خیلی میترسیدم.
بعد چند ماهی که از برگشتم به کار میگذشت، یه روز تابستونی گرم حوالی ساعت 2 بود که رسیدم به مغازه ی یکی از مشتری هام که هم جوون خوشتیپ و خوش هیکلی بود هم رابطم باهاش خیلی گرم بود و هر وقت میرفتم مغازش یه چند دقیقه ای رو صندلی کنارش می‌نشستم حرف می‌زدیم. اون روز وقتی رفتم تو مغازش از شدت گرما بی‌حال شده بودم. رفتم بعد سلام احوال پرسی نشستم رو صندلی و چون هیچکی تو مغازش نبود گره روسریمو باز کردم و تا یکم هوا بخورم. ابراهیم هم که حال منو دید یه آبمیوه خنک برام آورد و اومد کنارم نشست. شروع کردیم حرف زدن و بعد یکم حرف زدن ابراهیم دستشو گذاشت رو رونمو شروع کرد آروم ماساژ دادن رونم طوری که دستاش بیشتر به سمت داخل رونم و لای پام می‌رفت. نمیدونم چرا هیچ حرفی نزدم و اعتراضی بهش نکردم. اونم چون هیچ واکنشی از من ندید شجاع تر شده بود و رونمو بیشتر لمس میکرد. یخورده که گذشت واقعا از این حرکتش تحریک شده بودم. همینجوری که داشت رونمو میمالید بهش گفتم سفارش چی برات ثبت کنم.
ابراهیم هم بهم گفت بزار یکم حالم جا بیاد بعد برم دنبال سفارش. بعد چند دقیقه بلند شد و در مغازه رو بست و اومد سمت من. یخورده ترسیده بودم اما میدونستم اتفاق بدی نمیفته واسه همین چیزی بهش نگفتم. اومد دستمو گرفت و گفت که باهاش برم طبقه بالای مغازه که یجورایی انباری مغازه بود. بدون اینکه حرفی بزنم بلند شدم و جلوتر ازش رفتم سمت بالا. همینکه رسیدم طبقه بالا یکدفعه ابراهیم از پشت بغلم کرد و بلافاصله لبشو گذاشت رو گردنم. تموم بدنم یه لحظه شل شد ولی با ارزش صدایی که از شهوت بود بهش گفتم که نکن اما ابراهیم که دستاش رو دور کمرم حلقه کرده بود آروم دستاشو آورد بالاتر و با دو تا دستش سینه هامو گرفت و با لباش هم داشت گردن و گوشمو میخورد. وقتی کلفتی کی‌روش رو کونم حس کردم دیگه میدونستم که باید باهاش تو همون انباری سکس کنم چیزی که شاید من دلم حتی بیشتر از ابراهیم میخواست واسه همین هیچ مقاومتی نکردم و بدنمو که شل شده بود رو با گرفتم قفسه ای که تو انباری بود با دستم، سرپا نگه داشتم. ابراهیم هم همون جوری که داشت گردنمو میخورد شروع کرد باز کردن دکمه های مانتوم. بعد چند لحظه مانتو و بلوز و سوتینمو درآورد و انداخت یه گوشه. حالا من فقط با یه شلوار پیش ابراهیم بودم.
از خودم بگم، قدم ۱۷۳ سانته، وزنم هم ۸۶ کیلو اما این چاقی زیاد رو شکم و پهلوهام نیست و شکم اویزونی ندارم. سینه هام اما خیلی گندست و گرد طوری که سوتین ۱۰۰ هم برام تنگه. رون و کون گنده ای هم دارم طوری که بخوام شلوار لی بپوشم باید حتما چند بار پرش کنم تا کونم تو شلوار جا شه.
از پشت ابراهیم بهم چسبیده بود و دکمه ی شلوارمو باز کرد و خواست دستشو بکنه تو شورتم که یه لحظه یادم افتاد کسم کلی پشم داره واسه هنین دستشو گرفتم.
من: نه آقا ابراهیم. تا همین جا کافیه؟؟
ابراهیم: چرا اخه، حالت خوب نیست بزار حالتو جا بیار‌
من: حالمو که بدتر کردی، ولی بزار برای یه وقت دیگه، الان آماده نیستم.
