شروع کون دادنم به نیما و پسر خالش (۲)

1399/12/30

...قسمت قبل

این قسمت دوم
ببخشید یخورده طول کشید
ماجرای سکس اون شب با پسرداییم داخل داستان قبلی گفتم
فردای اون شب از خونه داییم که برگشتیم
فکر نمی کردم محسن مدت طولانی نبینم
ایام عید بود داییم و زنداییم و دخترش آمدن خونمون که محسن باهاشون نبود
منم تمام مدتی که داییم خونمون بود طبقه بالا داخل اتاق بودم فقط موقع شام رفتم پایین
داخل اتاقم به این فکر میکردم اگه محسن باهاشون آمده بود الان داشت از خجالت کون من در میومد
هرچی بیشتر فکر میکردم خارش کونم بیشتر میشد
تا اوایل تابستون چند بار رفت آمد داشتیم به خونه داییم و اونا آمدن خونه ما اما محسن هربار پادگان بود
ایام امتحانات جوری حشری شده بودم و کونم خارش گرفته بود تو فکر این بود که به دوستم نیما بگم به اون کون بدم اما جرعت اش پیدا نمی کردم
یه ترسی و استرسی مانع میشد
اواسط تابستون بود که باز رفتیم خونه داییم (پدر محسن)
محسن امده بود مرخصی ، محسن انگار محسن قبلی نبود یخورده افتاب سوخته شده بود مواهاشم زده بود قیافه اش فرق میکرد ساکت تر شده بود
تو کونم عروسی بود که بالاخره بعد پنج ماه انتظار کشیدن به چیزی میخواستم دارم میرسم
محسن نگاه من میکرد لبخند میزد مثل قبل با انرژی حرف نمیزد
موقع شام بود که فهمیدم محسن قرار ساعت یازده شب بیوفته راه بره پادگان
انگار آب سرد ریختن روم
کلن پکر شدم ضدحال خوردم
ساعت یازده که شد محسن رفت
تا فردا صبح که میخواستیم برگردیم یک سال گذشت واسم


همین طور که قبلا گفتم
موقع امتحانات خرداد به فکر این بودم که با نیما حال کنم اما جرعت اش پیدا نکردم
یواش یواش شوخی هامو با نیما بیشتر کرده بودم و قتی میومد خونمون که با PC. بازی کنیم یه شلوار ورزشی سفید داشتم که هم چسب بود هم نازک میپوشیدم
هیچ وقت اون شلوار ورزشی بیرون خونه نپوشیدم چون خیلی بدجور بود
نیما هم روش باز شده بود نسبت به قبل شوخیای سکسی بیشتر شده بود
اما فقط در حد شوخی بود
تا حالا کیر نیما ندیده بودم تصوری که داشتم فکر میکردم کیرش مثل خودم باشه


روزی که بالاخره صبرم تموم شد جرعت اش پیدا کردم
اوایل پاییز بود هوا معلوم نبود چجوره شرجی بود گرم بعضی موقع ها نم بارون میزد تو صورت آدم
تازه از مدرسه برگشته بودم نیما قرار بود ناهارشو بخوره بیاد که pes بازی کنیم
، رفتم اتاق بالا لباس عوض کنم در بستم بین پاهام عرق کرده بود موقع راه رفتن احساس لیزی و خیس بودن روی سوراخ کونم میکردم که حسابی حشریم میکرد
شلوارم در آوردم ،از داخل کشو کمد دنبال زیر شلواری میگشتم بالاخره همون شلوار ورزشی جذب پیدا کردم رو پوشیدم
بعدش ناهارم خوردم ، برگشتم اتاق بالا شروع کردم واسه خودم بازی کردن ، حدود یه ساعتی گذشت که سر کله نیما پیدا شد رفتم پایین در باز کردم
داخل راه پله نیما شوخیاش شروع کرد
از روی شلوار انگشتم میکرد
که حشریتم بیشتر میکرد ، داخل دلم میگفتم چی میشد واقعا انگشتش میکرد داخل سوراخم
اما واسه اینکه ضایع بازی نشه دست اش پس میزم نمیزاشتم ادامه بده
/////
نمی دونم چرا ولی یه استرسی کل بدنم گرفته بود
بازی pes دو نفره کردیم تا بازی کنیم که نیما کری خوندناش شروع شد
منم برای اینکه کم نیارم پا به پاش کری میخوندم
دل زدم به دریا که یکاری بکنم
که گفتم بیا شرطی بازی کنیم
نیما گفت سر چی شرط بزاریم
گفتم نمی دونم خودت بگو
نیما یخورده فکر کرد
گفت سر رو کم کنی
گفتم مسخره بازی در نیار سر رو کم کنی هم شد شرط ، یچیزی باشه که سخت باشه اما بشه انجامش بدی
گفت : پول
گفتم نه من پول ندارم
داخل فکرم داشتم نقشه میکشیدم
هر چی شرط نیما میگفت یه بهونه میوردم
آخرش گفت خودت بگو شرطو اصلا
گفتم هر که باخت واسه اون یکی جق بزنه ، قبوله
نیما یخورده جا خورد ، خندید گفت جدی میگی
یعنی ببازی واسم جق میزنی
گفتم اره
نیما گفت : این کجاش سخته
گفتم اگه برات سخت نیست بیا واسم جق بزن
خندید گفت گمشو ، ساکت شد
گفتم چی شد قبوله ، ببازی جق باید بزنی ، ببری واست جق میزنم
م ن م ن کرد گفت باشه قبول
بعدش هر دومون تیم که میخواستیم انتخاب کردیم و ترکیب چیدیم رفتیم داخل بازی تا بازی لود بشه دیدم نیما داره دست اش که عرق کرده بود خشک میکرد
با خنده گفتم : دست خشک کن سفت و سخت بازی کن که یه شرطی گذاشتم که بعدش نگی آوانس دادم گل زدی ها
منم قصدم این نبود ببازم ، فقط میخواستم رومون به هم باز بشه
که در هر دو صورت برد و باخت من به خواستم میرسیدم
به همین خاطر خونسرد بازیمو کردم که نتیجه اشم گرفتم بازی آخراش بود داشتم میبردم، تموم نشده بود که نیما بهونه دست گرمی آورد قبول نکرد
گفت تو قبل از اینکه من بیام داشتی بازی میکردی
منم گفتم دبه در نیار بیا جقت بزن
دیدم نیما گفت : نه این دست قبول نیست
منم برا اینکه نیما شرط خرابش نکنه
گفتم باشه این دست هیچ اصلا (چون خیلی جدی حرف میزد)، الان دست گرم شده میخوای ، چند دست تکی بازی کنی
نیما گفت اره دستم گرم شده ، نه تکی نمیخوام بازی کنم
دوبارع همون تیم هارو برداشتیم
تا بازی لود بشه دیدم نیما یه قانونی گذاشت که بین بازی حق تعویض نداریم باید توپ بره بیرون ،‌چند تا چیز دیگه گفت
فهمیدم که نیما این دست هم ببازه ، شرط انجام نمیده خیلی جدی گرفته بود مخصوص زمانی که داشت قوانین میگفت ، واسه همین بازی من شل گرفتم
تا نیما ببره اما همین با شل بازی تا وقت های اضافه بازی ادامه داشت
وقتی بازی تموم شد انگار نیما جام جهانی بردن پاشد سرپا خوشحال میکرد منم سعی میکردم خودم ناراحت نشون بدم
نیما گفت خوب آقا پویا نوبت اجرای شرط
منم از شوخی گفتم شرط کدوم شرط
اصلا شرط چی هست
نیما گفت اها الان شرط چیه ها ، یادت رفت
گفتم باشه بابا این همه واسه خودم جق زدم یبارم واسه تو میزنم ، کیرت در بیار
تو کونم عروسی بود ، اما سعی میکردم چهرم نشون نده
نیما گفت واقعا میخوای جق بزنی واسم
گفتم نمیخوای ، نمیزنم پس
دیدم نیما گفت نه چی چیو نمیخوام
سر پا شد ،کش کمر شلوارش کشید تا زیر تخماش ول کرد
کیرش انداخت بیرون یه کیر سفید که هنوز شل بود
منم بدون حرف زدن دستم بردم سمت کیر نیما ، براش میمالیدم
نگاه نیم کردم نیما تیشرت اش با دست کشیده بود بالا نگاه کیرش میکرد
گفتم کیرت که خواب هنوز
نیما گفت الان بلند میشه ، بمال
یواش یواش کیرش شق شد
نسبت به کیر محسن حرفی واسه گفتن نداشت
تقریبا نزدیک ۱۲سانت میشد نمی دونم شایدم کمتر
اما به نسبت کلفت بود
دستم دور کیرش حلقه کردم عقب جلو میکردم
نگاه نیما کردم ، نیما نفساش تند شده بود
نگاه من کرد لبخند زد
بهش گفتم از اینکه شرط بردی خوشحالی ها
نیما گفت اره خیلی خوبه
بهش گفتم یه چیزی بگم مسخره نمیکنی
نیما گفت نه بگو
گفتم کیر خیلی نازه
کلم داغ کرده نمی دونستم چی میگم
نیما هم حرفی نزد
ساکت موند
میخواستم به نیما بیشتر حال بدم
ازش خواستم بخواب رو زمین کف اتاق (دراز بکشه )خودش شل کنه
همین کار کرد من توف کردم کف دستم شروع کردم جق زدن
که دیدم نیما کمرشو میده بالا ، گفتم نیما آبت میخواد بیاد
گفت نه امد بهت میگم
گفتم پس چرا کمرت میدی بالا
گفت دست خودم نیست
گفتم بهت حال میده
گفت اره
نیما چشماش دوخته بود به سقف بعضی موقع ها سرش میاورد بالا نگاه کیرش میکرد
من نمی خواستم اینجوری تموم اش کنم
سرم بردم نزدیک کیرش توف کردم روی کیرش اما سرم بالا نیوردم
سر‌کیر نیما کردم دهنم با زبونم‌ کشیدم سر کیر اش
قشنگ‌ میشد لرزش بدن نیما حس کرد
نیما گفت پویا چی‌میکنی‌
سرم آوردم بالا گفتم میخوام خوب حال‌کنی
دوباره کیرشو کردم دهنم اینبار
تند سرم بالا پایین میکردم ، کاملا مشخص بود پاهاش سفت میکنه
فکر نمیکردم کمرش انقدر سفت باشه ،‌من بودم جاش چند باره ارضا میشدم
که دیدم گفت داره آبم میاد
منم شروع کردم جق زدن واس اش سر کیرش کرده بودم دهنم مک میزدم
که نیما کمرش داد بالا ، دهنم داغ شد پر شد اب کیر
چه حس عجیبی داشت اینکه منتظر بودم داخل دهنم ارضا بشه
نیما که کمرش خالی شد سرم آوردم بالا حالم داشت بد میشد اما ، آب کیرش قورت دادم قبل این واسه محسن یکبار ساک زده بودم ول اب کیرشو نخورده بودم.
کیرش دوباره گرفتم داخل دستم شروع کارد مالیدن اش
بهش گفتم نیما به کسی نگی برات ساک زدم
گفت مگه کسخلم واسه چی بگم
خودم آماده کرده بودم که نیما سوال پیچم کننه .
اما حرفی نزد اصلا
فقط گفت پویا باز داری کیرم بلند میکنی
منم که کار تموم نشده بود سرم باز خم کردم سر کیرش کردم دهنم
نیما ساکت وایساده بود
یخوده که کیرشو تو دهنم بازی دادم سرم آوردم بالا گفتم بهت حال میده
نیما گفت آره باز بکن دهنت
گفتم میخوای کاری کنم بیشتر حال کنی به منم حال بدی
گفت چکار
به پشت خوابیدم شلوار دادم پایین ، پاهام بالا بین کونم باز کردم
نیما چشم اش دوخته بود به کونم
گفت پویا چه کونی داری و دست میزد به سوراخ کونم
گفتم میخوای بکنی کیرت تو کونم
گفت کون میدی
گفتم آره ، تو بکن
سر زانو شد کیرش میمالید
یادم آمد خودم بایید تمییز کنم
گفتم بزار برم دستشویی و وازلین بیارم بعد بکن
سریع امدم پایین اول رفتم دستشویی خودم تمییز کردم رفتم از تو خونه وازلین برداشتم
سر گوش اب دادم کسی انگاری خونه نبود ، رفتم اتاق بالا
نیما دست به کیر مننتظر بود ، در اتاق بستم از نیما خواستم کلید از داخل کشو بده کلید که داد ، بهم در قفل کردم
نیما گفت پویا در قفل کردی یکی بیاد ضایع نیست
گفتم من همیشه خونه نباشم قفلش میکنم که بچه های فامیل امدن خونمون ، نیان داخل اتاق
نیما گفت مامانت بیاد بالا چی ، ما تو اتاق ،درم قفل
گفتم نمیاد نترس ، فعلا که خونه نیست
سر و صدا نکنیم فکر میکنه رفتیم بیرون منم در قفل کردم
بعدش شلوارم کلن از پام در آوردم ، دراز کشیدن پاهام دادم بالا در وازلین باز کردم سوراخم چرب کردم یکی از انگشتام کردم داخل سوراخم عقب و جلو کردم
بعدش انگشتم در آوردم بین کونم باز کردم
نیما گفت پویا باورم نمیشه
گفتم چیو باورت نمیشه
گفت هیچی کیرش توف زد گذاشت درسوراخم
گفتم نیما اول انگشتم کن اینجوری درد میگیره
نیما سرش خم کرد در سواخ کونم هم تف کرد با انگشت شروع کرد مالیدن انگشت اش کرد داخل عقب و جلو میکرد
نیما گفت چه سوراخ داغی داری
انگشت اش در اورد دو انگشته کرد داخل
یه آخی گفتم ، شروع کردم کیرم مالیدن
تند داشت عقب جلو میکرد
تو ابرها بودم
گفتم نیما : طاقت ندارم دیگه کیر کن داخل
نیما هم سری سر کیرش گذاشت روی سوراخم با یه فشار تا نصفه جا کرد شروع کرد تلمبه زدن
منم داشتم کیرم میمالیدم ، مراقب بودم ابم زود نیاد
یواش یواش سرعت تلمبه هاش داشت زیاد میشد منم دستم از رو کیرم برداشتم بین کونم باز کردم
که نیما کیرش در آورد ، سوراخم دید
گفت پویا آیی سوراخت چقدر گشاد شده
گفتم کیرت بکن داخل تا تنگ نشده
اما نیما پاشد رفت از روی رخت خواب هام بالشتم برداشت گذاشت زیر کمرم که سوراخم بیاد بالا تر بعد اش نیم خیز شد روم دوتا دست اش گذاشت دو طرف بدنم
اون حالت همش چشم تو چشم میشدیم نیما کیرش کرد داخل فشار داد
گردنم درد میگرفت اون حالت
گفتم نیم اینجور حال نمیده گردنم درد گرفت
نیما که فهمید خودشم نمیتونه تلمبه بزنه
گفت چجور حال میکنی …
اخرش به پهلو شدم نیما کیرش کرد داخل شروع کرد تلمبه زدن
ازش خواستم نوک سینه هامو بمال
نیما هم شروع کرد مالیدن
گفت حال میده بهت پویا
گفتم آره
گفت قبلن هم داده بودی به کسی
گفتم آره
گفت کی
گفتم محسن پسر داییم
دیگه حرفی نزد شروع کرد نوک سینم فشار دادن
تند تلمبه زدن خودش محکم بهم چسبوند
نفس و نفس میزد
یخورده بعد کیرش کشید بیرون بین کونم باز کارد
گفت جوون
گفتم آبت امد
گفت آره
گفتم نمیکنی دیگه
خندید گفت نه بابا ، کمرم امروز کلن خالی کردی
دستم برم سمت سوراخم حسابی بعد مدت ها گشاد شده بودم
نیما که کنارم خوابیده بلند شد سر پا از داخل کشو جعبه دستمال کاغذی در آورد چند تا از در آورد داد من که بین کونم پاک کنم
کیر خودشم پاک کرد شلوارش کشید بالا
منم شلوار پوشیدم
نیما پیشنهاد داد که بریم بیرون بگردیم منم قبول کردم داخل مسیر که داشتیم میرفتیم نیما جوری رفتار میکرد که انگار اتفاقی بینمون نیفتاده
اما چرب بودن بین کونم خیلی رو مخ بود هر چند که رفته بودم دستشویی خودم شسته بودم

ادامه...
نوشته: پویا


👍 46
👎 4
66001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

798452
2021-03-21 00:22:58 +0330 +0330

بیشتر کون کونک بازیه تا گی

0 ❤️

798465
2021-03-21 00:51:53 +0330 +0330

چه عجب یکی به کیر کوچیک ها هم کون داد داستان دیشبی طرف سیزده سالش بود ۱۸ سانت داشت 😂😂
راست و دروغ اش نمی دونم خوب بود داستانت اما

5 ❤️

798470
2021-03-21 01:05:44 +0330 +0330

ای ایران ای مرز پر گهر
ای خاکت سر چشمه هنر …

0 ❤️

798500
2021-03-21 02:54:09 +0330 +0330

تمام داستانای اینجا شده گی و کون دادن🤮🤮🤮

2 ❤️

798521
2021-03-21 06:29:18 +0330 +0330

ادامه بده

1 ❤️

884794
2022-07-14 00:04:51 +0430 +0430

عالیه دوستانت هیچی مثل لذت کون دادن نیست

0 ❤️