کیرم و گاهی دلم یاد التا می کند
بلبل مستم هوای کون زیبا می کند
مِیمنم(دست راستم) تا میرود کیر علم گیرد به دست
کمرم احساس عجز و موز تمنا می کند
بلبلی در شرت می مالم هنوزم کین ممل(مخفف Mammal یعنی پستاندار)
با رقیبان عاشقی و کوصده بازی می کند
ما به داغ کف دستی ها می نشستیم و هنوز
کون زیبایش کماکان یکه تازی می کند
کیر ما خوابید ولی این شهره زیبا هنوز
با همان پستان زیبا دلنوازی می کند
سالها من درکف آن گوهرم اما هنوز
باصدای آه و اوهش دول نوازی می کنم
بی ثمر هرساله از هجر نالانم ولی
جق به پایان می رسد حالم خزانی می کند
نوشته: #شروین
کسشعر
خب بلد نیستی مگه مجبوری شعر بگی؟
شنیدم یک نفر با نام شروین
سرایید شعرکی در شهر قزوین
بگفتا ناله ها در وصف خاله
گمانم بچه کونی خایه ماله
توهم زد که من هم حافظ هستم
همیشه کیر رستم توی دستم
چنان جو گیر شد آن کسمشنگ خان
که ناگاه رید اسهالی به تنبان
خلاصه کم بگویم من ز شروین
فقط گائیدنش مردان قزوین
ها کوکا
ریدی… هم تو حال ما، هم تو ادبیات هم تو روح شهریار، حرمت این شعر زیبای شهریار بیش از ایها بود که نقیضه ای مستهجن و تا این حد سخیف و دون و بی مایه از روش ساخته بشه.
اصل شعر غزلیه با این مطلع:
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند
بلبل شوقم هوای نغمه خوانی میکند
کس کش خواهر جنده عوضی…
ننه ک.ون.ی آخه تورو چه به شعر جقی
داری با کی.ر کی بازی میکنی اصلا میفهمی
ننت گایی.دم…
استاد شهریار اگه میفهمید ننه جن.ده تو توله سگی مثل تورو پس میندازه بدون کاندوم کو.س ننت نمیذاشت
شعرکوکارستم درقسمت کامنتها ار مال تو خیلی بهتر بود.
ریدی تو ادبیات فارسی
نظم و قافیه هم پشم
کیر عنصر المعالی تو کونت