ابراهیم همون‌جوری که منو از پشت گرفته بود دستشو بزور از رو شورت رسوند به کسم و شروع کرد به مالوندن کسم.
ابراهیم: اوف از رو شورت داغی و خیسی کست معلومه، بعد میگی آماده نیستم.
من: آخه اونجام کلی مو داره.
ابراهیم: کجات؟
من: اونجام دیگه.
ابراهیم که داشت مالش کسمو تندتر میکرد و صدای آه و نفسم در اومده بود دوباره آروم زیر گوشم گفت اونجات اسم نداره؟
من که از گرمای دهانش زیر گوشم و مالش کسم حسابی داغ کرده بودم با لرزش صدام آروم گفتم: کسم.
با گفتن کلمه کس، ابراهیم منو بالاخره بعد چند دقیقه برگردوند و لبش رو گذاشت رو لبم و همون طوری که داشتیم لب همو می‌خوردیم با یه دستش هم سینمو گرفته بود و فشار میداد. بعد حدود یک دقیقه منو رو چند کیسه ی شکر گوشه انباری نشوند و خودش لخت شد. وقتی چشمم خورد به کیر ابراهیم دهنم آب افتاد. ابراهیم اومد روبروم واستاد و کیرشو گذاشت جلو صورتمو. منم کیرشو گرفتم و شروع کردم ساک زدن طوری که آب دهنم از گوشه ی لبم آویزون شده بود و صدای آه ابراهیم در اومده بود. بعد چند دقیقه ساک پر تف، ابراهیم کیرشو از دهنم کشید بیرون و منو خوابوند رو کیسه ی شکر. منم دو تا پامو باز کرده بودم آماده کیر ابراهیم بودم. از شهوت و تحریک زیاد هم کسم پر آب بود و لیز. ابراهیم کیرشو گذاشت رو سوراخ کسم و شروع کرد مالیدن کس و چوچولم با سر کیرش. داغ کرده بودم و دلم میخواست تا ته فرو کنه تو کسم اما ابراهیم فقط کیرشو روی کسم میمالید.
من: بکن توش دیگه
ابراهیم: تو چی؟
من: تو دیگه
ابراهیم: تو چی اخه؟
من که دیگه داشتم دیوونه میشدم یکم خودمو کشیدم جلو و گفتم تو کسم، بکن تو کسم.
گفتن کس و تا خایه فرو کردن ابراهیم تو کسم یکی شد. ابراهیم بعد اینکه کیرشو کرد تو کسم همون‌جوری روم دراز کشید و با سرعت شروع کرد تلمبه زدن. بعد چند دقیقه ازم خواست همونجا رو کیسه شکر قنبل کنم تا از پشت بکنه تو کسم. منم برگشتم و داگ استایل واستادم. هر چند تا که تو کسم عقب جلو میکرد یدونه میزد رو لمبر کونم. با هر بار عقب جلو کردنش هم سینه هام و کونم مثل ژله تکون می‌خوردن. حدود دو سه دقیقه ای که تو اون حالت داشت منو میکرد هم سرعت تلمبه زدنشو زیاد کرد و هم تعداد ضربات روی لمبرای کونمو اما با هر ضربه و تلمبه ای که میزد حال من بیشتر میشد و صدای آه و اوهم کل مغازه رو برداشته بود. بعد چند دقیقه ابراهیم کیرشو کشید آبش با شدت پاشید رو پشتمو و بقیه آبش هم مالید به کونم. وقتی همه ی آبشو ریخت روم شورتمو برداشت شروع کرد به پاک کردن منو و سریع خودش لباسشو پوشید، از منم خواست تا لباسمو بپوشم چون میترسید بخاطر بسته بودن مغازه همسایه ها شک کنن. منم البته با یکم دلخوری بخاطر این حرکت آخرش و البته با ارضا شدن کامل اونم چند بار پاشدم لباسامو پوشیدم و و شورتم رو هم انداختم تو پلاستیک و گذاشتم تو کیفم. بعدش هم از ابراهیم یه سفارش خوب گرفتم و راهی ادامه کارم شدم.
این اولین رابطم بعد جداییم بود که بخاطر یهویی بودنش خیلی بهم چسبید. اما داستانم ادامه داره و سکس های متنوعی داشتم بعدش که اگه خواستید تعریف می‌کنم.

ادامه...

نوشته: نگار


👍 24
👎 7
45101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

802057
2021-04-06 00:08:20 +0430 +0430

خوب بود ادامه بده

1 ❤️

802064
2021-04-06 00:20:28 +0430 +0430

سرکار خانم تاوان این رفتار غلط شما رو باید همجنسات بدن! دختر یکی از آشنایان فوق داره بعد از دوسال بیکاری آخرش ویزیتور تخم مرغ شد!! آخرین بار کلی شاکی بود برای خرید دو تا شونه تخم مرغ هم جاکش بقال توقع سکس داره هم شاگرد حمالش!! مشتری رو پررو نکنید!

8 ❤️

802095
2021-04-06 01:01:47 +0430 +0430

پس ویزیتور کیری تو😜

5 ❤️

802112
2021-04-06 01:47:12 +0430 +0430

همین ابراهیم خوبه بقیش بزار بمونه😁😁😁

1 ❤️

802172
2021-04-06 12:42:51 +0430 +0430

بگو چرا قیمت شکر رفته بالا.

ب خاطر متبرک شدنش با اب کوس شما بوده پس

4 ❤️

802199
2021-04-06 17:23:09 +0430 +0430

این شد یه چیزی ، حتی اگه واقعی هم نیاشه اما خیلی راحت قابل قبوله که همچین اتفاقی بیوفته. برعکس شر و ورایی که یه سری از جقیست های معزز و مکزم مینویسن که مزغ یخ زده رو هم میخندونه چه برسه به مرغ پخته . آفرین به هر کی عشقت میکشه بده و « حالشو ببر اما مواظب،باش،اسراف نکنی »!( جمله آخر برگرفته از فیلم مارمولک )😂😁😁

2 ❤️

802206
2021-04-06 18:22:16 +0430 +0430

ممنون ادامه بده

0 ❤️

802214
2021-04-06 20:05:53 +0430 +0430

لوازم آرایشیا از کی تا حالا شکر میفروشن

0 ❤️

802224
2021-04-06 21:55:11 +0430 +0430

ویزیتوری شغل عن بیاست
تنها شغلی که همیشه و همه جا هست در هر شهری شغل شریف ویزیتوریه
الان شرکت شیرین عسل هم ویزیتور دختر برمیداره

2 ❤️

802251
2021-04-06 23:57:24 +0430 +0430

خوب نگار جون اول میگفتی شغل اصلیت ویزیتوری کوس دادن هستش و مچت را شوهر بدبختت گرفت و طلاقت داد که کسستانت مهیج بشه

2 ❤️

802391
2021-04-07 15:21:32 +0430 +0430

موفق باشی ادامه بده البته به دادن 😬 😬

0 ❤️

802392
2021-04-07 15:34:22 +0430 +0430

ویزیتور کی بودی تو

0 ❤️

802448
2021-04-08 00:09:10 +0430 +0430

شوهرت خوب ذاتتو شناخته بود یه جنده بودی

0 ❤️

802858
2021-04-10 00:48:32 +0430 +0430

اقا این داستانو خود ابی نوشته ب‌نظرم 😂

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها